امروز بعد از یک سال رهایی، که تمام تخریبهای خودم و مسافرم را از یاد برده بودم، دستورجلسه «شیشه» به من یادآوری کرد که با چه حالی وارد کنگره شدم؛ حالی که حتی خانوادهها هم از آن بیخبر بودند.با دور شدن از خانوادهها، تنها به خودمان آسیب وارد میکردیم.
مدتی بود که مصرف مسافرم به شیشه تغییر کرده بود و من بیاطلاع بودم. ترس عجیبی وجودم را گرفته بود؛ میدیدم که چاقو در جیبش میگذارد، مدام عرق میکرد و اضطراب شدیدی داشت. اگر کسی با او صحبت میکرد، به سرعت عصبانی میشد و بحث بالا میگرفت. شبها تا صبح بیدار میماند و چشمهای درشت و بیقرارش ترس بدی به جانم میانداخت، تا جایی که خواب از سرم میپرید. اما زمانی که میخوابید، کاملاً از همهجا بیخبر میشد.
وقتی مسافرم به من گفت که مصرفش شیشه شده است، دنیا بر سرم خراب شد و تصور میکردم که شیشه اصلاً درمان ندارد. اما آشنایی با کنگره۶۰ مرا از آن افکار منفی خارج کرد. خدای خود را شاکرم که با مسیر سبز کنگره و راه صراط مستقیم آشنا شدم. از آقای مهندس حسین دژاکام و خانواده محترمشان صمیمانه سپاسگزارم که این بستر مناسب را برای ما فراهم کردند تا با آموزشهای عالیشان، به رهایی و آزادی دست یابیم.
نویسنده همسفر شادی رهجوی راهنما همسفر آمنه ( لژیون سوم)
عکس: همسفر عاطفه رهجوی راهنما همسفر عطیه (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر عطیه(لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی محمدیپورقم
- تعداد بازدید از این مطلب :
131