انسان دارای دو ويژگی مثبت و منفی است. علاوه بر اين، يک ويژگی ديگر هم دارد كه شديداً تحت تأثير ديگران است. اگر کسی حرفی را در گوش او زمزمه کند بدون بررسی درستی یا نادرستی آن کلام بلافاصله دگرگون میشود و تغییر افکار و عقیده پیدا میکند و شروع به نشان دادن عکسالعمل میکند و گاهی همین موضوع باعث به پا شدن آشوب و بلوایی میشود. درواقع انسان فکر نمیکند کسی که این حرف را زده هدفش چه بوده است؟ چه منظوری داشته است؟ برای همین انسان موجود بسیار سادهلوحی است که خیلی ساده با چند کلام نمیشود صلح و آرامش ایجاد کرد یا جنگ و دشمنی برپا کرد و هر چه قدر انسان نادانتر باشد سادهلوحتر است و زودتر به هم میریزد.
اینجا انسان به کشتی تشبیه شده است. یکزمانی ما یک سیستم پایداری را فرمانروایی میکنیم و یکزمانی هم مدیریت یک سیستم بههمخورده و ناپایدار راداریم در اینجا مسئله بسیار مهم بنام مدیریت بحران مطرح میشود. ما در کنگره بر یک عده نامتعادل مدیریت میکنیم؛ یعنی همه ما در تلاش هستیم تا این وضع بحرانی را مدیریت کنیم؛ حتی این مدیریت ممکن است بر شخصیت خودمان باشد که کاملاً بههمریخته و نامتعادل است و اینیک هنر است و این بههمریختگی که در درون ما و خانواده ما است را سعی میکنیم مدیریت کنیم و در این قضیه خود ما نقش کلیدی داریم.
در بعد حیات مادی انسان دائماً با یکسری بحرانها و مشکلات روبهرو است و انسان گاهی مثل پرندهای است که بر یک کشتی سوار شده است. پرنده درواقع تمثیلی از روح یا نفس انسان است و کشتی هم تمثیلی از جسم انسان است. انسانی که مانند پرنده سوار کشتی شده دنیا را از همان روزنه کشتی میبیند؛ درواقع انسان گاهی در حال حرکت و سازندگی است و گاهی هم در یکجا راکت ایستاده و با تفکر و تعقل به علتها و معلولها میپردازد. در اینجا انسان خود میفهمد که باید حرکت کند، ولی انگار در یک تنگنایی قرارگرفته و نمیتواند حرکتی بکند و گرفتار طوفان شده است. در این زمان باید، از نیروهای درونی خودش قوت بگیرد و در این شرایط بحرانی ما دو راه پیش روداریم.
حال که گرفتار طوفان شدهایم خواهیم مرد درواقع خود را محکومبه مرگ و نابودی کنیم یا با تفکر به دنیای درون خود رفته و از تمام نیروها و قدرت خود استفاده کنیم تا نجات پیداکرده و به هدفمان برسیم. این دیدگاه باعث میشود کمکم به سمت تواناییها و نیروهای خود حرکت کرده و تلاش کنیم، چیزی که ما را متحول میکند افکار و اندیشه ما است؛ پس انسان در تمام حیات خود میتواند از تمام نیروهای درونی چه در جهت مثبت و چه در جهت منفی قوت بگیرد و ما با نگاه مثبت میتوانیم تغییر پیدا کنیم؛ باید نیروهای درونی را آنالیز کرده و از آنها در موقع بحرانی استفاده کنیم و آنچه را که خداوند از صفات خود در وجود انسان نهاده، باید از آنها استفاده کنیم و وسعت دید پیدا کنیم و برای کشتن خود و خلاصی از طوفان نوع دیگری شویم؛ یعنی تغییراتی بنیادی و درونی داشته باشیم درست است که این کار در ابتدا مشکل و سخت است؛ ولی برای حل مشکل ابتدا باید کشتی که دچار طوفان شده است و ایستاده لنگرش را بکشیم و حرکت کنیم؛ البته حرکت در جهت ساختن.
وقتی انسان به مرحله پختگی برسد شاگرد صدای پای استاد را میشنود؛ یعنی خود خداوند استاد را در مسیر او قرار میدهد و اینزمانی اتفاق میافتد که در صراط مستقیم باشیم و امدادهای خداوند به سمت ما راهی میشوند. زندگی دارای گذرگاهی است که مانند مثلث سیاهی سخت و دشوار است؛ ولی ما میتوانیم غیرممکنها را ممکن کنیم و در این قضیه خود ما نقش کلیدی داریم؛ یعنی گاهی اوقات در این کشاکشها از یکسری خواستههای معقول خود میگذریم؛ چون بهقدری مأخوذ به آداب شدهایم که همین موضوع هم اختلال در سیستم زندگی ما به وجود میآورد که گاهی قابل جبران نیست. ما نمیتوانیم داخل آببرویم و خيس نشويم چيزی كه در اين ميان مهم است تهور و شجاعت است. اگر شخصی تهور داشته باشد پی همهچیز را به تنش میمالد تا به هدفش برسد. تهور باعث عوض شدن محاسبات میشود و خداوند به ما خلقت داده تا با تفكر و حركت بهفرمان عقل برسيم و انسان در هيچ بُعدی بيكار و بیحرکت نيست و بايد دائماً در حال حركت باشد و ما هم همچون ذرهای از خداوند هستيم؛ بايد به هر چيزی كه میگوييم عمل كنيم تا هم خود و خداوند از ما راضی باشند.
منبع: سی دی لنگر کشتی را بکشید
نویسنده: همسفر فریده لژیون راهنما همسفر فاطمه (لژیون چهارم)
ویرایش: رابطه خبری لیلا همسفر فرهاد لژیون راهنما همسفر فاطمه (لژیون چهارم)
ویراستاری و ارسال: راهنما همسفر فهیمه (لژیون ششم)
همسفران نمایندگی شهرری
- تعداد بازدید از این مطلب :
97