سیزدهمین جلسه از دوره دوازدهم کارگاههای آموزش خصوصی همسفران آقا، نمایندگی شادآباد؛ به استادی همسفر حشمت، نگهبانی همسفر احسان و دبیری همسفر حسین؛ با دستور جلسه "قضاوت و جهالت" پنجشنبه 14 تیرماه ۱۴۰3، ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کارکرد.
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240704_160828.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
ابتدا که وارد شعبه شما شدم دیدم که بسیار مکان خوبی را گرفتهاید و دستمریزاد میگویم بهتمامی کسانی که برای گرفتن این شعبه کمک کردهاند. اعتقاد من این است که در هر دستور جلسهای باید راجع به تجربه خودمان از دستور جلسه صحبت کنیم. اوایلی که حدود 20 سال پیش به کنگره آمده بودم، کنگره 2 شعبه داشت: یکی شعبه میدان انقلاب و یکی سهروردی. یکنفری 5 الی 6 سالی مسئول آبدارخانه بود. من هر دفعه که او را میدیدم با خودم میگفتم که این مصرفکننده است؛ اما چاییهایش خیلی خوشمزه بود البته آن موقع زعفران ارزان بود و چایی شیرین هم میدادند. من همیشه به خاطر حسم او را قضاوت میکردم. قضاوت از جهالت میآید. من همهجا قضاوت میکردم.
وقتی به کنگره میآیی و حسها باز میشود کمکم کسی اگر صحبت کند، صحبت پنهان او را متوجه میشوید و میفهمید درون او چه میگذرد. یک خانم جوانی در کوچهای که زندگی میکنیم بود که همیشه باانرژی منفی عبور میکرد. یک روزی دیدم باعجله یک ماه پیش آمد و موبایل خودش را درآورد و یک عکسی به من نشان داد و گفت نگاه کن 5 سال هست همیشه میآیی ماشین خودت را به ماشین من میچسبانی و مرا اذیت میکنید چرا این کار را میکنید؟ گفتم دختر جان شماره ماشین را به من نشان بده هنگامیکه شماره ماشین را دیدم درب حیاط را باز کردم و گفتم نگاه کن ماشین من یک پلاک دیگر دارد. او معذرتخواهی کرد. به قول استاد امین که میگویند هر مشکلی که دارید درون خودتان است و به هیچکس دیگری مربوط نمیشود. درون خودت دنبال مشکل بگرد. همین جمله را به او گفتم و او معذرتخواهی کرد. به او گفتم این جمله را 20 سال روی صندلی و موزاییک نشستم و به استادم گوش دادم تا یاد گرفتم.
قضاوت کار کسی هست که حقوق میگیرد و شغل او این است. البته بازهم میبینی که یک نفر 6 سال در زندان است و بعد او متوجه میشود که به خاطر قضاوت اشتباه او بوده است. قضاوت کار بسیار سختی است. ما همسفران در مورد مسافرانمان خیلی قضاوت میکنیم. سرحال که میشود میگوییم یکچیزی مصرف کرده، گریه می کنه میگوییم نشئه هست. البته ابتدا که میآمدیم من هم همین قضاوت را میکردم. البته این را به طنز میگویم: هر وقت به من میگوید آقا حشمت یا ماشین میخواهد یا پول.
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240704_155128.jpg)
من ابتدا که کنگره آمدم تا 6 ماه گریه میکردم که خدایا آیا پول حرام به خانهام بردم؟ بعد چند وقت متوجه شدم که اصلاً اینها مربوط نمیشود. بسیاری از مشکلات به خاطر خود مسافر هست و جاهایی هم ما همسفران به خاطر رفتارهای اشتباه مقصر بودهایم. من هنگامیکه آمدم کنگره 66 سالم بود الآن که در کنگره هستم گویا آب زمزم هست و کل غم و غصه دنیا را فراموش کردهام. الآن بهروز زندگی میکنم و با عشق صحبت میکنم. خیلی متشکرم که به صحبتهای من گوش دادید.
رهایی مسافر همسفر رضا را تبریک می گوییم:
![](/EditorFiles/Image/-2147483648_-210798(2).jpg)
اهدای جوایز به نفرات برتر آزمون داخلی:
![](/EditorFiles/Image/-2147483648_-210800(3).jpg)
عکس یادگاری:
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240704_163934(1).jpg)
ویراستای و تایپ: همسفر احسان
- تعداد بازدید از این مطلب :
32