دلنوشته خدمتگزاران چراغ خاموش يکشنبه 6 مهر 1404 در سایت و فضای مجازی، هر کلمه، هر تصویر، هر دلنوشتهای که منتشر میشود، از دست و دل پرمحبت این عزیزان برمیآید. آنها پلهایی ساختهاند میان دلهای خسته ...
دلنوشته گروه خانواده_ سایه سنگین اعتیاد يکشنبه 6 مهر 1404 همسفر فریبا در دلنوشته خود بیان کرد: آموختم اعتیاد، بیماری است و نه ضعف اخلاق یا اراده.
دلنوشته دل نوشته همسفران دریچهای نورانی برای من بود دوشنبه 31 شهريور 1404 همسفر سمیه در مورد دستور جلسه نوشت: میشود با خواندن یک دل نوشته نوری به قلبت بتابد و پردهای از جلوی چشمانت کنار برود.
دلنوشته یک شخص مصرفکننده باید بداند که کار آسان نیست جمعه 28 شهريور 1404 مرزبانان اداره کنندگان نمایندگیها هستند، حافظ و نگهبان مرزهای علمی و معنوی شامل اصول و قوانین و حرمت کنگره ۶۰ در نمایندگی خود هستند.
دلنوشته مادر بودن یعنی ایستادن حتی وقتی همه بروند جمعه 21 شهريور 1404 همسفر منظر در دلنوشته خود نوشت: کنگره۶۰ نه فقط پسر من را بلکه من را هم از آن شب بیداری و اشک و ناامیدی نجات داد.
دلنوشته اگر دنبال حقیقت هستی باید راهت را پیدا کنی سه شنبه 18 شهريور 1404 همسفر فریبا در دلنوشته خود بیان کرد: وادی هفتم مثل یک چراغ راه برایم شد.
دلنوشته جرقه امید در ذهن و قلبم بیدار شد جمعه 14 شهريور 1404 همسفر نغمه در دلنوشته خود نوشت: مطیع و فرمانبردار باش تا بتوانی قدمهایت را درست، بدون لغزش و خستگی برداری تا به سر منزل مقصود برسی.
دلنوشته طعم شیرین رهایی پنج شنبه 13 شهريور 1404 همسفر مریم در دلنوشته خود نوشت: بعد از رهایی گویی از زمستان چند ساله به بهار زندگی رسیدم.
دلنوشته آرامشی که از دل رنج رویید سه شنبه 11 شهريور 1404 همسفر هاله در دلنوشته خود بیان کرد: به واسطه آموزشهای کنگره تولنستم جهانبینیام را در مورد بیماری اعتیاد تغییر دهم.
دلنوشته سفری بهیاد ماندنی جمعه 7 شهريور 1404 همسفر فاطمه در دلنوشته خود نوشت: سفرم به پایان رسید؛ اما میدانم که باید بند کفشهایم را محکمتر ببندم و خودم را برای سفر دوم آماده کنم.
دلنوشته نامهای برای خدا نوشتم چهار شنبه 5 شهريور 1404 درست در تاریکترین لحظههای زندگیام، روزنهای از نور نمایان شد.
دلنوشته در کنگره۶۰ دستهای خداوند را میشود دید دوشنبه 3 شهريور 1404 همسفر زینت در دلنوشته خود نوشت: کنگره۶۰جاییکه نه تنها درمان اعتیاد بلکه آموزش چگونه زندگی کردن را به ما هدیه داد.
دلنوشته عدم آگاهی، بهایی سنگین دارد يکشنبه 26 مرداد 1404 همسفر سهیلا در دلنوشته خود نوشت: اکنون نگاه و برداشتهای من نسبت به مسائل زندگی عوض شده است.
دلنوشته شالی که بر شانهام نشست جمعه 24 مرداد 1404 همسفر زهرا در دلنوشته خود نوشت: استاد عزیزم شما فقط راهنما نبودید شما فانوسی بودید در ظلمت خانه جانم.
دلنوشته گروه خانواده- این مسیر خیلی از گرههای درونیام را باز کرد جمعه 17 مرداد 1404 همسفر فاطمه در دلنوشته خود نوشت: آقای مهندس را که دیدم متوجه رنجها و سختیهایی که مثل یک پدر برای ما کشیدهاند شدم.