English Version
English

از بخت بد خودم گلایه‌ها داشتم...

از بخت بد خودم گلایه‌ها داشتم...

دقیقاً بیست سال پیش بود که رفتارهای مشکوکی از همسرم می‌دیدم، این رفتار‌ها برایم آشنایی نداشت، همسرم شب‌ها دیر به منزل می‌آمد و تا صبح بیدار بود، دیر از خواب بیدار می‌شد، فقط نیمی از روز را به‌واسطه شغلش که کارمند بود، به محل کارش می‌رفت و بعد از برگشتن از سرکار در منزل نمی‌نشست‌ و وقتی بیرون می‌فت، تا دیر وقت به خانه نمی‌آمد، گاهی خوشحال و شاد و گاهاً افسرده و پریشان حال‌ بود.

به‌طور اتفاقی یک ‌روز شربتی را در دستش دیدم، خیلی کنجکاو این موضوع بودم و متوجه شدم که شربت متادون است‌، آن‌قدر ناراحت شدم که فکر کردم تمام آرزوهایم نابود شدند، چند دقیقه‌ای چشم‌هایم جایی را ندیدند، دیگر توان بلند شدن از زمین را نداشتم، هر چقدر همسرم توضیح می‌داد، من گریه می‌کردم و فریاد می‌کشیدم. از بخت بد خودم گلایه‌ها داشتم، از زمین و زمان ناراحت بودم و حس ناامیدی و ترس شدیدی در وجودم احساس می‌کردم.

در همه حال به فکر ترک او بودم و هر چه زمان می‌گذشت، تخریب او وحشتناک‌تر شده و اثر ماده مخدر در جسم، جان و رفتار همسرم بیشتر مشاهده می‌شد، قدرت و جرأت نگاه کردن به صورتش را نداشتم، تمام فکر و ذهنم درگیر بود، خدایا تا به‌ کی؟ آیا می‌شود، روزی ترک کند؟ آن موقع هیچ آگاهی از درمان اعتیاد نداشتم و در میان فامیل و مردم کمتر ظاهر می‌شدم، خیلی به ندرت در مراسم و مهمانی‌ها شرکت می‌کردم. همسرم با مصرف مواد مخدر، مثل شمع آب می‌شد و من با دیدن‌ صحنه‌ها، پیرتر می‌شدم، تا اینکه جست‌وجو کردم تا شاید چاره‌ای پیدا کنم.

همسرم مدام تصمیم به ترک می‌‌گرفت، ولی از روز بعد باز مصرف شروع می‌شد. همسرم یک‌روز بدون اطلاع من آمپول نالوکسان تزریق کرده بود که خداوند حیاتی دوباره به او بخشید، بعد از سال‌ها به دنبال راه و چاره گشتن‌، در اینستاگرام، نام کنگره ۶۰ به چشمم خورد و تصویر آقای مهندس را دیدم، فوراً از جای خودم برخاستم و فهمیدم که به پاس دعاها و راز و نیازی که کرده‌ام، خداوند این راه را برای من نمایان کرده است. با کنگره ۶۰ تماس گرفتم، آدرس شعبه را پرسیدیم و با همسرم راهی کنگره شدیم‌، اکنون همسرم با نام مسافر در حال درمان است، حس و حال او در خانواده خیلی خوب شده است‌، هر دو تلاش می‌کنیم که به رهایی و تعادل نسبی برسیم، با بالا بردن آگاهی و جهان‌بینی خودمان، بعداز رهایی در کنگره بمانیم و به همدردهایمان خدمت کنیم، چرا که عبادتی بالاتر از خدمت به خلق نیست.

همه ما در کنگره متوجه شده‌ایم که اعتیاد چه بلایی بر ما و مسافران، ‌وارد کرده است، البته بیشتر مسافران دچار تخریب شده‌اند، شاید آن‌ها با مصرف مواد به خود تخریب زده باشند ولی تخریب همسفران در افکار و اندیشه‌ به وجود آمده است، ما با حرکت به طرف ضد ارزش‌ها از ارزش‌ها دور شده‌ایم و با ورود به کنگره آرامش نسبی به زندگی همه ما برگشت‌ داده شد، نحوه چگونه زیستن در جهان خاکی را یاد گرفتیم و رفتار با مسافر خود را در کنگره آموزش دیدیم. خداوند را به خاطر وجود آقای مهندس و خانواده محترمشان هزاران بار شکر می‌کنم و امیدوارم تمامی مصرف کنندگان راه این مکان مقدس را پیدا کنند.

نویسنده: همسفر لیلا، راهنما همسفر نیره (لژیون چهارم)

رابط لژیون: همسفر مهناز، راهنما همسفر نیره (لژیون چهارم)

ویرایش: همسفر شادی (مرزبان خبری)

ارسال: همسفر معصومه، راهنما همسفر پریا (لژیون سوم)

همسفران نمایندگی صائب تبریزی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .