همسفر فاطمه.ا
من خود را مدیون آموزشهای ناب کنگره میدانم و به این دلیل به کنگره آمدم تا انسان سالمی شوم در سه جهت جسم سالم، روان سالم و جهانبینی سالم و در صراط مستقیم حرکت کنم؛ وقتی همه اینها سالم باشد آنوقت خدمت من هم در کنگره درست است.
در وادی پنجم پلههایی برای گذر از تاریکی و رسیدن به روشنایی بیان شده است، اولین پله برگشت از ضدارزشها است. من زمانی میتوانم در کنگره حال خوبی داشته باشم و حال کسی را خوب کنم که نگاه و باور اشتباه و نادرست خود را تغییر داده باشم، از ضدارزشها دوری کنم و به ارزشها، حرمت و قوانین کنگره پایبند باشم و احترام بگذارم؛ باید تفکّر را به عمل تبدیل کنم و با تمام وجود در راه مستقیم حرکت کنم، از مادر تمام ضدارزشها که دروغ گفتن است دوری کنم، با تفکّر به سوی ارزشها بروم و با صبر و آموزش به این آگاهی برسم تا به آرامش و آسایش و شادی دست پیدا کنم.
وقتی نمیدانم کاری که میخواهم انجام بدهم کار ارزش است یا ضدارزش عقل حکم میکند که از انجام این کار خودداری کنم.
همسفر اعظم
دو پله قناعت و پسانداز که در وادی پنجم عنوان گردیده است در یک گروه هم خانواده هستند؛ ولی مفهوم آنها با هم فرق میکند. برداشتی که من از مفهوم این دو کلمه دارم این است:
قناعت یعنی با حداقل امکانات بهترین شرایط را برای زندگی فراهم کنیم. همه انسانها دوست دارند از همه چیز بهترین را داشته باشند که این برای همه مهیا نیست. من یاد گرفتم بهترین استفاده را از امکانات محدودی که دارم ببرم و حسرت نداشتههایم را نخورم چون، تنها چیزی که برای من میماند همین آموزشها و آگاهیها است که به دست آوردم و میتوانم آن را در زندگیام کاربردی کنم.
پسانداز یعنی ما باید با توجه به درآمدی که داریم مبلغی را به عنوان پسانداز کنار بگذاریم؛ در واقع پسانداز کردن، علم و هنر است.
علم پسانداز مثلثی است که ضلع اوّل آن نظم و انضباط مالی است یعنی کسانی که در امور دخل و خرج و حساب و کتاب خود نظم دارند. ضلع دوم دوراندیشی است؛ شخص میتواند با دوراندیشی و تفکّر صحیح نقاط کور زندگی خود را بشناسد و از ریخت و پاش اضافی جلوگیری کند.
ضلع سوم وسعت ذهن است؛ شخص میتواند با مهندسی صحیح تفکر و دوراندیشی علم پسانداز را یاد بگیرد.
پس ما یاد گرفتیم قناعت کردن یعنی لذت بردن از داشتههایمان، و پسانداز در مواقع بحران زندگیمان، لذّت بردن از پولی است که کنار گذاشتهایم.
امیدوارم همه بتوانیم در زندگیمان این دو را به کار ببریم تا بهترینها برایمان رقم بخورد.
همسفر مهناز
آقای مهندس در وادی پنجم برای رهایی ما، از پلههایی سخن میگویند که پله چهارم صبر و پله آخر توکل، رضا، تسلیم بیشتر مرا به تفکر واداشت.
به نظر من تمرکز بر روی زندگی و لحظات دیگران، منشأ اصلی ناخشنودی ما است، خودمان نمیدانیم چه میخواهیم و از نوع رفتار دیگران با خودمان ناراضی هستیم. اگر هر کس به درون خودش برود و جستجو کند به ریشهی اصلی ناخرسندی خود میرسد. در اعماق خود اگر پژوهش کنیم، متوجّه خواهیم شد که دلیل زیاد ناخرسندی ما این است که احساس میکنیم لایق بهترینها و بیشترینها هستیم و این علت باعث میشود که لذت کافی را از داشتههایمان نبریم یا نقصهایمان را به گردن بقیه بیندازیم؛ ولی نکته اینجاست زمانی به آرامش میرسیم که متوجه شویم نارضایتی ما از زندگیمان به ذهن خود ما وصل است و قبل از هر چیزی باید این گره را باز کنیم؛ در گام دوم بایستی خداوند را همیشه با خود همراه بدانیم، در تمام مسائل به او توکل داشته باشیم و باور کنیم که قدرت مطلق بهترینها را برای ما میخواهد حتّی اگر آنچه به ما میرسد باب میل ما نباشد.
در گام بعدی راضی باشیم به هر دری که پرودگار به روی ما میگشاید یا میبندد و آگاه باشیم که با تسلیم بودن در برابر ایزد منان میتوانیم در برابر هر مشکلی صبر داشته باشیم و ایمان قلبی بر عقل ما حاکم باشد که میوه صبر بسیار شیرین است و یا پایان شب سیه سپید است.
همسفر مریم
ما در جامعه مراکزی داریم که در خصوص وقایع پیش آمده تجسس، بررسی و قضاوت میکنند و جزئیات وقایع را کشف میکنند؛ به طور مثال اگر دزدی یا قتلی صورت گرفته ابتدا پلیس آگاهی شروع به بررسی و تحقیق میکند تا بفهمد چه اتّفاقی افتاده است؛ بعد از آن وقتی مدارک تحویل قاضی داده شد قاضی باز به بررسی ادامه داده و طبق آن حکمی صادر میکند و حکم قطعی را اجرای احکام میگیرد. حال دیده میشود ما بنابر جهل، نادانی و ناآگاهی خودمان تنها و بیمزد و بیفایده اقدام به تجسس در امور دیگران میکنیم که به سبب آن غیبت و قضاوت اشتباه مرتکب میشویم و با این کار هم شخصیت خود را زیر سؤال میبریم و هم به شخصیت دیگران لطمه میزنیم؛ وقتی من نسبت به امور زندگی خود بیتفاوت میشوم، اقدام به تجسس در امور دیگران میکنم. من هرگز نمیتوانم و نباید اطلاعات کافی و کامل از دیگران داشته باشم و ربطی به من ندارد. ما باید بدانیم قضاوت از آن خداست؛ چون که بر همه جهان اشراف دارد و خالی از نقض و عیب است. من فقط یک دید اِجمالی، ناقص و بعضا اشتباه در مورد دیگران میتوانم داشته باشم.
در کتاب آسمانی ما غیبت کردن را به خوردن گوشت مردار برادر خود تشبیه کرده است؛ زیرا من وقتی غیبت میکنم و طرفی که مورد غیبت قرار میگیرد حضور ندارد تا از خودش دفاع کند مانند فرد مرده است که نمیتواند از خود دفاع کند. در اکثر مواقع غیبت باعث ریختن آبروی شخص میشود و هیچ موقع نمیشود آبروریزی را جبران و آبروی ریخته را جمع کرد. از نظر قرآن این کار بسیار زشت و از گناهان کبیره است و من اجازه ندارم اسرار پنهانی دیگران را بازگو کنم و به آبرو و شخصیت آنها لطمه وارد کنم.
گردآوری و ویرایش: رابط خبری همسفر فروزنده رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون چهارم)
ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی وکیلی
- تعداد بازدید از این مطلب :
139