English Version
English

آقای مهندس عشقی از جنس خودگذشتگی دارد

آقای مهندس عشقی از جنس خودگذشتگی دارد

می‌خواهم از روزهایی بنویسم که در سیاه چاله اعتیاد غرق بودم رنج اعتیاد را از بچگی چشیده بودم و با اعتیاد پدرم بزرگ شده بودم به امید این‌که از اعتیاد نجات یابم ازدواج کردم و خوشحال بودم که از زندگی خوب و سالمی برخوردارم، بعد از یک سال زندگی مشترک فهمیدم که همسرم هم اعتیاد دارد این بار دست تقدیر مرا جایی برد که از اعتیاد پدرم سیاه چاله‌تر بود و این سیاه چاله ۶۰ درجه زیر صفر بود تنها نبودم دو تا بچه هم در کنارم بودند من از اعتیاد درد داشتم، خشم داشتم، خسته بودم، ناامید بودم.

زمانی که اعتیاد همسرم را متوجه شدم تمامی امید و آرزوهایم بر سرم آوار شد اما زندگی‌ام را رها نکردم و باید کاری می‌کردم، می‌ماندم و از نو شروع می‌کردم، مسؤلیت دو تا بچه را بر عهده داشتم هر روز که می‌گذشت زندگی برایم دشوارتر می‌شد و می‌دانستم که زندگی با یک مصرف‌کننده مانند گم‌شدن در جنگل است که همه جور خطر تهدید می‌کند. خیلی تنها بودم اما همیشه یک نوری را از دور می‌دیدم و می‌گفتم کاش آن نور را از نزدیک ببینم نمی‌دانستم که آن نور ،نور کنگره۶۰ است که خودش را برای‌ ما نمایان کرد.

هرجا می‌شنیدم جلسه‌ای برای ترک اعتیاد وجود دارد شرکت می‌کردم، انجمن‌ معتادان گمنام هم رفتیم اما هیچ کدام درمان درد ما را نمی‌دانستند بلکه بدتر زخمی می‌کردند، یکی از دوستان مسافرم کنگره را به ما معرفی کرد؛ بار اول که رفتم چیزی متوجه نشدم دیدم که سه نفر با لباسهای سفید استاد، نگهبان و دبیر جلسه را شروع کردند و یک شمع که نورش در چشم‌هایم سوسو می‌زد و بی‌اختیار اشک می‌ریختم.

زمانی‌که از کنگره برگشتم به بچه‌ها گفتم که من همسفر شدم به مسافرم هم با ذوق و شوق گفتم که از این به بعد مرا همسفر خطاب کند و در گوشی او خودم را همسفر سیو کردم، خلاصه آرام‌آرام  به کنگره رفتم و آموزش‌ها را در خانه به همسرم می‌گفتم که بعد از سه ماه مسافرم گفت: حالت بسیار بهتر شده و من هم با تو می‌آیم ببینم آنجا چه خبر است، من درمان دردهایم را در کنگره پیدا کردم، من سر پناه زندگی‌ام را آنجا یافتم.

بعد از یازده ماه از اعتیاد رها شدیم و خوشحال و سرمست که در پیام سفر دوم هم می‌گوید:(همسفر از بندی که آزاد شدی تو را سرمست نگرداند) فهمیدم که باید بیایم و این بار بچه‌ها را هم آوردم تا از آموزش‌های ناب کنگره عقب نمانند. فهمیدم که رسالت من مسافرم و بچه‌هایم هستند و ادامه دادم و خدا را شکر می‌کنم که یک خانواده چهار نفره در کنگره هستیم و کنگره ۶۰ بهترین تفریح‌گاه و بهترین دانشگاه ما شد.

کنگره ۶۰ عقل سالم، عمل سالم و افکار سالم را به ما هدیه داد، کنگره ۶۰ راه سلامتی و تندرستی را به ما آموزش داد، امیدوارم آقای مهندس که عشقی از جنس خود گذشتگی دارند را به تمامی انسانها نثار کنند.

نویسنده: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون ششم)
تایپ و رابط خبری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون ششم)
عکس و ارسال: همسفر زینب، مرزبان خبری
همسفران نمایندگی حافظ

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .