English Version
English

جهان بیرون ما آیینهٔ جهان درون ماست

جهان بیرون ما آیینهٔ جهان درون ماست

جلسه  دهم از دوره سی‌ و پنجم سری کارگاه‌های آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگرۀ 60، نمایندگی فردوسی مشهد، با استادی دیده بان محترم مسافر بابک ، نگهبانی مسافر رضا و دبیری مسافر علیرضا با دستور جلسه «وادی پنجم و تاثیر آن روی من » پنجشنبه  28 تیر ماه 1403 ساعت 17:00 شروع به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان بابک هستم مسافر
در این ایام تعطیلات تابستانی هر کسی به دید متفاوتی نگاه می‌کند و برداشت منحصر به‌ فرد خودش را دارد. مخصوصاً برای سفر اولی‌ها این خیلی مهم است که در پایان این 15 روز وقتی‌که به گذشته نگاه می‌کنند از عملکرد خودشان راضی باشند و این رضایت زمانی رخ خواهد داد که قبل از این ایام برای خودم برنامه‌ریزی لازم را تدارک ببینم که در این دو هفته تعطیلی و دوری از کنگره می‌خواهم چه‌ کار کنم!؟
طوری جلو بروم که نقاط قوت بیشتری پیدا کنم و با استفاده از تمام مطالبی که در این وادی گفته‌ شده است بتوانم کمک بگیرم و در پایان این 15 روز با انرژی بهتر ادامه بدهم. اگر با دقت به وادی‌های کنگره نگاه کنیم، آن‌ها همچون چراغ‌هایی پرنور در مسیر راه درمان و خودشناسی ما هستند که اگر توجه کنیم ما به دو منظور به کنگره می‌آییم که اولی درمان اعتیاد در من مصرف‌کننده است و با روش دی‌اس‌تی این مسیر درمان را طی می‌کنم و بعد از این که به درمان کامل رسیدم تازه می‌خواهم خودم را پیدا کنم و یاد بگیرم چرا مواد مصرف نکنم و اینکه از آموزش‌های کنگره استفاده کنم تا انسان بهتری باشم. بعد از این مرحله ذره‌ذره به خدای خودم نزدیک بشوم و تا زمانی که نتوانم خودم را پیدا کنم و روی نقاط ضعف خودم کار نکنم و آنها را تبدیل به نقاط قوت نکنم، قاعدتاً نمی‌توانم به خدا نزدیک بشوم.
تمام این‌ها برای طی کردن مسیر نیاز به چراغ و نور دارد و فکر می‌کنم این چهارده وادی چراغ‌های اصلی در این مسیر هست که جلو می‌رویم.

در چهار وادی اول بیشتر راجع به تفکر صحبت شده است. آنها به ما آموختند که چطور فکر کنیم و اینکه هر فکر کردنی، هر تصویرسازی تفکر نیست و برای رسیدن به نتیجه نیاز داریم که تفکر کردن را یاد بگیریم. در این چهار وادی اگر به متن آن‌ها توجه کنیم به من مصرف‌کننده‌ای که به علت عدم آگاهی و ندانستن‌های فراوان، آمدم آن چیزی را که در اختیارم قرار گرفته را خراب کردم، حالا به من یاد می‌دهند که چطور فکر کنم و برگردم و آن تخریب‌هایی که ایجاد کردم را درست کنم و تا به جایگاهی خیلی بالاتر از چیزی که بودم برسم. به همین خاطر است که در کنگره می‌گوییم، می‌خواهیم از قعر تاریکی‌ها به اوج روشنایی برسیم. یعنی اگر نگاه کنیم یک مصرف‌ کننده در اوج تاریکی‌هاست. اما آیا یک فردی که مصرف‌ کننده نیست و در بیرون با کنگره آشنایی ندارد، در اوج روشنایی‌هاست؟ من مصرف‌کننده که در اوج تاریکی هستم می‌آیم اینجا یکسری حساب‌ها را صاف می‌کنم، با روش دی‌اس‌تی فیزیولوژی را درمان می‌کنم و از آموزش‌های معنوی کنگره استفاده می‌کنم و حالا می‌رسم به ابتدای نردبانی که پایانش روشنایی است.
در وادی پنجم به ما می‌گوید ابزار لازم را داریم، اما این تمام ماجرا نیست. یعنی تفکر به‌ تنهایی برای رسیدن به نتیجه کافی نیست و باید به آن چیزهایی که فکر کردی و در ذهن ترسیم‌ شده، مسیر آن را پیدا کنی و بعد اقدام کنی تا به آن برسی. یعنی برای رسیدن به هدف تعیین‌ شده، به این نیاز داریم که مسیر را در ذهن ترسیم کنیم. وادی پنجم بر خلاف حجم کمی که دارد، معنای عمیقی را درونش نشان می‌دهد. زیرا در آن از جهان‌ها بحث شده است که جهان خاکی، جهان خواب و جهان ذهنی که مهم‌ترین هست. اگر انسان را همچون کوهی در نظر بگیریم مثلاً نوک قله دماوند می‌شود جهان خاکی ما و الباقی، جهان ذهنی ما می‌شود که یعنی 80 درصد در جهان ذهنی قرار می‌گیرد. در این جهان اگر نتوانیم به‌ درستی از تفکر استفاده کنیم، در واقعیت (جهان خاکی) که زندگی روزمره می‌باشد نمی‌توان موفق شد. اگر در جهان ذهنی تصویرسازی درست از مسیری که می‌خواهیم طی کنیم داشته باشیم می‌توانیم در پایان به هدف برسیم. اما اگر تصویرسازی درست نداشته باشیم نمی‌توانیم آنها را به انجام برسانیم.
تصمیم‌های مهم و تصمیم‌های کارآمد را آدم زمانی می‌تواند بگیرد که به یک آرامشی رسیده باشد. من که ابتدای کار می‌آیم اینجا و می‌خواهم اعتیادم را درمان کنم و یک همسفری که تازه‌ وارد کنگره شده و به آن ثبات لازم نرسیده است که بخواهد از آموزش‌های کنگره استفاده کند و آن آرامش را داشته باشد، قاعدتاً نمی‌تواند تصمیم‌های درستی بگیرد.
برای همین به ما می‌گویند که شغلمان را عوض نکنیم، طلاق ندهیم، ازدواج نکنیم و هیچ کار مهمی انجام ندهیم تا ذره‌ذره جلو برویم و وقتی‌ که به آن آرامش و ثبات لازم رسیدیم، آن موقع می‌آییم و تصمیمات مهم می‌گیریم. وقتی می‌گوییم تمام حرف‌ها و آموزش‌های کنگره بر اساس وادی‌ها است، نمونه‌اش همین مطلبی است که دارم خدمتتان عرض می‌کنم. نمونهٔ بارز وادی پنجم همین است که راهنماها از شاگردانشان می‌خواهند که هیچ کار مهمی در طول مسیر سفر اول انجام ندهند. حالا برای اینکه ما بیاییم و به آن آرامش لازم برسیم باید چه کار بکنیم؟ مهم‌ترین کاری که من فکر می‌کنم باید انجام بدهیم و در وادی پنجم هم درباره آن صحبت شده، این است که از تزکیه و پالایش استفاده کنیم. تزکیه و پالایش در نگاه اول کار بسیار سختی جلوه می‌کند و واقعاً هم آسان نیست و زحمت دارد. اما آن چیزی که مهم است این است که ما از بنیان کنگره ساده‌ سازی مسائل را یاد گرفتیم. یعنی برای خودمان بزرگشان نکنیم. تزکیه و پالایش کار سختی است، ولی اینکه ما از اول از خودمان توقع داشته باشیم که در کوتاه‌ترین زمان ممکن به بهترین نتیجه برسیم، توقع اشتباهی هست و به جای به دست آوردن انرژی، باعث از دست رفتن انرژی ما می‌شود و خودمان را ناتوان می‌بینیم.

ما می‌آییم به کنگره و یاد می‌گیریم که ذره‌ذره انرژی بگیریم از اتفاق‌های خوبی که برای ما می‌افتد تا این‌ که بیاییم از آن اتفاقات استفاده بکنیم و انرژی‌اش را برای خودمان جمع کنیم و بیاییم در مسیر کم کردن نقاط ضعفمان استفاده کنیم. یعنی من بیایم از آن‌ یک نقطه مثبتم استفاده کنم، روی آن کار کنم، آن را در نظر خودم بزرگ کنم، به آن بها بدهم و از آن انرژی بگیرم تا کم‌کم بروم از آن هزار تا نقطه منفی کم کنم و بیایم به این نقاط مثبت اضافه کنم و این می‌شود استفاده از نقاط قوت در قبال کم کردن نقاط منفی.
درون وادی از هفت راهکار و مرحله گفته است تا ما از آن‌ها استفاده کنیم تا بتوانیم از استرس، اضطراب، نگرانی، ناامیدی و عدم اعتماد به‌ نفس و عزت‌ نفس کم کنیم و به آرامش و ثبات برسیم.
چند تا از این پله ها برای من خیلی خاص بود و به من خیلی کمک کرد. یعنی من درست است که هنوز آدم خوبی نشدم، ولی آن آدم سابق هم نیستم. اگر به سفر دومی‌ها هم دقت کنید متوجه می‌شوید که خیلی از آن‌ها وقتی مدتی از سفر دومشان می‌گذرد دیگر آن اعمال سابق خود را انجام نمی‌دهند. چون انسان نمی‌تواند در مسیر نور و روشنایی باشد. اما افکار و گفتار و کردار منفی و ضدارزش داشته باشد. یا مسافت طولانی را طی می‌کند و در جلسات شرکت می‌کند یا اصلاً دیگر کنگره نمی‌آید. این هفت پله ما را در یک جمله به خودمان نزدیک می‌کند.
هرکسی در بعضی از این پله‌ها گیر بیشتری دارد و با یکدیگر متفاوت‌اند.
من فکر می‌کردم قناعت یعنی هیچی نخواهم و بسازم و اصطلاحاً بخور و نمیر جلو بروم. کنگره نظر من را نسبت به قناعت تغییر داد. خدای بزرگ به‌ قدری بخشنده است که اصلاً در ذهن من نمی‌گنجد و به عقیدهٔ من کم خواستن از او خودش یک مدل کفر است و اگر از او کم بخواهم بزرگی او را زیر سؤال برده‌ام.
کنگره به من یاد داد قناعت یعنی در هر مرحله از زندگی که قرار داری از هر چیزی که در اختیار داری به بهترین نحو با کمترین هزینه استفاده کنی. یعنی چه از نظر توان مادی و چه توان معنوی هر چیزی را به اندازهٔ لازمش خرج کنی. برای این‌که آن بهترین چیز را به دست بیاوری و همیشه بهترین را بخواهی. اگر در سیستم درمان دی‌اس‌تی دقت کنید، می‌بینید که ما بهترین را خواستیم که بهترین نوع درمان نصیبمان شد. اینکه بشویم یک آدم جدید، با داشته‌ها و دستاوردهای جدید، بهترین ممکن را خواستیم و بهترین ممکن نصیبمان شد. در بحث توکل، رضا و تسلیم، قبل از کنگره اصلاً این مرحله در زندگی من جایی نداشت و همیشه از خداوند شاکی و طلبکار بودم. ولی کنگره به من یاد داد هر چیزی درست سر جای خودش قرار دارد و اگر ما برای رسیدن به هر چیزی بهایش را پرداخت بکنیم، مطمئنا نتیجهٔ آن چیزی است که من می‌خواهم. دیگر هیچ‌ وقت از کائنات شاکی و از خداوند طلبکار نمی‌شویم.
برای تسلیم هم باز به سفر اول برمی‌گردم که یک سفر اولی در طول مسیر درمان تسلیم است و وظایفش را سروقت انجام می‌دهد و درنهایت به آن چیزی که خواسته بود و همان اول تصویرسازی کرده بود می‌رسد. پس معنی تسلیم شدن این نیست که من هیچ چیزی نخواهم. یعنی من تمام تلاشم را بکنم و در آخر راضی یا تسلیم باشم به آن چیزی که به دست می‌آورم.
مسئله دیگری که به این مرحله تسلیم مربوط است، مسئلهٔ دعا کردن است. آقای مهندس در رابطه با دعا در سی‌دی‌های اخیرشان توضیحات کامل و جامعی دادند. اما من از برداشت خودم می‌گویم که در دعای کنگره، از خداوند کم نخواهید.
من در زندگی‌ام در این ده‌ پانزده سال اخیر، هر چیزی که در دعای کنگره خواستم را به دست آوردم. دعای کنگره زمان بسیار خاصی از جلسه است و ما دست‌های یکدیگر را می‌گیریم تا این انرژی جابجا و تبادل شود. از همهٔ آن انرژی‌ها بخواهید که در راستای خواسته‌های شما قرار بگیرند. من یک‌ چیز خوبی در کنگره آموختم که می‌خواهم آن را به شما بگویم.
ما وقتی‌ که دعا می‌کنیم، می‌گوییم خدایا هر چه که صلاح است برای ما پیش بیاور و یا حداقل معنی دعای ما این می‌شود که ما راضی هستیم به صلاحی که قرار است برای ما پیش بیاید. من همیشه زمانی که دعا می‌کنم میگویم، خدایا صلاحم را در مسیر خواسته‌ام قرار بده؛ یعنی هم خواسته‌ات را می‌خواهی و هم به صلاحت راضی هستی. اگر واقعاً با خلوص نیت و با تمام انرژی ممکن چنین چیزی را بخواهی برایت اتفاق می‌افتد. جهان بیرون ما آیینهٔ جهان درون ماست و چیزی که ما می‌خواهیم، عیناً اتفاق می‌افتد و بستگی به نوع خواستن و باور و ایمان ما دارد. وقتی باور و ایمان باشد، قطعاً آن اتفاق باید بیفتد.
ممنون که به صحبت های من گوش کردید

اعلام رهایی و ورود به سفر دوم جهانبینی

تایپ: مسافر فرهاد لژیون پنجم ومسافر محمد جواد لژیون هفدهم
ویرایش: مسافر محمد لژیون پنجم

تصویر و ارسال خبر : مسافر کاظم لژیون سوم

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .