دهمین جلسه از دوره چهارم، جلسات لژیون سردار نمایندگی چالوس با نگهبانی همسفر مریم، دبیری همسفر الهام و استادی ایجنت همسفر صدیقه با دستورجلسه «قضاوت و جهالت» در روز دوشنبه یازدهم خرداد ماه ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۴ آغاز به کارکرد.
![](/EditorFiles/Image/IMG-20240701-WA0009.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
این تعداد کم در جلسه به من و دیگر اعضا برمیگردد؛ اینکه چه دریافت کردیم، باید برای لژیون سردار تشنه بوده و عطش داشته باشیم، ماه پیش به دلیل یک قرارداد کاری نتوانستم در لژیون سردار حاضر شوم؛ ولی فکر من در جلسه بود، اینجا یک سفره پهن است، یک کلاس آموزشی داریم و من باید از آن استفاده کنم. در مورد اینکه آقای مهندس دستور جلسات هفتگی را با دستور جلسات سردار یکی دانستند بسیار تفکر کردم؛ زیرا به هر حال لژیون سردار بود و صحبتهای مالی میشد، بسیاری از عنوانهای دستور جلسات بخشندگی، پهلوان، دنور و چنین القاب و اسمهایی داشت؛ اما حال با تفکر، متوجه قضاوت و جهالت در وجود خود شدم، هیچگاه از دید مالی و لژیون سردار به دستور جلسه قضاوت و جهالت نگاه نکرده بودم، این قضیه بسیار زیبا است.
اینکه از ورود ما به کنگره زمانی میگذرد با سردار آشنا میشویم، همه ما سر یک دوراهی هستیم، در صورتی که دارای قدرت اختیار هستیم و اختیار با خود ما است. اینجا قضاوت کردن دو بعد و دو دیدگاه دارد به نظر من یک اینکه خود و دیگر اعضا جلسه را قضاوت کنم از این بابت که من اکنون در زندگی خود شرایط را میدانم، تا چه حد میتوانم سردار باشم و ببخشم؟ تا چه اندازه میتوانم برای زمین کارت بکشم؟ بارها شده که شعبه را قضاوت کردیم، شعبه ما پنجره ندارد، کوچک است، خفه است، بو میدهد و...
![](/EditorFiles/Image/IMG-20240701-WA0007(1).jpg)
آیا تا به حال خود را از این بابت که عضو لژیون سردار کنگره ۶۰ چالوس هستم چه کار کردم، قضاوت کنید؟ آیا من برای پنجرهدار شدن این شعبه تلاش کردم؟ آیا من برای زمیندار شدن شعبه تلاش کردم؟ تلاش من به چه اندازه بوده است؟ مگر نه اینکه شعبه چالوس از من و مسافرم تشکیل شده است؟ آیا مسئولین به ما کمک میکنند یا از شعبات دیگر به شعبه ما رسیدگی میکنند؟ به این نتیجه میرسیم که ابتدا باید خود را قضاوت کنیم، اینکه من صدیقه برای زمیندار شدن، برای بزرگتر شدن و آبادانی شعبهای که خود در آن رها شدم، از تاریکی به سمت روشنایی آمدم چه کار کردم؟ از چه توانستم ببخشم؟ همانطور که آقای مهندس میفرمایند؛ « تا نگذری نمیرسی» تا زمانیکه از مال خود گذشت نکنم به خواسته خود نمیرسم.
امروز در مسیر تصادف کردم، بسیار جالب بود در این سالهایی که چالوس آمدم اولین بار بود که تصادف کردم، در راه خود را قضاوت میکردم که به چه کار من برمیگردد؟ عاقبت کدام کار من است؟ الهی شکر که از آن آموزش گرفتم، گاهی اوقات فراموش میکنیم کجا هستیم؟ کنگره ۶۰ مکان مقدس و امنی میباشد؛ زیرا در آن قضاوت و جهالت، دروغ نیست، حرمتها حفظ میشود، به همین دلیل انسانها میآیند و از تاریکی وارد روشنایی میشوند، اگر گرهای در کار من است و چالشی دارم، به عقبه من برمیگردد و یا در حال آموزش هستم، یک قضاوت دیگر نیز گاه پیش میآید که امکان ندارد در ذهن ما نبوده باشد، این است که این شخص ظاهراً وضع مالی خوبی دارد، چرا دنور نمیشود؟ آن شخص طلا بسیار دارد، چرا سردار نمیشود؟ شخصی دنوری شرکت کرده، فقط حرف زده و نتوانست آن را پاس کند، همه اینها قضاوتهایی که ممکن است ما در ذهن خود داشته باشیم و استاد امین میگویند قضاوت کردن؛ مثل این میماند که ما یک زغال داغ را از کوره در بیاوریم و نگه داریم، آیا واقعا میتوان آن را نگه داشت؟ نمیتوان و کائنات آنقدر ما را میچرخانند تا دقیقاً همان جایی که قضاوت کردیم قرار بگیریم و آن اتفاق نیز برای ما رقم میخورد.
![](/EditorFiles/Image/IMG-20240701-WA0013(1).jpg)
همه ما انسان هستیم هیچ کدام از ما نمیتوانیم بگوییم که قضاوت نمیکنیم، وظیفه ذهن نیروی شیطانی و جن درون ما همین است، ممکن است از اعماق قلب، وجود و حس ما نسبت به یک ذره قلقلک بدهد که قضاوت کند؛ مثلاً بگوید این مشکلی که برای آن پیش آمد نتیجه کاری است که با من کرد، یک نفر با من تماس گرفته بود و به من گفت:« پسر فلان شخص مصرف کننده شد، دیدی خدا جواب آن را داد» به او پاسخ دادم که چرا از این دیدگاه نگاه میکنی نگاهت را تغییر بده، شاید خداوند راه این فرد را در کنگره باز کرده که قوی شود، آموزش بگیرد تا زمانیکه فرزند آن مصرف کننده شد از بین نرود.
زمانی وارد کنگره میشویم، چهار کلمه یاد میگیریم، قضاوت، جهالت، منیت و نفس چیست؟ استاد میشویم؛ ولی خدا نکند یک نفر گرفتار شود، سریع او را قضاوت میکنند، منیت داشت، این از نفس یا حقه آن بود که این اتفاقات افتاد، بهتر است اندکی از آموزشها را به خود بگیریم، اینکه اکنون اگر شعبه من کوچک و زیرزمین است، اگر جمعیت بالایی میخواهد؛ ولی نداریم، باید ببینیم برای شعبه چه کردهایم و چه قدمی برداشتیم؟ آیا تاکنون شده پنج تومن بدون درخواست یک لقب سردار، دنور، پهلوان و یا نشان در بینشانی کمک کنیم، فرد باید به آن آموزش برسد؛ مثلاً پولی داشته باشید، بیایید حامی زمین شوید بدون اینکه نامتان سردار شود؛ درنتیجه به خود برمیگردیم، آیا تاکنون شده پول داشته باشید، حامی زمین شوید؛ ولی سال بعد دنور شوید؟ اینجا است که به خود مینگریم و باید ببینیم برای شعبه چه کردیم، لازم نیست که نام من جایی نوشته شود، برای خدمت کردن همه جا نامی از ما برده شود، نشان در بینشانی تنها یک میلیارد به بالا نیست در همین یک میلیون دو میلیون خودمان نیز خلاصه میشود.
آیا در خدمت کردن برای؛ مثال یک سرویس بهداشتی را شسته باشیم بدون اینکه سر و صدا کنیم؟ چه در قضیه کنگره و چه در قضیه مالی و زندگی شخصی خود یاد بگیریم که تنها عاشق انسانهای کنگره نباشیم، زمانیکه عشق ورزیدن را یاد بگیریم، میتوانیم بلاعوض ببخشیم و گاهی اوقات پیش میآید که همه ما انسان هستیم و این قضاوت در ما رخنه میکند، شخص ممکن است راهنما، ایجنت و یا مرزبان باشد و جایگاه بالاتری دارد یک اتفاقی برایش پیش میآید و خواه ناخواه در جبهه قضاوت میرود، معمولاً رهجوها نسبت به راهنما نیز به دلیل اینکه بسیار ایشان را دوست دارند و به عنوان الگو خود قرار میدهند، ممکن است این اتفاق برایشان بیافتد و قضاوت کنند. ما باید آموزش بگیریم که ممکن است فردی سرداری شرکت کند و نمیتواند از خود عمل کند، مطمئناً او نیز دوست دارد پرداخت کند و عاشق این کار است یا آن شخصی که دنور شده ما بتوانیم در ذهن خود قضاوت کنیم، آن شخص پول دارد و برای آن مهم نیست لابد دارد.
یک چیزی قبلاً خیلی شنیده بودم که میگفتند؛ پول دارد که میگوید من دنور میشوم وگرنه چهطور میخواهد بگوید که من دنور میشوم من که ندارم چهطور بگویم دنور میشوم؟ مگر امکان دارد فردی پول نداشته باشد؛ ولی اعلام دنوری کند؟ قضاوتها است. هیچ موقع شما در زندگی فردی نیستید، شما نمیدانید که آن از چه فراز و نشیبهایی آمده ما اکنون در شعبه خود پهلوان داریم هیچ کدام ما نمیدانیم که پهلوان ما از چه فراز و نشیبهایی آمده شاید به قول آقای زرکش تا به حالا در حساب شخصی شاید ۱۰۰ میلیون نباشد؛ ولی پهلوانی را شرکت کرده، هیچ کدام نمیدانیم از چه سختیهایی گذشته تا بتواند چنین بخششی داشته باشد یا همین دنورهای ما، خود من تا به حال در حسابم ۲۰ میلیون تومان تجربه نکرده؛ ولی الهی هزار مرتبه شکر تا آخر این ماه از پس آن برمیآیم و دنوری خود را تکمیل میکنم این را میخواهم بگویم هیچ زمان دیگران را چه در قضیه مالی و چه در همه حال نمیتوانیم قضاوت کنیم، من در جایگاهی نیستم که بخواهم نصیحت کنم ما این را باید همیشه در نظر داشته باشیم چه در قضیه مالی و چه در قضایای دیگر در جایگاه شخصی نیستیم و مسیر تکامل برای همه ما است. همه ما تاریکیهای زیادی تجربه کردیم و بهای زیادی برای این جایگاه میدهیم، جای بسیار قشنگی هستید بهای آن را پرداخت کنید تا خداوند نعمتی را دارید از شما نگیرد.
مشارکت اعضا:
همسفر پرنیان:
من یک وام میگیرم از صحبتهای آقای مهندس که در یکی از سیدیها فرمودند؛ قاضی، نادانترین شخص بین متهم و شاکی است؛ چون آنها به درستی و راستی میدانند که بینشان چه گذشته است. زمانیکه به این صحبت آقای مهندس فکر میکنم که قاضی درس خوانده و عمر و موهای خود را در این راه سفید کرده و باز هم نادانترین بین دو نفر برای قضاوت است؛ پس وای به حال من که این جا نشستم و به تنهایی در جایگاه بالا همه را قضاوت میکنم. قضاوت خیلی خوبه؛ اما قضاوت در مورد خودت باشه من میتوانم خودم را قضاوت کنم نه دیگران را و قضاوت در مورد خودم با الان خود نه با دیروز خودم؛ چون که شاید فردا من در این جایگاه نباشم یا پستتر باشم یا بالاتر اگر خودم را امروز قضاوت کردم و دیدم که امروز تا دیروز یا پارسال یک درجه بهتر شدم باید خوشحال باشم؛ ولی اگر از دیروز عقبتر رفتم و نادانتر شدم باید تأسف بخورم.
همسفر معصومه:
من در مورد خودم میخواهم صحبت کنم در گذشته خیلی زودرنج بودم البته اکنون نیز هستم؛ ولی سعی میکنم با آموزشهایی که میگیرم روی خودم کار کنم. زودرنجی من باعث میشد که بخاطر موضوعی زود قضاوت کنم و برداشتهای خودم باعث قضاوت میشد. امروز خدا را شکر میکنم طبق آموزشهایی که میگیرم سعی کردم که قضاوت را کنار بگذارم و به من ثابت شده که با کنار گذاشتن قضاوت، خود در آسایش هستم. قبلا با قضاوتهای که کردم باعث آزار خودم میشد البته به کنگره آمدم و متوجه شدم این قضاوت از روی جهالت خودم بوده و سعی کردم اینها را کنار بگذارم. در مورد این مکان برای من سوال پیش آمد من که توانستم این همه عادت بد خود را کنار بگذارم و در مقابل من برای کنگره و یا حداقل شعبه خود چه کار کردهام؟ باعث شد تصمیم بگیریم که نه از لحاظ مالی یا جانی؛ بلکه از لحاظ اینکه جمعیت در این شعبه بالا برود تلاش کنم و یک نماینده خوبی از طرف کنگره برای بیرون از اینجا باشم.
تایپ: همسفر الهام، راهنما همسفر هانیه (لژیون ششم)
ویرایش: همسفر محبوبه، راهنما همسفر شیوا (لژیون هفتم)
عکس: همسفر فاطمه (مرزبان خبری)
ارسال: همسفر معصومه، راهنما همسفر فاطمه (لژیون یکم)
همسفران نمایندگی چالوس
- تعداد بازدید از این مطلب :
134