English Version
English

هر جا که علم نباشد جهل حاکم است

هر جا که علم نباشد جهل حاکم است

این مقاله را با یک سؤال کوتاه از خود شروع می‌کنم، وقتی من از گرفتن ساده‌ترین تصمیمات در مورد خود عاجز هستم چگونه می‌توانم دست به قضاوت دیگران بزنم؟ انسان با حق اختیار متولد می‌شود و ازآنجاکه این حق را به خود می‌دهد که راجع به خود مدام در حال قضاوت باشد فکر می‌کند که همین حق را در مورد دیگران هم دارد اما وقتی از مسائل و مشکلات زندگی کسی خبر ندارم چگونه می‌توانم دیگران را داوری کنم؟ اگر می‌دانستیم قضاوت کردن چه بارها و احساسات منفی را به ما منتقل می‌کند سعی می‌کردیم که مرتکب این عمل ضد ارزشی نشویم.
وقتی شخصی را قضاوت می‌کنیم این سیگنال را به هستی انتقال می‌دهیم که من در این موضوع جهل دارم و به آگاهی نرسیده‌ام لطفاً من را آگاه کن بنابراین جهان هستی یا نیروی برتر من را در شرایط مشابه قرار می‌دهد و دست از سر من برنمی‌دارد تا زمانی که دقیقاً همان شرایط را تجربه کنم و درس بگیرم اصولاً با قضاوت اعلام می‌کنیم من نیاز به آموزش دارم من خوب نیاموخته‌ام و هنوز در این زمینه نادان هستم.
انسان موجودی اجتماعی است و باقدرت اختیار آفریده می‌شود و برحسب غریزه بقا، تحت‌فشار انتخابی شدیدی است تا از خود در مقابل محیط آسیب‌رسان محافظت کند و چون تکامل در جمع صورت می‌گیرد و برای حضور در جمع نیاز به امنیت دارد بنابراین گاهی برای جلوگیری از صدمات احتمالی دیگران و به‌صورت ناخودآگاه دیگران را به دلیل احساس ناامنی قضاوت می‌کند یعنی عدم امنیت باعث می‌شود که انسان دست به قضاوت بزند.
ریشه قضاوت از جهالت است و این دو ارتباط تنگاتنگی باهم دارند البته منظور از قضاوت، پیش‌داوری بدون هیچ پیش‌زمینه و صرفاً از روی ظواهر و برداشت‌های شخصی است چون انسان دانا و آگاه هرگز بر اساس یک سری داده‌های ناقص دست به قضاوت نمی‌زند در حقیقت جهالت به مفهوم عدم دانش است و هر جا که علم نباشد جهل حاکم است.
نفس انسان خواسته دارد و برای رسیدن به خواسته‌های خود و بر اساس قدرت اختیار دست به اقداماتی می‌زند اما چون تفکر دشوار است و ازآنجاکه همیشه تصور می‌کنیم بهترین راه کوتاه‌ترین راه است ترجیح می‌دهیم راه کوتاه که همان قضاوت بدون اندیشه است را انتخاب کنیم درصورتی‌که کافی است کمی فکر کنیم آن‌وقت هرگز بر اساس چنین دانسته‌های ناکافی و اندک کسی را قضاوت نمی‌کنیم.
برای حرکت از سمت نادانی به دانایی، اولین قدم تفکر است و سپس ساختارها شکل می‌گیرد و بدون تفکر آنچه هست رو به زوال می‌رود، وادی اول این را به من آموخت بنابراین نتیجه قضاوت بدون تفکر قطعاً آسیب و تخریب خواهد بود و شاید با یک قضاوت بیجا و اشتباه من، مسیر زندگی فردی تغییر پیدا کند و به ناکجاآباد منتهی شود.
در کنار تفکر نیاز به کسب آموزش و تجربه است و از کنار هم قرار گرفتن این سه مؤلفه مثلثی به نام دانایی شکل می‌گیرد و دانایی تنها یکی از پیش‌نیازهای اقدام به قضاوت است حال چگونه می‌توان دیگران را قضاوت نماییم و اما جهالت چه چیزهایی را برای ما به ارمغان می‌آورد؟ مهم‌ترین بار منفی آن ترس، منیت و ناامیدی است، ترس با ما چه می‌کند؟ ترس تفکر ما را می‌خورد، منیت باعث عدم آموزش پذیری می‌شود و ناامیدی مانع از کسب تجربه می‌شود پس هر جا جهل وجود داشته باشد دانایی وجود نخواهد داشت دقیقاً مثل نور و تاریکی که هر جا نور باشد تاریکی وجود ندارد و برعکس.
باوجود تمام این مطالب حال اگر هنوز هم گاهی دست به قضاوت می‌زنیم بهتر نیست سر دوربین را به سمت خود بچرخانیم و تنها نظاره‌گر پندار، گفتار و کردار خود باشیم و اگر بازهم دچار قضاوت شدیم شک نکنیم که بازتاب این عمل روزی دامن‌گیر ما خواهد شد و هرگز فراموش نکنیم تنها قاضی عادل، خداوند است.

نگارش: همسفر رها، راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم)
ثبت: همسفر رها (خدمتگزار سایت)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .