English Version
English

تلنگر

تلنگر

دهمین جلسه از دوره‌ سوم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ همسفران نمایندگی دامغان، با استادی پهلوان همسفر مریم، نگهبانی همسفر فرزانه و دبیری همسفر اعظم با دستور جلسه‌ «‌قضاوت و جهالت» در روز دوشنبه یازدهم تیر‌ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:

سلام دوستان مریم هستم یک همسفر. از نگهبان جلسه خانم فرزانه تشکر می‌کنم که استادی و اداره‌ی جلسه را به من واگذار کردند تا خدمت کنم و آموزش بگیرم.
جلسه سردار جلسه خیلی خوبی بود و خیلی برایم آموزش داشت. از ایجنت و مرزبانان محترم که مرا لایق دانستند و دعوت کردند که بتوانم در جمع شما باشم؛ تشکر می‌کنم.

چهره‌ها برایم آشنا هستند؛ در ساری که مسابقات داشتیم دو تیم حریف بودیم و توانستیم از تجربیات هم استفاده کنیم. از راهنمای خوب خودم، همسفر رقیه عزیز خیلی خیلی سپاسگزارم، ایشان همیشه پشتوانه و تکیه‌گاه بسیار محکمی برای من هستند؛ از ایشان تشکر می‌کنم که امروز هم در این سفر همراه من بودند تا بتوانم بیایم و در کنار شما عزیزان قرار بگیرم.

در مورد دستور جلسه، در جلسه سردار هم صحبت کردیم. دستور جلسه در مورد "قضاوت و جهالت" است. همان‌طور که می‌دانیم دستور جلسه‌هایی که آقای مهندس در جلسات هفتگی برگزار می‌کنند؛ تمامش به زندگی‌های ما برمی‌گردد؛ برای این‌که من از این دستور جلسات کاملاً آموزش بگیرم؛ بتوانم در زندگی‌ام کاربردی کنم؛ تا بتوانم در کنار مسافرم زندگی‌ای پر از آرامش داشته باشم و بتوانم با حال خوش زندگی کنم.

ما به کنگره آمده‌ایم و این آموزش‌ها را می‌گیریم؛ برای اینکه بتوانیم زندگی بهتری داشته باشیم. به عقیده من، بعد از این همه مدت که وارد کنگره شده‌ام؛ هیچ چیز بهتر از حال خوش و زندگی سالم نیست. شاید بگوییم پول خوب است یا ثروت خوب است؛ درست, این‌ها همه خوب است؛ ولی به نظر من هیچ کدام از این‌ها را نمی‌توان با حال خوش در زندگی عوض کرد.

در مورد قضاوت؛ من خودم قبل از اینکه وارد کنگره بشوم، مسافرم را خیلی مورد قضاوت قرار می‌دادم؛ اینکه الآن کجاست و چه کاری انجام می‌دهد؟ گاهی اوقات وقتی به خانه می‌آمد و برایم تعریف می‌کرد که من فلان جا بودم و فلان کار را می‌کردم؛ با خودم می‌گفتم؛ من در درون خودم چه قضاوت‌های نابجایی در موردش ‌کردم.

از وقتی وارد کنگره شدم، اول یاد گرفتم که در درون خودم کاوش و جستجو کنم و خودم را درست کنم؛ خودسازی و خودسازندگی را اول از درون خودم شروع کنم. من می‌توانم در مورد خودم قضاوت کنم؛ می‌توانم برای خودم قاضی باشم که آیا این عمل را انجام بدهم یا نه؟ انجام این عمل به نفع من هست یا نه؟ فکر می‌کنم حتی در مورد اعضای خانواده هم نمی‌توانم قضاوت بکنم؛ چون اصلاً این کار، کار من نیست. بعضی اوقات پیش می‌آید به خاطر حال بدی که دارم بخواهم دیگران را قضاوت بکنم و فکر می‌کنم این کار، یک عمل بسیار بسیار ناشایستی است.

به طور کلی قضاوت‌کردن خیلی کار دشواری است. حتی در بیرون هم کسانی که تجربه این کار را دارند گاهی اوقات نمی‌توانند قضاوت را خیلی صحیح انجام بدهند. از ۱۰۰درصد شاید ۱۰ درصد یا بیشتر، از قضاوت‌هایشان بخواهد نابجا باشد.

خداوند ما را آفریده؛ ما را اشرف مخلوقات قرار داده است و ما را سر دوراهی قرار داده که من کدام راه را می‌خواهم انتخاب کنم؟ راه درست را انتخاب کنم؟ یا راه شر را؟ خداوند تمام صفاتی که در درون خودش است؛ در درون ما هم قرار داده؛ این من مریم هستم که با آموزش‌هایی که می‌گیرم؛ باید روی خودم کار کنم تا بتوانم آن صفات را در درون خودم نهادینه کنم. یکی از این خصوصیات همین قضاوت کردن است؛ در یک نوشته‌ای خواندم که قضاوت نکنید تا خودتان مورد قضاوت قرار نگیرید. مطمئن باشید من اگر روزی بخواهم طرف مقابلم را قضاوت کنم؛ در برابرش حکمی را صادر کنم و شروع به غیبت‌کردن کنم؛ حتماً از آن‌طرف هم چنین برخوردی خواهم دید.

آقای استاد امین در سی‌دی قضاوت، خیلی زیبا در مورد قضاوت صحبت می‌کنند و می‌گویند؛ شما کاری نداشته باشید که اگر وارد سیستمی می‌شوید؛ هوای آن سیستم برایتان سنگین است و احساس یا حال خوبی ندارید؛ آنجا هم اجازه ندارید که بخواهید دیگران را قضاوت کنید؛ بهتر است که چیزی نگویید. اگر بخواهید قضاوت کنید، حال خودتان گرفته می‌شود. اگر بخواهم طرف مقابلم را قضاوت کنم؛ انرژی خودم گرفته می‌شود؛ نیروی من گرفته می‌شود و حال خودم خراب می‌شود.

من فقط اجازه دارم در مورد کارهای خودم تصمیم بگیرم؛ اجازه ندارم در مورد دیگران قضاوت کنم. همه ما می‌دانیم؛ بهترین کسی که می‌تواند قضاوت کند، فقط خداوند است. اگر من امروز مرتکب یک ظلمی شوم و دیگران را قضاوت بکنم؛ هیچ‌وقت نمی‌توانم قسر دربروم. یک روزی این امر دامن‌گیر من می‌شود. مهم نیست که زمانش کی باشد؛ شاید نزدیک باشد؛ شاید در دنیا و جهان دیگری باشد.

خداوند عادل است؛ قاضی است و اگر ایمان داشته باشم که تنها قاضی عادل خداوند است و فقط خداوند می‌تواند حکم واقعی را برای من صادر کند؛ آن موقع اگر آموزش‌هایم کامل باشد، باید نتیجه بگیرم که به هیچ‌کس بدی نکنم؛ اگر کسی به من بدی کرد، بدانم که از جهل و ناآگاهی‌ اوست که دارد به من بدی می‌کند؛ من نباید در مقابلش جبهه بگیرم و آن را ادامه بدهم و به قول معروف جنگی بین دو طرف باشد.

من هر چقدر آموزش بگیرم و آگاهی‌ام بالا برود، باعث می‌شود دست از قضاوت بردارم؛ ولی هرچه بخواهم نادان و جاهل باشم و آموزش‌ها را عملی نکنم، باعث می‌شود که شروع به قضاوت کردن بکنم. پس من در کنگره آمده‌ام و یاد گرفتم که دست از قضاوت بردارم؛ حتی موقعی که در لژیون هستم؛ حتی زمانی که در مقابل راهنمای خودم هستم؛ اصلاً اجازه هیچ نوع قضاوتی را ندارم. من در کنگره یاد گرفتم؛ اصلاً چرایی وجود ندارد؛ هرچه راهنمای من به من گفت باید بگویم چشم. اگر برایم ناشایست باشد، حتماً یک دلیلی دارد که راهنمای من مرا این‌طور راهنمایی می‌کند.

هیچ‌وقت نباید از صحبت‌هایی که در نمایندگی می‌شود ناراحت شوم؛ جبهه بگیرم و بخواهم پشت سر دیگران قضاوت کنم؛ باید سکوت کنم و راه خود را ادامه بدهم. در صورتی در کنگره آموزش می‌گیرم و موفق می‌شوم که به حاشیه نروم و بتوانم به راه خودم، راهی که صراط مستقیم باشد ادامه بدهم. سرم را پایین بیندازم؛ توی لژیون خودم بروم و کار خودم را انجام بدهم و به همین ترتیب کارم که تمام شد از کنگره خارج بشوم.

خدا را شکر که همه ما در کنگره حضور داریم و آموزش می‌گیریم. خدا را شکر تمام جلساتی که آقای مهندس برای ما می‌گذارند؛ همه و همه به نفع ما و برای زندگی ما مفید است؛ پس چقدر خوب که ما بتوانیم از این آموزش‌ها استفاده کنیم. سفر اولی که می‌آید و وارد کنگره می‌شود؛ به منِ سفر دومی که در کنگره هستم؛ به عنوان پیشکسوت، به اخلاق و رفتار من نگاه می‌کند؛ به من نگاه می‌کند که آیا من فردی هستم که پشت سر دیگران صحبت کنم؟ یا چرایی در کنگره می‌گویم؟ هر کاری که به من می‌گویند؛ دلیل می‌خواهم؟ به ما و به حرف‌های ما نگاه می‌کند؛ اگر واقعاً بداند که در یک محیط امن وارد شده است؛ شور و اشتیاقش برای این‌که بیاید و به راه خودش ادامه بدهد، بیشتر می‌شود.

خیلی خوشحالم که در جمع شما قرار دارم، ان‌شاءالله بتوانیم در کنار هم روزهای خوبی را سپری کنیم؛ از قضاوت‌های بی‌مورد درباره دیگران و حتی در زندگی شخصی خودمان، در مورد خانواده خودمان، دست بکشیم؛ بیشتر در درون خودمان جستجو کنیم؛ هیچ وقت عجولانه تصمیم نگیریم و اگر کسی حرفی به ما زد، سریع در ذهن خود قضاوتش نکنیم.

من هنوز خودم نتوانستم این را هضم کنم که بتوانم قضاوت نکنم؛ ولی می‌توانیم روی خودمان کار کنیم؛ شاید مدت‌ها زمان ببرد که این قضاوت کردن و غیبت کردن را از خودمان دور کنیم؛ ولی همین که هر هفته می‌آییم و در جلسات حضور پیدا می‌کنیم و آموزش می‌بینیم؛ تلنگری است برای ما که اگر در محیطی قرار گرفتیم که قضاوت یا هر کار ضد ارزشی دیگری در آنجا انجام می‌شود؛ یاد آموزش‌های کنگره بیفتیم و آن کار را انجام ندهیم.
ممنونم که با سکوتتان به صحبت‌های من گوش دادید؛ منتظر مشارکت‌های قشنگ شما هستم.

تهیه گزارش: همسفر وحیده رهجوی راهنما همسفر آرزو (لژیون دوم)
عکس، ویرایش و ارسال: همسفر سکینه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون یکم)
مرزبان خبری: همسفر نسیم
همسفران نمایندگی دامغان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .