همسفر و مسافر وقتی سفرشان را آغاز میکنند و برای درمان حرکت میکنند؛ از چهار وادی اول نکاتی را برداشت کردهاند و از آنها در وادی پنجم استفاده میکنند.
برای رفتن از یک پله به پله دیگر، باید آموزش بیشتری نسبت به پله قبل بگیرند و به کار ببرند؛ به همین نسبت برای رفتن از یک وادی به وادی دیگر نیز باید چند برابر آموزش بگیرند. وقتی به وادی پنجم میرسند، نقشه راه در دست آنها است؛ همان نقشهای که در وادی اول، باید ترسیم نماییم و ما در سیستم کنگره 60 با اطلاعات و آموزشها، آن را ترسیم کرده و الان در دست ما است. اگر ندانیم در کجا قرار داریم، حتی با در دست داشتن نقشه راه، بهترین تجهیزات و دانستن مقصد هم باز به هدف نخواهیم رسید؛ زیرا نمیدانیم کجا ایستادهایم و کجا قرار داریم.
برای حرکت در وادی پنجم، باید آیتمهای ذکرشده را رعایت کرد و آنها را انجام داد. باید از ضد ارزشها دوری کرد. بیشترین ضد ارزشی که در سفر اول وجود دارد، دروغ است که باید از آن دوری جست، البته باید ابتدا ضد ارزشها را بشناسیم تا بتوانیم از آنها دوریکنیم.
وادی پنجم میگوید: «در جهان ما، تفکر قدرت مطلق حل نیست؛ بلکه توأم با رفتن و رسیدن آن را کامل مینماید.» من چهار وادی را پشت سر گذاشتهام و به این پی بردهام که باید چگونه تفکر کنم، به چه چیزهایی نباید فکر کنم و به چه چیزهایی نیاز دارم. وادی چهارم به من گوشزد کرد که مسئولیت تمامکارهای من بر عهده خودم است و اگر بخواهم این گستردگی را به وجود بیاورم باید حرکت کنم.
نشستن و فکر کردن بهتنهایی نمیتواند برای من کاری انجام دهد؛ باید حرکت کنم تا این امر را مهیا کنم. اولین قدم این است که خواسته در من به وجود آید و باید بدانم که کدام خواسته من معقول و کدام نامعقول است. وقتی تفکر، اندیشه و خواسته شکل گرفت، در مرحله بعد در ذهن من مطرح و خواسته برای تصویرسازی از ذهن من کمک میگیرد. سپس رسیدن به این خواسته، حکم عقل را میخواهد؛ وقتی حکم عقل صادر شد، در مرحله آخر اجرا باید صورت بگیرد.
وقتی میخواهید در فصل سرما یک لباس گرم بخرید با خود میگویید هوا سرد است؛ این احساس نیاز در من به وجود میآید که باید یک لباس گرم تهیه کنم و از کجا باید آن را تهیه کنم؟ این تصویر در ذهن من آمادهسازی میشود و وقتی نیاز خود را برطرف کردم، آنوقت توانستهام خواسته خود را برطرف کنم. وقتی تفکر میکنیم و میخواهیم به هدف والایی دست پیدا کنیم، تغییرات شگرفی در درون ما ایجاد میشود. این تغییرات شگرف، اولین قدم رسیدن به رهایی است؛ برای اینکه بتوانیم ساختار خود را اصلاح کنیم.
من باید نیازهای خود از تکتک وادیها را بهاندازه بردارم تا به هدف نهایی برسم. اولین قدم برگشت از ضد ارزشها است. ضد ارزش، یعنی هر چیز که انسان را از حالت طبیعی خارج میکند. مواد مخدر یک ضد ارزش است؛ چون انسان را از حالت طبیعی خارج میکند.
دومین قدم، خودداری است؛ خودداری بسیار مهم است، شاید یک مسافر به خود بگوید اگر درجایی مواد مصرف میکنند، من نباید در آنجا حضورداشته باشم. اگر یک کار را بخواهم انجام بدهم و خوب و بد آن را نمیدانم و نمیدانم آیا به نفع من یا به ضرر من است و نمیتوانم این موضوع تشخیص دهم؛ پس بهترین راه این است که آن کار را انجام ندهم.
خودداری فقط در اعمال و رفتار بیرونی نیست؛ باید یاد بگیرم که خیلی از رفتارهای درونی خود را هم انجام ندهم. در بعضی از مکانها نباید صحبت کرد یا نباید راجع به موضوعی فکر کرد؛ پس باید خودداری کنم. خویشتنداری یک خودداری است؛ یعنی درجایی باید حرکت خود را متوقف کنم، چون بهدرستی و یا نادرستی آن کار واقف نیستم.
قناعت، یک نکته بسیار مهم است؛ چون هر کس قدم در کنگره میگذارد، حتماً نوسانات مالی خواهد داشت؛ زیرا میخواهد در دنیای کاری بدون ضد ارزشها قدم بردارد، شاید او برای نماز به مسجد برود و در همان روز اول کفش او را دزدیدند، اینیک امتحان است که آیا برای این خواستهای که دارد، با آگاهی کامل قدم برداشته یا خیر.
اگر یک مسافر واژه درمان را یدک میکشد، چقدر میتواند کار کند؟ آیا همهچیزش تحت شعاع درمان قرار میگیرد؟ آیا در این مدتزمان کار برای او مهمتر است یا درمان؟ در این شرایط، بعضی افراد باید کار خود را رها کنند تا به درمان برسند و تا این کار را انجام ندهند، به درمان نخواهند رسید؛ ولی تعداد زیادی هستند که کار خود را به درمان ترجیح میدهند.
قناعت؛ بهاندازه خرج کردن است. شاید در زمان مصرف، قدمهای بلندی برمیداشتیم؛ ولی حالا به خاطر قناعت نمیتوانیم آن قدمها را برداریم، چون حالا دیگر من دارای هدف والایی هستم. صبر، گذر زمان؛ توأم با تلاش و کوشش، رفتن و رسیدن است؛ یعنی تلاش کنم و زمان را هم در نظر بگیرم. باید همیشه پسانداز داشته باشیم و باید هزینههای خود را مدیریت کنیم. حالا سه آیتم دیگر مطرح میشود، تجسس، غیبت و قضاوت؛ اگر این آیتمها را اگر انجام ندهیم به تعالی میرسیم.
وقتی من میخواهم وادی پنجم را در خود پیاده کنم، لازم است درون و بیرون خود را اصلاح کنم. تجسس کردن من را از درون خود خارج میکند و بهطرف دیگری سوق میدهد؛ من مداوم به دنبال پیدا کردن ضعف دیگران هستم. این موضوع باعث قضاوت و غیبت کردن میشود؛ حکم را صادر میکنم تا نقاط ضعف خود را بپوشانم. در آخر خود را با او مقایسه میکنم و میگویم من انسان خوبی هستم.
وقتی میتوانم به وادی پنجم برسم که بهاندازه کافی از آن چهار وادی برداشته باشم تا بتوانم از ضد ارزشها عبور کنم. وقتی من وارد این درمیشوم، باید بپذیرم که هیچچیز را در زمینه مواد مخدر و اعتیاد نمیدانستم و در اینجا میخواهم بیاموزم. باید ندانی را بیاموزی؛ تا بدانی را بدانی تا بتوانی تسلیم صحبتهای راهنما شوی و این تسلیم شدن بسیار تا بسیار مهم است. کسانی که خوب سفر میکنند؛ یعنی در وادی ششم هستند و دارند به فرماندهی عقل عمل میکنند.
منابع: دستور جلسات هفتگی از دیدهبان محترم مسافر علی خدامی، کارگاه آموزشی جهانبینی، وادی پنجم از کتاب عشق
نویسنده: راهنما همسفر عاطفه (لژیون نهم)
رابط خبری: همسفر فریده رهجوی راهنما همسفر شیرین (لژیون پنجم)
ویراستار و ارسال: راهنمای تاره واردین، همسفر زهرا
همسفران نمایندگی عمان سامانی
- تعداد بازدید از این مطلب :
181