در ابتدا استاد امین در رابطه با اضافه وزن و عوارض آن صحبت میکنند که به عقیده ایشان یک کیلو اضافه وزن یک سال سن انسان را بالا میبرد. به طور مثال یک انسان شصت سالهای که یک کیلو اضافه وزن دارد را در نظر بگیریم تواناییها و حرکتهای آن مثل انسان نود ساله است. اضافه وزن باعث میشود توانایی انسان کم بشود. هر چه وزن بالاتر باشد قابلیت و توانایی انسان کاهش پیدا میکند که در ادامه توهم پیری را در انسان ایجاد میکند و مصرف سیگار، الکل همان کاری را با انسان انجام میدهد که اضافه وزن میکند.
در ادامه داستان حضرت موسی، استاد بیان میکنند که داستان حضرت موسی با داستان مصرفکنندگانی که به مواد مخدر آلوده هستند شبیه هم میباشند و میگوید فرعون قوم بنیاسرائیل را به سلطه کشیده بود و برای حفظ حکومت خود تمامی فرامینی که میداد فرامین شر بود که وجه تشابه با انسانهایی که در تاریکی اعتیاد هستند، اینجا است که هم مواد مخدر و اعتیاد نقش فرعون را دارد و انسان را به بردگی و اسارت کشیده است. هر داستانی یک اوجی، یک شکوهی و یک فرودی دارد و جایی قهرمان داستان به وجود میآید که یک شخصی یک فداکاری را انجام داده باشد و یا خواسته یکسری از انسانها را برآورده کرده باشد. چیزی که در همه داستانها مهم میباشد، خواستههای نفس است.
برای رسیدن به خواستهها دو تا الگو داریم. یکی الگوی فرعونی است که به هر قیمتی باید به خواستههای خودمان برسیم؛ یعنی اگر هزاران نفر کشته بدهیم یا تخریب ایجاد بکنیم برایمان مهم نیست، مهم رسیدن به قدرت است. دومین الگو خواسته خداوند است که خداوند جهان را براساس یکسری نقشههایی آفریده است. برای پیاده کردن این نقشهها به یکسری مجری که همان اولیا و پیامبران، محققین، بزرگان هستند، نیاز دارد و اینها همان مجریان خداوند هستند. روش خداوند روشی است که با کمترین کنش خواستههایش را به اجرا در میآورد، حالا انسان هم ببیند برای رسیدن به خواستههایش آیا میخواهد کلی تخریب بوجود بیاورد یا با کمترین آسیب به دیگران به خواسته خود برسد؛ اگر انسان برای رسیدن به خواسته خود هر تخریبی انجام بدهد به نیروی شیطانی نزدیک میشود؛ اگر با کمترین کنش تخریب باشد به خداوند نزدیک میشود و خواستهها جای خود دارد؛ اما روش رسیدن به خواستهها بسیار مهم است که اگر در مسیر ارزشها باشد انسان به آرامش میرسد و کسی که برای رسیدن به خواسته خود هر کاری بکند در این داستان به عنوان تبهکار از او یاد میشود و تکبر و غرور و بزرگبینی این اجازه را به انسان میدهد که تباهی به وجود بیاورد.
در ادامه داستان، خداوند از حضرت موسی میخواهد که با فرغون به نرمی صحبت بکند و اینجا فرصتی به فرعون میدهد؛ اما فرعون تمامی کارهای حضرت موسی را جادویی بیش نمیداند و هر چند جادو در کلامالله مطرح شده و است؛ اما نیروهای منفی همیشه هستند بخاطر همین جادو همیشه است. یکی از کارهایی که نیروی منفی میتواند کار خود را انجام بدهد این است که انسان فکر بکند وجود ندارند و نیروی منفی با خیال راحت پیش بروند. جادو روی القا اثر میگذارد و روی ذهن انسان القا میکند و انسان را وارد افکار و دنیای منفی میکند، البته فلسفهای که در جادو مطرح میشود این است که به انسان اثر نمیکند مگر به اذن خداوند باشد و جادو انجام میگیرد تا انسان خلوص پیدا بکند، تا انسان خوبیها را انتخاب بکند. بعد از اینکه فرعون معجزات را نمیپذیرد و رستگار نمیشود؛ چون نمیتوانست از خواستههای خود بگذرد. به اذن خداوند حضرت موسی حرکت کرده و دریا شکافته میشود و صور پنهان دریا و شکافتن، مفاهیم دیگری هم دارد و این داستان جاری است که میتواند دریای علم هم باشد؛ وقتی علمی شکافته بشود و آن دانش باعث میشود انسانهایی که در تاریکی و اسارت هستند به واسطه آن علم از اسارت خارج بشوند.
استاد در ادامه میفرماید؛ اگر این داستان را به خودمان ربط بدهیم حضرت موسی را در مراتب بالاتر و ما خودمان را در درجات پایینتری در نظر بگیریم، علم اعتیاد وقتی شکافته شد قوم معتادین از دست اعتیاد نجات پیدا کردند و این علم است که اگر شکافته بشود، انسان از بندها رها میگردد؛ اگر علم باشد میتواند از بیماریهای سرطان، طاعون و ... نجات پیدا بکند. باز همه اینها یک صور پنهان دارد به واسطه دانشی که حضرت موسی به قوم بنیاسرائیل داد، آنها از تاریکی و اسارت نجات پیدا کردند و همه اینها یک مرحله دومی نیز دارد که وقتی انسانی از تاریکی خارج میشود باید به این فکر کند که دیگر همه چیز تمام شد و من رها شدم؟! ولی باز خواستهها مطرح است و انسانها اگر انتخابی بکنند حتی برای رفتن به سمت تاریکیها، پیامبر هم نمیتواند کاری انجام بدهد که خداوند از حضرت موسی میپرسد شما رشد کردی ولی قومت به نابودی رفت چرا؟ حضرت موسی در جواب میگوید من به دنبال شما شتافتم؛ ولی آنها به دنبال من. اینجا باز بیان میکند که انسان برای رسیدن به خواستههای خود به دیگران متوسل میشود؛ اگر بخواهند رستگار بشوند باید فرامین الهی را اجرا بکنند؛ چون عزت و بزرگی نزد خداوند است؛ ولی اگر برای رسیدن به خواستهها به کسی نزدیک بشویم و از آن شخص استفاده بکنیم سقوط خواهیم کرد.
در ادامه داستان، خداوند به قوم بنیاسرائیل میفرماید: هر وقتی بعد از حضرت موسی کسی را فرستادم اگر خواسته شما را اجابت کرد به او احترام گذاشتید و اگر با خواستههای شما همسو نبود او را کشتید یا طردش کردید، بخاطر همین شما گمراه گشتهاید. خداوند به واسطه بزرگان و پیامبران علمی را در اختیار انسانها قرار میدهد تا انسان از تاریکیها بیرون بیاید و زمانیکه بیرون آمد فرامین را اجرا کند و رستگار شود؛ولی یکسری دوباره میخواهند بروند دنبال رسیدن به خواستهها به هر شکل و قیمتی و دوباره وارد جهان تاریکی میشوند. خداوند میفرماید: بواسطه سختیهایی که بندگانم کشیدهاند به آنها توانایی و قدرت میدهم که باز آنها را از تاریکی نجات بدهم؛ ولی بعد از نجات انسانها از تاریکی باز به انتخاب خودشان است که مسیر درست را ادامه بدهند یا دوباره به تاریکی برگردند. مانند همین پیام سفر دوم که میگوید سفر دوم به مراتب هم سهل و هم سخت است.
در مرحله دوم مبارزه و تلاش ادامه دارد باید ما با تلاش و دانایی قسمت دوم داستان را هم تکمیل بکنیم؛ ولی اگر ناآگاه باشیم و از بندی که آزاد شدهایم سرمست بگردیم و برویم دنبال خواستههای خود به هر قیمتی دوباره چرخه تاریکی تکرار خواهد شد و همه داستانها جاری هستند و هم خروج انسان از تاریکی و هم برگشت انسان به تاریکی و هیچوقت این نیست که همیشه انسان در شرایط درست باشد و بگوید که حالا که از بند رها شدهام همه چیز تمام شده است؛ ولی انسان اگر درست حرکت کند، تلاش کند ،زحمت بکشد دیگر عبور از ناملایمات زندگی برای انسان سخت و طاقتفرسا نیست.
نویسنده: راهنمای تازهواردین همسفر سمانه
تایپ: همسفر خدیجه رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون اول)
ارسال: مرزبان خبری همسفر زلیخا
همسفران نمایندگی پرند
- تعداد بازدید از این مطلب :
23