English Version
English

حضور همسفر مایه دلگرمی مسافر است

حضور همسفر مایه دلگرمی مسافر است

به‌واسطه حضور پهلوان همسفر مریم از نمایندگی گرگان در شعبه دامغان، مصاحبه کوتاهی با ایشان ترتیب دادیم که نظر شمارا به آن جلب می‌کنیم.

همسفر مریم و مسافرشان حمید با آخرین آنتی ایکس مصرفی تریاک وارد کنگره شدند. به مدت 10 ماه و 10 روز با متد DST و داروی OT باراهنمایی مسافر مهدی و همسفر رقیه سفر کردند. هم‌اکنون 8 سال و 5 ماه است که با دستان پرتوان آقای مهندس از بند اعتیاد آزاد و رها هستند. همسفر مریم علاوه بر جایگاه پهلوانی، در جایگاه راهنمایی نیز در حال خدمت هستند.

نحوه آشنایی شما با کنگره چگونه بود و چه طور شد که در کنگره ماندگار شدید؟

مسافر من، سفر اولش را در نمایندگی بهشهر گذراند. در مورد نحوه آشنایی باید بگویم ایشان شنیده بودند که چنین مرکزی در بهشهر وجود دارد. یک روز که سوار بر ماشین از جلوی نمایندگی بهشهر می‌گذشتند؛ یک آقایی برای مسافرم دست تکان می‌دهد و او را به داخل دعوت می‌کند؛ گویا متوجه حالت جستجوگر مسافرم شده بود؛ همان روز مسافر الله قلی ایشان را به داخل راهنمایی کردند و مسافرم مشاوره شدند؛ چند روز بعد هم‌ سفر خود را آغاز نمودند. من هم بعد از گذشت چند ماه از سفر مسافرم وارد کنگره شدم؛ اما هنوز فکر نمی‌کردم که این مکان، مکانی باشد که آرامش را در آن بیابم؛ اما کم‌کم باگذشت زمان متوجه شدم اینجا همان‌جایی‌ است که می‌تواند مرا به آرامش برساند. خدا را شکر مسافرم رها شد و حال خوشی که پیدا کرد و خدمت‌هایی که در کنگره انجام می‌داد؛ باعث شد که من هم در کنار ایشان در این راه قرار بگیرم و بخواهم همراه ایشان این مسیر را ادامه بدهم. این‌گونه بود که خدا را شکر در کنگره ماندگار شدیم.

حس و حالتان را در خصوص رسیدن به جایگاه پهلوانی و زمان دریافت شال پهلوانی از دستان آقای مهندس بیان کنید؟

زمانی که به‌تازگی وارد کنگره می‌شویم؛ معمولاً جهان‌بینی خیلی بالایی نداریم؛ حتی زمانی که من عضو لژیون سردار بودم؛ هنوز یک مقدار دستم می‌لرزید که همان مبلغ شش میلیون تومان را پرداخت کنم؛ چون هنوز آموزش‌ها برای من کافی نبود که واقعاً بدانم دارم در کجا خدمت مالی انجام می‌دهم. بعدازاین که مسافرم اعلام پهلوانی کرد؛ من مقداری جبهه گرفتم که آیا شما از پس انجام تعهدی که داده‌اید، برمی‌آیید؟ چون آن زمان ما هیچ نقدینگی‌ نداشتیم؛ ولی مسافرم با صراحت بیان کرد: ان‌شاءالله خداوند می‌رساند و خدا را شکر بعدازاین چند ماه توانست؛ شال پهلوانی را از آقای مهندس دریافت کند. از آن به بعد، همان‌طور که تمام عزیزانی که شال دریافت می‌کنند، می‌گویند: واقعاً یک حس و حال خوبی در زندگی ما ایجاد شد و سال بعد مسافرم به من گفتند: من قصد دارم امسال، شمارا پهلوان کنم و من وقتی دیدم؛ جایی قدم می‌گذاریم که به انسان‌های در دام اعتیاد کمک می‌شود و پول ما درجایی هزینه می‌شود که از آن بهترین استفاده می‌شود و خرج کارهای بیهوده نمی‌شود؛ با اشتیاق کامل پذیرفتم و سال بعد شال پهلوانی را از دستان پرمهر آقای مهندس دریافت کردم. روزی که می‌خواستم شال را دریافت کنم؛ واقعاً حس و حال عجیبی داشتم؛ این‌که اسمت را بخوانند و از شما دعوت کنند که در کنار آقای مهندس بایستید و شال و آن قرآن نفیس را از دست ایشان بگیرید و هر از چند گاهی آن را بازکرده و تلاوت کنید؛ یک دنیا ارزش دارد. دعا می‌کنم ان‌شاءالله هرکس که دوست دارد در این جایگاه قرار بگیرد این حس را تجربه کند.

به نظر شما چه همسفرانی می‌توانند در کنگره موفق باشند؟

چه خوب است که وقتی مسافری برای درمان خودش وارد کنگره می‌شود؛ همسفرش نیز پابه‌پای او، همراهی‌اش کند. متأسفانه من همسفر ممکن است؛ ابتدا به این اعتقاد نداشته باشم که مسافرم به درمان برسد؛ شاید علت آن ناکامی‌هایی باشد که در مراجعه به مراکز دیگر، بارها اتفاق افتاده بود و علت دیگر این است که فکر می‌کنم؛ این مسافر من است که اعتیاد دارد و باید درمان شود؛ من برای چه باید بروم؟ درصورتی‌که خود می‌دانیم؛ ما همسفران نیز تخریب‌های زیادی در ذهن و افکارمان داریم؛ حتی شاید بیشتر از مسافرانمان. درنتیجه من به همسفران توصیه می‌کنم؛ حتماً پابه‌پای مسافرشان از همان روز اول به کنگره بیایند؛ چراکه قوت قلبی قوی برای مسافر خواهند بود که او قدم‌هایش را محکم‌تر بردارد. وقتی می‌بیند همراهی دارد که با او می‌آید، می‌رود و یک آموزش مشترک می‌گیرد؛ دلگرم می‌شود و این مطمئناً به موفقیت مسافر کمک شایانی می‌نماید.

چگونه بین زندگی شخصی و فعالیت در کنگره تعادل برقرار می‌نمایید؟

من فکر می‌کنم اگر انسان بتواند در زندگی خودش یک برنامه‌ریزی دقیق داشته باشد؛ می‌تواند به همه کارهایش برسد. این است که گاهی اوقات رهجوها در لژیون می‌گویند؛ ما نمی‌رسیم، وقت نمی‌کنیم یا نتوانستیم؛ به نظر من همه این‌ها بهانه است. من خودم شاغل هستم؛ به کار بیرون رسیدگی می‌کنم، به کار منزل رسیدگی می‌کنم، دو فرزند دارم و در کنار این‌ها کنگره را هم دارم. همه این‌ها با برنامه‌ریزی انجام‌شده است. اگر هر کس بتواند از شب قبل برای خودش برنامه‌ریزی کند من فکر می‌کنم؛ می‌تواند به همه کارهایش برسد. همین‌طور که خود آقای مهندس سال‌ها در کنگره هستند و روزبه‌روز فعالیتشان از روز قبل بیشتر می‌شود؛ درصورتی‌که خود می‌گویند: «من هم به کار کنگره می‌رسم، هم به خانواده و هم به تمام مسائل زندگی». به نظر من این‌ها فقط و فقط با برنامه‌ریزی دقیق ممکن است.

به نظر شما چه ویژگی‌هایی باعث می‌شود؛ بخش همسفران یک نمایندگی تازه تأسیس رونق پیدا کند؟

ازنظر من برای این‌که بخش همسفر رونق پیدا کند؛ ابتدا بستگی به مسافر دارد. وقتی مسافر به کنگره می‌آید؛ سه جلسه مشاوره می‌شود و راهنمای تازه واردین حتماً به او توصیه می‌کند که همسفرش را با خود همراه کند. اگر مسافر بتواند گفته‌های راهنمای تازه واردین را در منزل پیاده کند یا به همسفرش منتقل کند و این پیام را به او برساند که واقعاً با خواست درونی و از اعماق قلبش برای درمان می‌آید و برایش مهم و ارزشمند است که همسفرش در کنار او باشد؛ قطعاً همسفر او را همراهی خواهد کرد و این‌گونه بخش همسفران با استقبال بیشتری روبه‌رو خواهد بود. نکته دیگر این‌که همسفران بتوانند از هرگونه حاشیه دوری کنند و عشق و محبت بین همسفران، هم در جلسات خصوصی و هم در جلسات عمومی برقرار باشد؛ به‌گونه‌ای که برای هم دل‌تنگ شوند، قلبشان برای هم بتپد؛ برای این‌که روز دوشنبه فرابرسد که یکدیگر را ببینند. این موارد باعث می‌شود؛ زمانی که یک همسفر تازه‌وارد در جلسه حضور پیدا می‌کند، مجذوب این عشق و محبت بین همسفران شود و با خود نتیجه بگیرد؛ پس اینجا مکان خوبی است که این افراد توانسته‌اند نتیجه بگیرند و آن‌قدر سرشار از حال خوش باشند. به نظر من به این صورت قسمت همسفران رونق پیدا خواهد کرد.

نظرتان را در رابطه با جهان‌بینی کنگره بیان نمایید؟

شاید زمان ورود ما به کنگره، جهان‌بینی ما بسیار ضعیف بود؛ چون اصلاً در مورد راهکارها و برنامه‌های کنگره، در مورد شخص آقای مهندس و خانواده‌ محترمشان، در مورد این‌که واقعاً طی این سال‌ها چه فداکاری‌هایی انجام داده‌اند که توانسته‌اند جمعیت احیای انسانی کنگره ۶۰ را در شهرهای مختلف گسترش دهند و امروز کنگره ۶۰ دارای این‌همه نمایندگی مختلف باشد، نمی‌دانستم. من خودم در یک سال اول این‌ها را درک نمی‌کردم؛ ولی به‌مرور که آموزش دیدم، در کارگاه‌ها و در لژیون نشستم، به سایت کنگره سر زدم؛ مقالات و پیام‌ها را دیدم؛ پیچ اینستاگرام را دنبال کردم، دیدم که دست‌های محکمی پشت سر این مراکز هست؛ کم‌کم پی بردم اینجا جایی است که باجان و دل در تلاش است؛ افرادی که در دام اعتیاد هستند را رهایی دهد. جهان‌بینی من ازآنجا، به‌مرور بالا رفت و می‌بینیم که هرروز که می‌گذرد؛ دانسته‌های کنگره، به لطف دانش آقای مهندس وسعت پیدا می‌کند و ما با استفاده از همین آموزش‌ها در داخل نمایندگی‌ها و با نشستن در کارگاه‌های آموزشی می‌توانیم خود را برای مشارکت آماده کنیم تا با مشارکت کردن، هم اعتمادبه‌نفس خودمان را بالا ببریم و هم روزبه‌روز به جهان‌بینی ما افزایش پیدا کند.

به‌عنوان سخن پایانی اگر صحبتی دارید که من مطرح نکرده‌ام عنوان بفرمایید؟

واقعاً امروز خیلی خوشحال شدم که در نمایندگی دامغان حضور داشتم. همسفران انرژی بسیار زیادی داشتند؛ از مشارکت‌هایی که انجام دادند بسیار آموزش گرفتم. ان‌شاءالله بتوانیم به‌زودی بازهم همدیگر را ببینیم، برای شما و همه همسفران آرزو دارم که ان‌شاءالله بتوانید در ساختمان خودتان به آموزش‌ها ادامه دهید و قدم‌هایتان را روزبه‌روز محکم‌تر کنید و همین‌طور برای همه شما دل خوش و حال خوب خواستارم.

از همسفر مریم تشکر می‌کنیم که وقت خودشان را در اختیار ما قراردادند.

عکاس: همسفر فرزانه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون یکم)
تهیه و ارسال: همسفر سکینه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون یکم)
همسفران نمایندگی دامغان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .