سومین جلسه از دوره بیست و هفتم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره 60؛ نمایندگی حسنانی با استادی مرزبان محترم مسافر حمید، نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر مجید با "قضاوت و جهالت" روز چهارشنبه 13 تیر ماه 1403، ساعت 17 آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
سلام دوستان حمید هستم مسافر. خدا را شکر میکنم که یک بار دیگر توانستم این جایگاه را تجربه کنم و از شما دوستان آموزش بگیرم. در این هفته، جلسه سوم است که در مورد دستور جلسه صحبت میشود و گفتنیها گفته شده است. من اگر بخواهم در مورد دستور جلسه مشارکت کنم باید بگویم کنگره عجب جاییست. بیرون از کنگره ما نمیدانستیم قضاوت و جهالت معنی واقعیاش چیست؟ تا این حد به معنی واقعی آن پی نبرده بودیم. من حمید موقعی که میخواهم در مورد کسی قضاوت کنم آن موقع است که داناییم کم است، من وقتی داناییم زیاد باشد جهالتم پایین میآید. درست مثل کفهی ترازو، اگر بخواهم روی قضاوت و جهالتم کار کنم باید داناییم را زیاد کنم.
نکتهی بعدی؛ ضرب المثلی است که میگویند تا با کفشهای کسی راه نرفتی قضاوتش نکن. ما اینجا یاد گرفتیم که انسان در سه دنیا زندگی میکند؛ جهان خاکی، جهان خواب و جهان ذهن. دنیای ذهن آنقدر بزرگ است که من نمیتوانم هر انسانی را درک کنم که در ذهنش چه میگذرد و سریع وارد قضاوت میشوم و میگویم که او باید این کار یا آن کار را انجام میداد، ولی باید روی خودم کار کنم و کنگره این را به من آموزش داد.
این دستور جلسه یک هفته به من آموزش میدهد که بتوانم دانایی خودم را افزایش بدهم. باید روی خودم کار کنم که بفهمم کجای کار هستم و قضاوتم را کمتر کنم و اینکه من یک تجربهای دارم و آقای مهندس هم چهارشنبه همین مطلب را فرمودند که برای قضاوت کردن مدارک و مستندات و کارشناسان خاص خود را میخواهد که باز هم امکان اشتباه در قضاوت وجود دارد.من در دادگاه پروندهای داشتم و با اینکه قاضی مدارک و مستنداتی داشت، توانستم با چند جمله او را گمراه کنم؛ بنابراین قضاوت کردن در مورد هر موضوعی به علم و دانش بسیار بالایی نیاز دارد که در مورد قاضی هم احتمال خطا وجود دارد. حالا من چگونه میتوانم با داشتن دانایی کم، شخصی را قضاوت کنم؟
الان در این چند سالی که در کنگره هستم و روی خودم کار میکنم باید ببینم در بیرون از کنگره چه عملکردی دارم و به هر دستور جلسهای که میرسم، خودم را مورد ارزیابی قرار میدهم و با خود میگویم که چه عملکردی داری؟ وقتی یک اشتباه میکنم خود را سرزنش میکنم و به خود میگویم: دو سال آمدی چه چیز یاد گرفتهای؟ این باعث میشود که به خودم بیایم و رو به جلو حرکت کنم.
از گروه مرزبانی تشکر میکنم که به من اجازه دادند این جایگاه را تجربه کنم و از همهی دوستان آموزش بگیرم. ممنون که به صحبتهای من گوش کردید.
تهیه و تنظیم: گروه سایت شعبه حسنانی
- تعداد بازدید از این مطلب :
89