English Version
English

جهالت زمانی به وجود می‌آید که منیت من زیاد است

جهالت زمانی به وجود می‌آید که منیت من زیاد است

ششمین جلسه از دوره سی و هفتم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی شهرری با استادی مرزبان همسفر لیلا، نگهبانی همسفر ام‌البنین و دبیر موقت همسفر الهام با دستور جلسه "قضاوت و جهالت" در تاریخ ۱۲ تیرماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۵ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
من همیشه قضاوت را در ذهن خودم مثل نگاه کردن از سوراخ کلید در به یک اتاق تصور می‌کردم و می‌گفتم قضاوت یعنی همین؛ چون ما فقط یک کار یک آدم را می‌بینیم و او را قضاوت می‌کنیم، مثلاً وقتی از سوراخ کلید در نگاه می‌کنیم فقط یک‌گوشه اتاق را می‌بینیم، مثلاً نگاه می‌کنیم می‌بینیم یک صندلی خیلی زیبا و خیلی تمیز در اتاق هست، بعد از ما می‌پرسند به نظر تو این اتاق چگونه بود؟ می‌گوییم خیلی عالی بود، بعد در اتاق را باز می‌کنند و می‌بینیم پر از کثیفی است و تنها نقطه تمیزش همان صندلی بود. آدم‌ها هم همین هستند. ما تا از کسی حرفی می‌شنویم سریع می‌گوییم او آدم خوبی است یا آدم بدی است و سریع قضاوتش می‌کنیم. قضاوت یعنی در مورد کسی صحبت کردن؛ اما جهالت یعنی چه؟ یعنی تاریکی و سیاهی. من اولین باری که کسی را دیده‌ام و از او خوشم نیامده است، بعد کسی از من می‌پرسد او چگونه فردی بود سریع می‌گویم خیلی آدم بیخودی بود. یاد گرفتم بدون اینکه فکر کنم و درباره دیگران آگاهی کسب کنم راحت در موردشان صحبت کنم.

به نظر من جهالت زمانی به وجود می‌آید که منیت من زیاد است و من خودم را خیلی بالا می‌بینم. من در جایگاه مرزبانی بارها قضاوت شده‌ام، مثلاً یک‌بار یک بنده خدایی گفته بود که چرا از وقتی مرزبان شده دیگر به من سلام نمی‌کند، شاید من آن لحظه حواسم نبوده یا اصلاً شمارا ندیده‌ام. من باید خیلی منیتم بالا باشد که منتظر باشم دیگران به من سلام کنند. وقتی منیت من بالا باشد قضاوت من هم خیلی سریع و جاهلانه خواهد بود. وقتی من از این می‌ترسم که در چشم کسی بد به نظر بیایم مدام سعی می‌کنم خودم را خوب جلوه دهم و دیگران را خراب کنم و مدام دیگران را قضاوت کنم؛ پس خودم چه؟ وقتی‌که به کسی حسادت می‌کنم دلم می‌خواهد که از همه بالاتر باشم و سعی می‌کنم بازهم قضاوت کنم. از طرفی نمی‌شود قضاوت هم نکرد. ما همه در یک جامعه زندگی می‌کنیم، اینکه بگوییم من اصلاً قضاوت نمی‌کنم واقعاً امکان‌پذیر نیست. زمانی انسان می‌تواند خوب قضاوت کند که آن جهالت به ذهنش نیاید تأثیر بگذارد، موقعی که من از وادی 14 کمک می‌گیرم.

وقتی تو عاشق خدا باشی همه انسان‌هایی که در این جهان هستند می‌شوند فرزندان خدا. مگر می‌شود آدم فرزند خدا را دوست نداشته باشد؟ این را می‌دانیم خداوند از روح خودش در ما دمیده است؛ پس همه ما از خدا هستیم. چطور می‌شود که یک آدم که از خداست بد باشد؟ در وادی 14 یاد می‌گیریم آدم‌ها بد نیستند و اگر کاری انجام می‌دهند که باب میل ما نیستََ، به خاطر این است که او ناآگاه است و از روی نادانی و ناآگاهی است که کاری انجام داده است. من نباید آن لحظه سریع عصبانی شوم و سریع قضاوت نکنم، شاید آن لحظه و آن مکان باعث شده که آن آدم آن رفتار را داشته باشد. من قبل از کنگره خیلی قضاوت می‌کردم، شاید علت اینکه این دستور جلسه به من افتاد همین بود؛ ولی یک دوره شروع کردم و روی خودم کارکردم و سعی کردم خودم را تغییر بدهم. ما همه انسانیم و نمی‌توانیم بگوییم که من از فردا دیگر به‌طور صد درصد قضاوت نمی‌کنم. یک موقع در یک موقعیت قرار می‌گیری و راجع به یک آدمی هم ممکن است نظر نادرستی بدهید؛ ولی همان‌که به آن مرحله‌ رسیدی که می‌فهمید من اینجا اشتباه کردم، به مرحله نفس لوامه نزدیک شدم. هیچ‌کسی نمی‌تواند بگوید من نفس مطمئنه‌ام و من اشتباه نمی‌کنم چنین چیزی نیست.

من خودم در دوره مرزبانی چیزهایی را که فکر می‌کردم تغییر کرده قشنگ به رو آمد. به من گفت که شاید یک روزی تغییر کنی؛ اما الآن همین هستی؛ البته سعی می‌کنم اشتباهم را جبران کنم و در آن اشتباه نمانم. من یک‌وقتی حالم خیلی خراب بود، به خاطر اینکه خیلی درگیر حسادت بودم. یک مدت فکر می‌کردم خوب شدم؛ ولی بعد که دوباره این اخلاقم رو آمد خیلی از خودم بدم آمد. روزی در باشگاه تیرکمان که بودم در فکر بودم که آقای حکیمی به من گفتند که چه شده؟ گفتم این اتفاق افتاده و من هر کاری می‌کنم همینم. بعد ایشان گفتند چرا آنقدر خودت را اذیت می‌کنی؟ همین‌که تو متوجه شدی که اشتباه کردی این‌یک پوئن مثبت است. به قول استاد امین همین‌که شما در قدیم بابت چیزی یک هفته یا ده روز ناراحت می‌شدید؛ اما الآن بابت آن چیز دو روز ناراحت می‌شوید، امروزتان با دیروزتان خیلی متفاوت است.

به‌هرحال می‌شود انسان قضاوت نکند، وقتی‌که همه را دوست داشته باشد. وقتی‌که بدانی همه‌کسانی که در اطرافت هستند مخلوق خدا هستند و مخلوق خدا فقط عشق است و عشق، آن‌وقت هر جا که می‌روی به تو می‌گویند چقدر خوب هست که هستی، چقدر حال خوبی به ما می‌دهی؛ چون پر از عشقی و در وجودت ناخالصی نداری که کسی را آزار بدهی. به‌هرحال دیدمان را نسبت به هم عوض کنیم، با عشق به هم نگاه کنیم، سعی کنیم قضاوت‌هایمان دوستانه باشد و برای تخریب همدیگر نباشد. وقتی همدیگر را دوست داشته باشیم خیلی از مشکلات خودمان حل می‌شود و در آرامش‌خواهیم بود و دیگر به‌هیچ‌عنوان عصبی و ناراحت و خشمگین نخواهیم شد؛ چون کسی آزارمان نمی‌دهد؛ چون همه آدم‌ها به نظرمان خوب هستند.

در ادامه رهایی 30 سی‌دی همسفر افسانه رهجوی راهنما همسفر زهره و راهنمایان همسفر زهره، همسفر الهام، همسفر فهیمه و راهنمای تازه واردین همسفر لیلا

تایپ و ویرایش: همسفر الهام لژیون راهنما همسفر الناز (لژیون پنجم)
ویراستاری و ارسال: راهنما همسفر فهیمه (لژیون ششم)
همسفران نمایندگی شهرری

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .