سومین جلسه از دوره هشتاد وهفتم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60، نمایندگی آکادمی، با استادی راهنمای محترم مسافر ناصر، نگهبانی مسافر پارسا و دبیری مسافر مهرداد با دستور جلسه "قضاوت و جهالت" و در ادامه تولد اولین سال رهایی مسافر سعید، شنبه 9 تیر 1403 ساعت 16:30 آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان ناصر هستم یک مسافر، از همه خدمتگزاران نمایندگی آکادمی تشکر میکنم و امیدوارم خدمتشان در تمام مراحل زندگی آنها جاری شود.
طبق رسم روزهای شنبه، دستور جلسه دو بخش دارد، یکی در مورد قضاوت و جهالت است و بخش دوم مربوط است به تولد یکسال رهایی مسافر سعید میباشد.
مسئله قضاوت قدری پیچیده است و استاد امین در سیدی آن را به طور کامل، این فرآیند را توضیح میدهند.
زمانیکه من درگیر قضاوت میشوم، میان دو فرد یا دو موقعیت متفاوت را باهم قیاس میکنم و بسیار با احساس من، این قیاس رابطه دارد. زمانیکه دارم قیاس میکنم، منیت شکل میگیرد و متوجه آن نیستم.
مثلا گاه همسرم را مقایسه میکنم و یا در کنگره ۶۰ راهنمای خود را با دیگران قیاس میکنم. در مقایسه، به دنبال خوب یا بد به صورت مطلق هستم و سعی میکنم اندازهگیری کنم و وقتی که به خودم این اجازه را میدهم که قیاس کنم یعنی در خودم این قدرت تشخیص را میبینم که میگویم این راهنما با آن راهنما متفاوت است. این ادعا را دارم که اطلاعات کافی را نسبت به آن فرد دارم و قدرت تشخیص کامل دارم که به صورت کامل بین این دو قضاوت کنم. پس این خودبینی ریشه در منیت دارد.
ما در آموزشهای کنگره یاد میگیریم که به هیچ وجه نه خودمان را با ديگران مقایسه کنیم نه دو فرد را با یکدیگر، چون فرد شاید شرایطی را داشته باشد که من ندارم.
در سفر اول بعد از مقایسه کردن اتفاقی که برای من میافتد این است که چون من بذری را کاشته ام و منتظرم نتیجه آن را ببینم، قضاوت کاری را با آن بذر میکند که نفت یا ماده شیمیایی با گیاه میکند..
اما در مورد سعید عزیز، در آخرهای دوره راهنمایی من وارد لژیون شد. همه کسانیکه درگیر مواد مخدر هستند، همه حالی را تجربه میکنند که با حال طبیعی انسانی فاصله دارد و این حال تاثیر مستقیم دارد در رفتار فرد.
سعید با اینکه در مقابل با اطرافیانش بسیار مسئولیتپذیر بود، خیلی نیز اصرار در نپذیرفتن مسائل داشت. یکسال قبل از آمدن به آکادمی به شعبه دیگری رفته بود و نتوانسته بود آنجا دوام بیاورد.
وقتی به لژیون آمد، من متوجه خواستهاش شدم وتمنای زیادی برای درمان داشت و نکتهای که به نظرم به او کمک کرد تا به رهایی برسد این بود که تمام تلاش خودش را میکرد تا گوش به فرمان باشد، به موقع و سر ساعت در جلسات حاضر شود و سیدی ها را کامل مینوشت و سوال از آن در میآورد و در نهایت این فرمانبرداری به او کمک کرد تا به مقصد برسد.
او میخواست کاری را انجام دهد ولی بلد نبود و آموزشهای کنگره به او کمک کرد تا از مرحله اعتیاد به مواد مخدر عبور کند. در ادامه او بسیار خدمتگزار است، در کلینیک مبصر است و برای امتحان کمکراهنمایی میخواند و در ادامه این جشن را به همسفران محترم او تبریک عرض میکنم.
سخنان مسافر سعید:
سلام دوستان سعید هستم مسافر، جا دارد تا از همه خدمتگزاران، راهنمای عزیزم و مرزبانان دوره سفر اولم تشکر کنم.
من در سفر اول حال خوبی را تجربه نمیکردم و گمان داشتم ایراد از دیگران است و در تمام لحظات دیگران را قضاوت میکردم.
فکر میکردم همه ایراد دارند، غیر از من و با دنیایی پر از ترس و نگرانی وارد کنگره۶۰ شدم. احساس بسیار عمیقی بین خودم و راهنمای محترم مسافر ناصر احساس کردم.
در طول مسیر سفر اول احساس منفی سراغم میآمد اما به زودی متوجه شدم که در هر حال صحبتهایی که میشود را باید مو به مو اجرا کنم. ساختار کنگره به قدری منسجم است که گاه من منتظر جرقه ای بودم تا دیگر سفرم را رها کنم ولی نشانههایی بود که به راه برگردم.
از راهنمای سفر دومم تشکر میکنم مسافر آرمین که در سفر دوم کمک کردند تا بتوانم با منیت خودم روبرو شوم و بتوانم جایگاه خودم را پیدا کنم. از همسفران عزیزم، همسر مهربانم و دخترم آوا تشکر میکنم که در تمام لحظهها کنار من بودند.
سخنان راهنما، همسفر فخری:
سلام دوستان فخری هستم همسفر، این روز را به خود مسافر سعید و همسفران او آوا و خانم فاطمه تبریک عرض میکنم. امیدوارم که همسفر فاطمه قدر این سفر دوم خود را بداند.
همسفر بودن تنها به آمدن و رفتن نیست، همسفر بودن کوتاه آمدن و صبوری میخواهد.
امیدوارم در ادامه مسیر خدمتگزار باشند و روز به روز به حال خوش بالاتری برسند که هیچ چیز در این دنیا بهتر از حال خوش نیست.
کنگره همیشه خانواده را اساس کار میداند و من باید قدر این لحظات را بدانم و از همسفر بودنم که نقش اساسی در خانواده دارد، لذت و بهره کافی ببرم.
سخنان همسفر فاطمه:
سلام دوستان فاطمه هستم یک همسفر، ابتدا از جناب مهندس دژاکام و خانواده محترمایشان تشکر میکنم که این بستر را فراهم کردند تا ما به حال خوب برسیم.
وقتی به عنوان یک همسفر وارد کنگره۶۰ میشوم، اول فکر میکنم حال مسافرم خراب است و بعد متوجه میشوم که شاید حال من بدتر است. با آموزشهای کنگره متوجه میشوم چقدر ناعادلانه مسافرم را قضاوت میکردم و نمیدانستم که مواد مخدر با جسم و روان و جهان بینی او چه کرده بود و دائما او را سرزنش میکردم.
با آموزش در کنگره یاد میگیرم که اعتیاد چقدر جسم انسان را درگیر میکند و چه کار بزرگی است که فرد درمسیر درمان قدم بگذارد.
خوشحالم که همسرم توانست با کنگره 60 آشنا شود و بتواند به این هدف برسد.
سخنان همسفر آوا:
سلام دوستان آوا هستم همسفر، از جناب مهندس دژاکام و خانواده ایشان سپاسگزارم.
همچنین از راهنمای سفر اول پدرم، راهنمای محترم آقا ناصر و راهنمای محترم سفر دوم پدرم آقا آرمین و از راهنمای محترم خانواده، خانم زهرا و خانم فخری تشکر میکنم که در کنار ما قرار گرفتند تا بتوانیم این مسیر را با گامهای استوار طی کنیم. مرسی که به صحبتهای من توجه کردید.
- تعداد بازدید از این مطلب :
1181