پنجمین جلسه از دوره اول کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره ۶۰ نمایندگی امیر به استادی راهنما همسفر اعظم، نگهبانی همسفر سمیه و دبیری همسفر مهدیه، با دستور جلسه «قضاوت و جهالت» روز دوشنبه یازدهم تیرماه ۱۴۰۳ ساعت 15:00 آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
قبل از هر چیزی، حس و حالم را بگویم. خیلی خوشحال هستم که در کنار شما هستم. از ایجنت، مرزبانان، نگهبان و همینطور لژیون سردار تشکر میکنم که فرصت دادند من خدمت کنم، آموزش بگیرم و به حال خوش برسم. اولین بار است که در این شعبه خوش انرژی هم مشارکت میکنم و هم استاد هستم. در ادامه هم مراسم اهدای شال مرزبانی راداریم. به عزیزانی که مرزبان شدند، تبریک میگویم. امیدوارم که در این جایگاه بدرخشند و این جایگاه و خدمت در آن باعث رشدشان باشد.
اگر در مورد دستور جلسه «قضاوت و جهالت» بخواهم صحبت کنم، اعتقاد من این است که هیچ تصادفی در کائنات و هستی وجود ندارد، اگر من اینجا هستم قطع بهیقین باید یک آموزشی برای خود من داشته باشد. سیدی قضاوت را که گوش میکردم استاد امین دژاکام میگفتند: «قضاوت به معنی حکم کردن و یک کار ذهنی است و در فکرمان معمولاً این کار را انجام میدهیم، در کسری از ثانیه یک آدمی را میبینیم، در موردش فکری میکنیم، در موردش یک قضاوتی میکنیم و میگفتند تا اینجا هیچ مشکلی ندارد و مشکل اصلی از آنجایی شروع میشود که یک حسی در من به وجود بیاید، مثلاً بگویم فلانی، باید ببخشید خیلی آدم بدی است، عجب! از آن عجب که میآید، حس شروع میشود، در ابتدا باعث آلوده شدن حس خودمان میشود و در ادامه اتفاقی که میافتد این است که من نسبت به آن آدم که قضاوتش میکنم وارد جنگ میشوم، یک جنگ که خیلی جنگ قدرتمندی است».
استاد امین دژاکام میگویند: «قضاوت حتی از جنگ اتمی، هستهای، هرچه که شما فکر کنید قویتر است». در ادامه ایشان میگویند: «حالا شاید من یکجایی در جنگ نشانهگیری کنم؛ ولی شاید به هدف بخورد؛ اما قضاوت مانند جنگی است که حتماً به هدف اصابت میکند چون از قلب ماست، از حس ماست که جایگاه حسمان، قلبمان است؛ چون از قلب ما ساطع میشود و مستقیماً به قلب طرف مقابل که قضاوتش کردیم مینشیند. حالا فرقی ندارد فاصله من از آن آدم میتواند از این صندلی تا آن صندلی باشد، میتواند از این شهر تا آن شهر باشد، میتواند فاصله من تا کهکشانها باشد تا آن شخصی که من در موردش قضاوت بدی انجام میدهم». قضاوت بد! بله ما هم قضاوت خوب و هم قضاوت بد داریم.
میتوان گفت که نفس قضاوت، چیز بدی نیست اگر من این قضاوت را روی خودم به کار بگیرم؛ یعنی یکجاهایی که من یک آدم دیگر را قضاوت میکنم، مچ خودم را بگیرم و بگویم که خب این حسی که من دارم یا آن صفت اشتباهی که دارم در درون آن آدم میبینم قطعاً در درون خود من هم هست، حالا منتها شاید در من که آدم خوب قصه هستم کمتر و آنکه آدم بد قصه هست بیشتر است. فقط تفاوت آن این است که زور آن آدم بد از من بیشتر است. من اگر مثلاً با یک تفنگ هفتتیر شلیک میکنم شلیک آن آدم بد با یک تانک است میدانید چرا؟ چون بدی من ۲ قسمت است، بدی آن آدم ۱۰۰ قسمت است، فشار ضربه آن روی دو قسمت وارد میشود، ضربهای که من میزنم روی ۱۰۰ قسمت، انگار آن ۱۰۰ یار جنگی دارد و من ۲ یار جنگی دارم.
استاد امین دژاکام در انتهای سیدی میگویند: «حالا اگر خیلی مرد هستید، خیلی شجاعت دارید، بروید قضاوت کنید، چون وقتی قضاوت میکنیم درواقع یک زغال داغ را از کوره با دستخالی درمیآوریم، نه با انبر یا چیز دیگر و در دستمان گرفتهایم؛ ولی زغال داغ را فکر نمیکنم کسی بتواند مدت طولانی در دستش نگه دارد، آن موقع است که این قضاوت از صور پنهان، از درون خودم، از درون ذهن خودم وارد صور آشکار میشود، آنجاست که تبدیل میشود به غیبت، تجسس و سرزنش و مجبورم بروم دنبال یک سری آدم بگردم که بیایند با من هم حس شوند، کنار من باشند. درواقع همان معرکهگیری به وجود میآید و من استاد آن معرکهگیری میشوم؛ ولی قشنگی آن اینجاست که اولین نفری که در این جنگ شکست میخورد، خود من هستم، چاهی کندهام که خودم اولین کسی هستم که در این چاه میافتم، برای خود من که قضاوت این شکلی بود».
حالا گفتیم نفسش بد نیست، بعضی وقتها میتواند خوب باشد اگر این قضاوت از روی آگاهی باشد و برای خودم باشد، چون آدمها سه دسته هستند وقتی قضاوت میکنند. یک سری آدمها خودشان را قضاوت میکنند، این باعث رشدشان میشود؛ چون ما ۳ سفر داریم؛ یکی از سفرها این است که من خودم را بشناسم و بفهمم من خودم چه مشکلاتی دارم، چه گرههایی دارم، یکی دیگر اینکه بخواهم دیگران را بشناسم و آن موقع است که دوربین خودم بهجای اینکه روی خودم باشد و گرههای خودم را پیدا کنم، روی دیگران است و بعد انرژیهایم را به باتلاق میریزم، درواقع حالم روزبهروز خرابتر میشود، حس و حالم روزبهروز بدتر میشود.
یکسریها هم هستند که دیگر این نادانی و جهالت بیشتر است خدا را قضاوت میکنند و میگویند: این چه عدالتی است؟ این چه خدایی است؟ چرا من اینجا باشم؟ چرا من با این مصرفکننده زندگی کنم؟ اصلاً مگر یک چنین چیزی میشود و آنجاست که آدمیزاد به کفر کشیده میشود. درواقع میشود گفت قضاوت محصول منیت است و ریشه در منیت انسانها و جهلشان دارد؛ ولی در خودش یک سری مشکلات به وجود میآورد در ادامه حسادت، بخل، قضاوت، تجسس و غیبت است و فکر میکنم. اگر من بهعنوان یک همسفر روی این صندلیها نشستهام خوب است که قدر آن را بدانم و از این آموزشها بهره کافی را بگیرم. اگر سیدی مینویسم، بتوانم آن را کاربردی و عملیاتی کنم و روی خودم پیاده کنم، آن موقع است که دیگر جرئت اینکه بخواهم دیگران را قضاوت کنم ندارم، آن موقع است که مینشینم خودم را قضاوت میکنم، گرههای خودم را پیدا میکنم و روزبهروز حالم بهتر میشود.
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240702_144026_119.jpg)
در ادامه گزارش تصویری از مراسم اهدای شال مرزبانها
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240702_142425_515.jpg)
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240702_142436_525.jpg)
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240702_142135_398.jpg)
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240702_142141_810.jpg)
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240702_142311_827.jpg)
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240702_142446_945.jpg)
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240702_142204_826.jpg)
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240702_142521_612(1).jpg)
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240702_142516_659.jpg)
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240702_142533_294.jpg)
تایپ و ویراستاری: همسفر مهسا رابط خبری لژیون سردار
تنظیم و ارسال: همسفر مهسا خدمتگزار سایت
همسفران نمایندگی امیر اراک
- تعداد بازدید از این مطلب :
422