جلسه ی دوازدهم از دور هفتم کارگاههای آموزشی عمومی نمایندگی قشم با استادی مسافر عبدالرحمان و نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر افراسیاب با دستور جلسه ی ( وادی دوازدهم و تأثیر آن روی من ) در تاریخ چهارم بهمن ماه 1403 ساعت 16 در محل دانشگاه کنگره 60 آغاز به کار نمود .
خلاصه سخنان استاد :
سلام دوستان عبدالرحمان هستم یک مسافر ؛ قبل از هر چیزی دو خبر خوب که در نمایندگی اتفاق افتاده است را خدمتتان عرض میکنم اول رهایی آقا روحالله بوده که به آقا روح الله و راهنمای محترم ایشان آقا پیمان تبریک عرض میکنم و دیگری هیجدهمین سال رهایی ایجنت محترم شعبه آقا رضا را تبریک میگویم که بهترین الگو برای ما و برای این شعبه و کنگره ۶۰ میباشند .
دستور جلسه ی امروز وادی دوازدهم و تاثیر آن روی من است که عنوان وادی می گوید در آخر امر ؛ امر اول اجرا میشود ، همانگونه که میدانید این وادیها مانند چراغ راه و قوانینی هستند که ما با استفاده از آنها زندگی کنیم . همه ما که اینجا هستیم یک خواسته ی مشترک داریم که آرامش و آسایش است ، ولی به خاطر اینکه قوانین هستی را نمیدانیم باعث میشود که با جهل خودمان در تاریکیها فرو برویم و زندگی درستی نداشته باشیم و با نداشتن آگاهی باعث میشویم که مشکلاتی برای خودمان و اطرافیانمان به وجود بیاوریم .
من قبل از اینکه وارد تاریکیها بشوم آدم کنجکاوی بودم و این کنجکاوی باعث شد که به طرف اعتیاد سوق پیدا کنم و راهم به طرف اعتیاد باز شود اولین مصرف کنندهای که من دیدم دایی ام با دوستانش بود که حشیش و ماری جوانا مصرف میکردند و خیلی میخندیدند و احساس خوشحالی میکردند من هم میخواستم حس و حال آنها را تجربه کنم و این باعث شد که من در باغی که پدر بزرگم داشت رفتم و هر نوع علفی را که دیدم خشک کردم و با توتون سیگار مخلوط کردم و مصرف کرد که نه به من سرخوشی داد و نه جذابیتی برای من داشت ، و این کار من بذری بود که من در زمین کاشته بودم و روزی باید ثمر میداد که آن روز هم رسید ؛ آن روز روزی بود که کارنامه یازدهم را گرفته بودم و در کوچه دایی ام را دیدم که سرحال و خندان است و به من گفت بیا تا سر حالت کنم و من هم رفتم آن روز دو سه تا سیگاری بار زدن و مصرف کردیم اولش جز گیجی و منگی چیز دیگری متوجه نشدم تا یک ساعت بعد که تغییر کرد شادی و سرخوشی به من دست داد و به هر چیزی که میدیدم میخندیدم و این مسئله برای من خوشایند نبود
بعد از مدتی دایی تریاک آورد و من با مصرف تریاک آن عدم بی تعادلی را که در مصرف ماری جوانا احساس میکردم را نداشتم و اعصابم راحتتر بود خیلی احساس کردم که پرتوانتر شده ام و این موضوع باعث شد که روز به روز
در عمق تاریکیها بیشتر فرو میرفتم تا جایی که دیگر آن حس و حال و انرژی را نداشتم ؛ دیگر فقط مصرف میکردم که بتوانم تا حدودی کارهای روز مرهام را انجام بدهم و اینکار باعث شد تا آشفتگی در کار و زندگیم به وجود بیاید.
حال آخر امر ؛ امر اول اجرا میشود یعنی هر خواسته و هدفی که ما داریم همان زمان انجام نمیگیرد بلکه در گذر زمان اتفاق میافتد و آن خواسته ی ما مانند بذری است که کشاورز میکارد و بعد از ۸ الی۹ ماه به ثمر مینشیند .
یک سفر اولی برای درمان نیاز به زمان و صبر دارد و با القایی که صورت میگیرد در طول ۱۰ الی ۱۱ ماه به رهایی می رسد و تغییر ، تبدیل و ترخیص صورت میگیرد .
ویرایش و تایپ : مسافر افراسیاب
بازنگری و ارسال : مسافر علی
- تعداد بازدید از این مطلب :
18