English Version
English

قضاوت یعنی حکم کردن

قضاوت یعنی حکم کردن

قضاوت یعنی حکم کردن و داوری کردن و جهالت از جهل می‌آید یعنی نادانی و ندانستن یا به گونه‌ایی ناآگاهی و نبود دانش است، نادان صفتی است برای افرادی که اطلاعات مهم یا حقایق را نادیده می‌انگارند، بی‌اعتنا هستند و تفکر نمی‌کنند، قضاوت در مورد چند گروه اتفاق می‌افتد که اکثر قضاوت‌های ما در مورد دیگران، خودمان و حتی در مورد سازمان‌ها و جامعه است. قضاوت کردن هم آداب خودش را دارد که ما آن را در دادگاه و مراکز قضایی مشاهده می‌کنیم در قضاوت باید احکام و علم قضاوت را دانست، با عدالت حکم و تفکر کرد حتی در قضاوت کردن خودمان نیز عادل باشیم.
قضاوت کردن می تواند از خیلی مسائل شروع شود، خود را دانا پنداشتن، نارضایتی از خود، احساس مسئولیت بی‌جا و ... که تمام این موارد به جهالت ختم می‌شود.
قضاوت ابتدا در صور پنهان و به وجود آمدن حس که همان بذر یا خواسته ما می‌باشد اتفاق می‌افتد و این خواسته وقتی در میدان جاذبه هم‌جنس خود قرار می‌گیرد ما نسبت به گفتار، رفتار و اعمال افراد حساس می‌شویم و حس‌های منفی که البته مثبت هم می‌تواند باشد در ما به وجود می‌آید و در درون خود جذب آن‌ها می‌شویم و بازی برای ما شروع می‌شود و نیروهای بازدارنده با هوشیاری تمام، سریع از کوچک‌ترین فرصت استفاده کرده و ما را درگیر می‌کنند و چون ما دانش و آگاهی از خیلی از اتفاقات و مسائل حتی در ظاهر آن‌ها نداریم بدون تفکر از روی جهالت و مانند فرد نادان به این بازی ادامه داده و دیگر نیازی به نیروی منفی نداریم چون خود به صورت خودکار ادامه می‌دهیم و انرژی خود را تقدیم نیروی بازدارنده می‌کنیم و ما بعد از یقین جسارت پیدا کرده و بر دیوار غیبت تکیه زده و آن را به صورت آشکار در هر جا که خود صلاح بدانیم عنوان می‌کنیم و زنجیرهایی که دور خود بسته‌ایم هر روز محکم‌تر می‌کنیم و خود را با دستان خود در زندان محبوس کرده و نابود می‌کنیم.
فکر کردن دشوار است و به‌ این خاطر مردم به سراغ قضاوت می‌روند و انسان دانا زمانی که به حس‌های منفی به سراغ او می‌آیند قبل از انجام هر عملی اول نظاره می‌کند و متوجه می‌شود که کائنات تاریکی‌های او را که برای خود شخص قابل رویت نیست را به این طریق برای او آشکار و نمایان می‌کند.
حکیمانه است که ما در عمل، عجول و در اعتقادات و افکار نیز لجباز نباشیم. حضرت علی می‌فرمایند: بین حق و باطل چهار انگشت فاصله است.
اگر بخواهم در مورد تجربه خودم سخن بگویم، چند وقتی بود که حالم خراب بود وقتی به کنگره می‌آمدم از هیچ‌چیز حس خوبی نمی‌گرفتم و خیلی سریع از هر حرکت یا صحبت افراد ناراحت می‌شدم و تمام این اتفاقات در درونم و ذهنم اتفاق می‌افتاد و هیچ‌وقت نشان نمی‌دادم و با خودم درگیر بودم که چرا حالم خوب نمی‌شود و همیشه خسته بودم و من که هر روز انرژی داشتم و حالم داشت هر روز بهتر می‌شد و حتی متوجه نبودم که دارم از آموزش گرفتن فاصله می‌گیرم و خودم را از آموزش دیدن محروم می‌کردم تا اینکه قرعه این دستور‌جلسه به نام من افتاد و مطالعه مقالات و سی‌دی‌های مرتبط به این دستور‌جلسه متوجه شدم که اشکال کار کجا هست و من که کمی از ویرانه‌های وجودم را آباد کرده بودم و حالم داشت بهتر می‌شد، فراموش کرده بودم که نیروهای بازدارنده همیشه در حال انجام وظایف خود هستند و هیچ وقت متوقف نمی‌شوند.
کم‌کم قضاوت‌ها و داوری‌ها در مورد افراد مختلف در ذهن من شروع شده بود و من هیچ توجهی به آن‌ها نمی‌کردم و به راحتی از کنارشان رد می‌شدم و انگار که مسئله خاص و باارزشی نبود. اما همه چیز و اصل ماجرا آنجا بود، زمینی که داشت به سمت آبادانی می‌رفت تبدیل به میدان جنگ شده بود و با اینکه همه‌چیز در ذهنم شکل می‌گرفت ولی تمام انرژی‌های منفی را از آن افرادی که حس منفی بهشون داشتم خیلی واضح و سریع دریافت می‌کردم. این جنگ به قدری سریع انرژی من را تخلیه و تمام می‌کرد که در همان ابتدای جلسات من مانند فردی بودم که انگار کوهی روی شانه‌های آن گذاشته‌اند و نمی‌تواند سنگینی آن را تحمل کند و راه برود و تمام این مسائل برمی‌گشت به مسئله‌ایی که استاد امین فرمودند: رسیدن به خواسته مهم است ولی نگه‌داری از آن خواسته مهم‌تر است. نیمی از انرژی من از تأیید دیگران بود که اگر این تأیید نبود تبدیل به تیتر قضاوت می‌شد که من را از پا در می‌آورد چون انرژی دریافت نمی‌کردم. هر چه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی.
نویسنده: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر فریده لژیون پانزدهم
عکاس: همسفر پرنیا رهجوی راهنما همسفر فتانه لژیون چهاردهم
رابط خبری لژیون پانزدهم: همسفر زهره
ویراستاری و ثبت: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر فتانه لژیون چهاردهم
همسفران نمایندگی شادآباد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .