English Version
English

مسیر نور، عشق و آگاهی

مسیر نور، عشق و آگاهی

زنده بودم بدون اینکه زندگی کنم. تلاش می‌کردم بدون اینکه انگیزه و امیدی داشته باشم. سفر می‌رفتم بدون اینکه لذتی از سفر ببرم و زیبایی‌ها را ببینم. فرزندانی داشتم بدون اینکه شکرگزار باشم. مسیری که می‌رفتم پر از فراز و نشیب و پستی ‌و بلندی بود. پر از سختی و رنج بود. با اینکه همسرم تلاش فراوان می‌کرد؛ ولی من انگیزه‌، امید و دلخوشی نداشتم. همه چیز داشتم در عین حال هیچ چیز نداشتم. این اتفاق‌ها مرا از خانواده و عزیزانم دور کرده بود. از همه چیز ناامید بودم و هر روز بیشتر و بیشتر غرق در اشتباه و گناه بودم. خدا را فراموش کرده بودم، روزی گویی دستی از دستان خدا دست گذاشت بر روی شانه‌ام، کسی که دانش‌آموخته‌ کنگره بود. با آموخته‌هایش به من درس امید، صبر و عشق به خدا را آموخت.

کنگره به من یاد داد که دستانم را بر زانوان خود بگذارم و بلند شوم. مسیرم را ادامه دهم، نه آن مسیری که قبلاً طی می‌کردم؛ بلکه مسیری که سرشار از نور، عشق، آگاهی و دانایی بود. مسیری که در آن علم، دانش و جهان‌بینی بود. من را با کنگره آشنا کرد و اذن ورود به کنگره به من داده شد. دانشگاه علومی که در هیچ دانشگاهی درس‌هایش را آموزش نمی‌دهند، دانشگاهی که این‌چنین استادانی در هیچ کجای جهان وجود ندارد. در این مکان خودشناسی، خداشناسی، صبر، امید، عشق و پیمودن راه در مسیر الهی را آموختم. در اینجا طعم شیرین زندگی کردن همراه با عشق، امید، صبر و انگیزه را آموختم. یاد گرفتم که آگاه باشم، بیاموزم با تفکر و اندیشه زندگی را ادامه دهم. با اندیشیدن و عقل خود ادامه‌ مسیرم را طی کنم. اکنون زندگی می‌کنم، به آفریدگارم عشق می‌ورزم و به‌خاطر هر آنچه که به من عطا کرده سپاسگزارم.  قدر همه‌ داشته‌هایم را می‌دانم و شکرگزارم؛ شکرگزار هستی و نیستی و سپاسگزار کنگره و عزیزان در کنگره.


نویسنده و رابط خبری: همسفر لیلا لژیون راهنما همسفر فاطمه (لژیون نوزدهم)
ارسال: همسفر زهرا خدمتگزار سایت
همسفران نمایندگی آکادمی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .