نهمین جلسه از دوره چهلم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره ۶۰ نمایندگی ارتش با استادی راهنمای تازهواردین همسفر آیدا، نگهبانی همسفر الهه، دبیری همسفر فیروزه با دستور جلسه «قضاوت و جهالت» در روز سهشنبه 12 تیر ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کارکرد.
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240702_224010_886(2).jpg)
خلاصه سخنان استاد:
ابتدا خدا را شاکرم که فرصتی قسمت من شده تا این جایگاه را تجربه کنم. بسیار در مورد دستور جلسه تفکر کردم و تمام تلاش خود را انجام دادم که این هفته کمتر قضاوت کنم و ببینم میتوانم؟ یا چه تاثیری در زندگیام دارد؟این که قضاوت بد است برای همه واضح است، اما اگر من متوجه شوم چه تاثیری بر روی زندگی دارد شاید این کار را انجام ندهم. من میدانم دروغ گفتن و قضاوت کردن کار بدی است اما انجامش میدهم؛ با تصویر سازی که خود از این قضیه دارم فکر میکنم شبیه به این است که یک کوله پشتی دارم و با هر بار قضاوت کردنِ دیگران، یک کیسه زباله روی کولهام میگذارد و با مرور زمان تاثیر بدی در زندگیام دارد.
در وادی چهاردهم مهندس از قدرت جاذبه و دافعه سخن میگوید؛ وقتی شما یک پنکه را روشن میکنید اگر به سمت راست آن را بچرخانید با قدرت بو را دور میکند ولی اگر پنکه به سمت چپ باشد تمام بو را به سمت خودش میکشد. پنکه ثابت است، منِ آیدا هم ثابت هستم اما با نوع نگاه، حرکات و حرفهایم میتوانم کاری کنم که اطرافیان به من جذب شوند یا دور شوند؛ این قدرت جاذبه یا دافعه چیزی است که من با قضاوت کردن دیگران در کوله پشتیام زباله جمع میکنم پس وقتی کنار کسی مینشینم حالش بد میشود و دوست ندارد با من صحبت کند. شاید اطراف من حالهای است که بوی زباله اذیتش میکند، من میتوانم به جای آن زبالهها گل در کولهام بگذارم که بقیه از همنشینی با من لذت ببرند.
با قضاوت کردن نوع نگاه و حرکات من به گونهای میشود که اذیت کننده میشود؛ گویا حرف هایم بوی بدی میدهد اما زمانی که اعمال ارزشی انجام دهم بقیه افراد را به خود جذب میکنم و اگر کسی کنارم بنشیند لذت میبرد. استاد امین در سیدی قضاوت فرمودند: وقتی شما به خونه کسی می روید اما حالتان خوب نیست میخواهید سریع آنجا را ترک کنید اما گاهی به خانه کسی میروید که به زور باید بیرونتان کنند؛ فرق این دو در انرژیهای درون خانه است. رفتار و اعمال چیزی است که تاثیرش در زندگی ما است. قضاوت و جهالت کنار هم آمده پس میتوان گفت دروازه ورود به جهالت، قضاوت است. وقتی که من تصمیم میگیرم یک نفر را قضاوت کنم آن لحظه دروازه را باز کردهام و وارد دنیای جهالت میشوم و همانطور برای زندگی خود زباله جمع میکنم و کسانی که کنار من هستند را فراری میکنم.
علت آمدن این دستور جلسه برای همسفران این است که حداقل کمکی که میتوانم برای مسافرم داشته باشم این باشد که مدام او را قضاوت نکنم، این که این رفت مواد بزند، به حرف ما گوش نمیدهد، دروغ میگوید و هر قضاوت دیگری. این نوع نگاه من به مسافرم همان قضاوت است، دلش میخواهد به سمت من بیاید اما بوی خوبی به مشامش نمیرسد، در نگاه من حس خوبی دریافت نمیکند و از من فاصله میگیرد. خیلی از مسافرها از همسفران فرار میکنند زیرا مسافران هم حس میکنند که یا قضاوت میشوند یا چپ چپ نگاهشان میکنند و یا در نوع نگاه حس میکند که باورشان ندارند و آن حس را انتقال میدهند. من همراه مسافرم، وارد دنیای تاریکی شدم و دوربینم را روی خود میاندازم، باید سعی کنم قضاوت و جهالت را که کار سختی است انجام ندهم و در سبدی که همراه خودم دارم گلهای خوشبو قرار دهم تا دیگران که همراه من هستند هم لذت ببرند. این تجربه من از قضاوت بود ممنون که به صحبتهای من گوش کردید.
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240702_230801.jpg)
تایپ: همسفر خدیجه رهجوی راهنما همسفر هانیه (لژیون دوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر هانیه (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی ارتش
- تعداد بازدید از این مطلب :
44