English Version
English

حرکت در مسیر هدف و حرمت کنگره

حرکت در مسیر هدف و حرمت کنگره

نهمین جلسه از دوره چهارم جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی گنجعلی‌خان به نگهبانی همسفر مریم، دبیری همسفر سمیه و استادی ایجنت همسفر سلیمه با دستور جلسه «حرمت کنگره ۶۰، چرا رابطه کاری، مالی و خانوادگی در کنگره ممنوع است؟» در روز دوشنبه چهارم تیرماه ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۳:۳۰ آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:
به رسم ادب از بنیان کنگره ۶۰ آقای مهندس و خانواده محترم‌شان تشکر می‌کنم، از راهنمای عزیزم خانم سحر و از همه‌ عزیزانی که امروز اینجا حضور دارند تشکر می‌کنم. در مورد دستور جلسه، اولین باری است که طبق فرمایش آقای مهندس در مورد دستور جلسه هفتگی در لژیون سردار صحبت می‌شود. دستور جلسه بسیار مهم و زیبایی است و جا برای صحبت زیاد دارد، امیدوارم که بتوانیم امروز در کنار هم آموزش بگیریم. من هر زمان که به عنوان استاد جلسه انتخاب می‌شوم به خودم می‌گویم این دو وجه برای من دارد این‌که قرار است آموزش بدهم و یا آموزش بگیرم و با خودم فکر می‌کنم که به کدام جنبه آن بیشتر نیاز دارم، آیا نیاز دارم در مورد این دستور جلسه بیشتر آموزش بدهم یا نیاز بیشتری دارم که آموزش بگیرم. امیدوارم امروز در کنار هم بتوانیم یک جلسه عالی داشته باشیم و بدانیم اگر امروز کنگره پا برجاست و من روی این صندلی نشستم و سیستم به خوبی پیش می‌رود همه و همه به‌خاطر همین حرمت و قوانینی است که آقای مهندس با تفکر برای ما وضع کرده‌اند.
همان‌طور که می‌دانید حرمت از حریم می‌آید و یک مرزی برای آن تعیین شده است، هر چیزی در زندگی یک حد‌ و مرزی دارد و ما نمی‌توانیم پای‌مان را فراتر از آن حد و مرز بگذاریم. زمانی که من به عنوان تازه‌وارد وارد کنگره می‌شوم در جلسه دو بار حرمت را می‌شنوم هم اول جلسه و هم آخر جلسه که به من می‌گوید تو باید این قوانین را رعایت کنی، اگر من توانستم و آن‌ها را انجام دادم که خوشا‌ به حالم، در کنگره می‌مانم و ادامه می‌دهم اما اگر برایم سنگین باشد و نتوانم رعایت کنم قطعاً از کنگره خارج می‌شوم. در متن حرمت کنگره خوانده می‌شود که کنگره مکان مقدس و امنی می‌باشد که هر شخصی با ورود به این مکان باید حرمت آن را حفظ نماید و این را من می‌دانم که برای چه مقدس است؟ برای این‌که انسان‌ها این‌جا به درمان و حال خوش می‌رسند پس مسئله‌ مهمی است که آقای مهندس می‌گویند کنگره مکان مقدسی است نه حالا به خاطر مسئله‌ عبادی بلکه به‌خاطر آن اتفاقی که در این مکان رخ می‌دهد، هر شخصی که وارد این مکان می‌شود باید آن قوانین و حرمت را رعایت کند.
یکی از مواردی که در حرمت خوانده می‌شود و اولین موضوعی که آقای مهندس در بند حرمت مطرح می‌کنند دروغ گفتن است. با خودم می‌گفتم که چطوری این دستور جلسه را به لژیون سردار ربط بدهم، به قول آقای مهندس زمانی‌ که کلاهم را قاضی می‌کنم که ببینم چه کاره هستم، این‌که با خودم صادق باشم و ببینم تمام توانم را در لژیون سردار گذاشته‌ام یا نه، به خودم دروغ نگویم، اگر در توانم است که پهلوان، دنور یا نشانی در بی‌نشانی شوم فقط به عضویت در لژیون سردار بسنده نکنم. می‌دانم زمانی که عضو لژیون سردار می‌شوم اگر پولی را پرداخت می‌کنم باید همراه با درد باشد، باید یک چیزی از من کنده شود و من احساس درد کنم و با این‌که آن پول را در زندگی احتیاج داشتم الان دیگر آن پول نیست آن زمانی که این احساس به من دست داد آن‌جا جایی است که من ارتقا پیدا می‌کنم و باعث رشد من می‌شود.
مورد دیگر علیه شخصی سرزنش نکردن است، این‌که در لژیون سردار می‌نشینم و با خودم می‌گویم که خانم فلانی را می‌شناسم یک خانه بالای شهر دارد، ماشین لوکس سوار می‌شود، چرا عضو سردار شده است در صورتی‌که این فرد می‌تواند حتی پهلوان یا نشانی‌ در‌ بی‌نشانی شود، این یعنی همان سرزنش کردن، قضاوت کردن و وارد حریم آن شخص شدن می‌باشد. این‌ها را نیاز است که رعایت کنم و حواسم باشد که ببینم و تمرکزم روی خودم باشد، توانایی‌ام را بالا ببرم و اگر امروز شش میلیون برای لژیون سردار دادم و عضو شدم تمرکزم روی همین موضوع باشد که چه کاری انجام بدهم تا سال آینده بتوانم دنور شوم یا این‌که دو سرداری را پرداخت کنم و کارم این نباشد که خدای ناکرده کسی را سرزنش کنم.
در مورد دستور جلسه، سؤالی مطرح می‌شود که چرا رابطه کاری و مالی در کنگره ممنوع است؟ خوب دلیلش را همه‌ ما می‌دانیم، به دلیل این‌که آن آرامش را دیگر ندارم، یعنی اگر من وارد مرحله‌ رابطه‌ کاری و مالی با افراد کنگره بشوم آن هدفی که در کنگره دارم و به‌خاطرش می‌آیم برایم بی‌معنی می‌شود. زمانی در لژیون حضور دارم و به جای این‌که حواسم باشد که راهنما چه می‌گوید حواسم به این است که فلانی پول مرا نداد یا من پول فلانی را ندادم و دیگر آن‌جا آموزش دریافت نمی‌شود یا زمانی در لژیون سردار هستم این مسائل برایم پیش می‌آید یا ممکن است با خودم بگویم فلانی وضعیت مالی خوبی دارد، از او پول قرض بگیرم و عضو لژیون سردار شوم و هدفم این باشد که فقط عضو لژیون سردار شوم، در صورتی‌که این‌طوری نیست. به قول استاد امین در سی‌دی موسی۲ می‌گویند؛ هدف وسیله را توجیه نمی‌کند، من با هر وسیله‌ای نمی‌توانم به هدفم برسم، درست است که این خواسته‌ را دارم و هدفم این است که عضو لژیون سردار شوم ولی نمی‌توانم رابطه کاری و مالی برقرار کنم و بروم پولی را از هم‌لژیونی خود قرض بگیرم و بیایم عضو لژیون سردار شوم.

مطلبی را از صحبت‌های آقای زرکش می‌خواندم و برایم خیلی جالب بود، فکر می‌کردم در کنگره زمانی که مبلغ شش میلیون پرداخت می‌کنم و عضو لژیون سردار می‌شوم و یا حالا هر مبلغی که می‌پردازم این برای من یک صفتی به نام صفت بخشش به همراه می‌آورد، اما آقای زرکش می‌گویند اگر تو تغییر نکنی این صفت را به تو نمی‌دهند، یعنی اگر من در زندگی‌ام تغییر کردم و آمدم این‌جا مبلغ شش میلیون تومان را دادم اگر رفتارم با مسافرم، با فرزندم، با اطرافیانم درست شد آن موقع این صفت را به من می‌دهند، همین‌طوری این صفت را به من نمی‌دهند. زمانی که زندگی می‌کنیم حس‌ ما زنده است و تمامی ارتباطات ما با حس برقرار می‌شود، زمانی که می‌میریم حس ما از کار می‌افتد و صفات دنبال ما می‌آیند، حالا باید ببینیم چه صفتی را کسب کرده‌ایم.
ما که کنگره‌ای هستیم و این مسیر برای‌مان باز شده و در مسیر آموزش‌ها هستیم آیا توانسته‌ایم صفات خوبی را به‌دست بیاوریم، آیا صفت بخشش سراغ ما می‌آید یا همان خشم، نفرت و کینه‌ای که قبلاً داشتیم به طرف ما می‌آیند. این را بدانم زمانی یک رهجو وارد لژیون می‌شود، راهنما تمام توانش را می‌گذارد که رهجو را از آن تاریکی بیرون بیاورد و او را راهنمایی کند تا به یک مسیر درستی هدایت شود، زمانی که آن شخص از تاریکی بیرون می‌آید یک چراغی به او داده می‌شود که می‌تواند با آن چراغ او هم کمک کند که افراد دیگری هم بتوانند از مسیر تاریکی‌ها خارج شوند، حالا اگر بگویم که این چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است، اگر با خودم به این جمله فکر کنم و اگر قرار بود گذشتگان هم همین صحبت را داشته باشند من الان روی این صندلی ننشسته بودم.
بنابراین آقای مهندس نگذاشتند که این چراغ در دست خودشان تنها بماند و خاموش شود و تنها برای خود و خانواده‌شان باشد و آمدند این چراغ را دست تک‌تک افراد دادند که بتوانند کمک کنند تا افراد دیگر هم بتوانند از تاریکی‌ها بیرون بیایند و این خیلی مهم است من که عضو لژیون سردار شدم باید پیام لژیون سردار را در لژیون و جلسه و در هر جایی که نیاز است عنوان کنم و به دیگران بگویم که افراد دیگر هم بتوانند بیایند و از آن تاریکی خارج شوند و آن حال خوب را دریافت کنند.
صحبت دیگری که آقای زرکش داشتند می‌گفتند من فکر می‌کردم که حق‌الناس چیزی است که گردن من است یعنی حقی از دیگران به گردن من است، من باید آن پول یا حق را پرداخت کنم یا حلالیت بطلبم، ولی حق‌الناس یعنی این‌که ما موظفیم به همه‌ افراد کمک کنیم، کنگره جایی است که این اتفاق می‌افتد، افراد بدون مزد و پاداش در ظاهر به افراد دیگر کمک می‌کنند و می‌خواهند دیگران هم به حال خوش برسند.
آقای مهندس یک بازی را در کنگره شروع کردند و در جایگاه‌ها هم همین‌طور است، چرا من تمایل دارم در جایگاه‌های خدمتی قرار بگیرم و شال‌های مختلف را دور گردنم بیندازم، دلیلش چیست؟ به‌خاطر خود شال که نیست، به‌خاطر آن آموزشی است که در آن خدمت است، یعنی دوست دارم آن آموزشی را که شال دارد دریافت کنم. در لژیون سردار هم دقیقاً همین است، آقای مهندس یک‌سری جایگاه‌ها را برای ما تعیین کردند که آن جایگاهی که فردی نشانی در بی‌نشانی پرداخت می‌کند با آن جایگاهی که سردار یا دنور یا پهلوان پرداخت می‌کند قطعاً آموزش متفاوتی دارد و آموزش آن بیشتر است.
اگر در توانم است قطعاً باید این کار را انجام بدهم، چرا آقای مهندس این بازی‌ها را برای ما در کنگره راه انداختند که شال بگیریم یا عضو لژیون سردار بشویم؟ به‌خاطر این‌که من آن را درک کنم و آگاهی‌ و توانم بالا برود. وقتی به گذشته نگاه می‌کنیم می‌بینیم که چقدر توان‌مان برای پرداخت بسیاری از مسائل پایین بود، اما الان نگاه می‌کنیم می‌بینیم که توان مالی‌ یا توان خدمت کردن ما بالا رفته و در بسیاری از مسائل می‌بینیم ظرفیت‌ و نقطه تحمل‌‌مان بالا رفته و این توانایی ما را نشان می‌دهد.
در کنگره در هر قسمتی که خدمت کنم آن‌جا اجازه‌ حرکت به من داده می‌شود، آن‌جا جایی است که من می‌توانم یک راه و یک مسیری برای خودم باز کنم، یعنی زمانی که من از حرکت می‌ایستم هر سال دوست دارم که یک مبلغ ثابتی را پرداخت کنم آنجا متوقف شده‌ام آنجا دیگر من حرکتی را نمی‌توانم انجام بدهم، ولی زمانی که یک خدمت مالی انجام می‌دهم و هر سال تمدیدش می‌کنم آن زمان راه و مسیر برای من بازتر می‌شود و من می‌توانم به آن مقصودی که دارم برسم.
در نهایت این را بگویم که اگر حرمتی گذاشته شده و به من سفر دومی گفته می‌شود که اگر تو سفر دومی شدی به قول آقای زرکش می‌گویند خیلی فرق می‌کند که من سفر دومی بشوم یا اینکه وارد سفر دوم بشوم، اگر من سفر دومی هستم باید حافظ حرمت و آن قوانینی که کنگره ۶۰ برای من گذاشته باشم و بتوانم در مسیرشان حرکت کنم و هر کدام از ما در کنگره یک مأموریت و رسالتی داریم، مبادا یادم برود که مأموریت، هدف و آن رسالتی که بر دوش من گذاشته شده چه هست و خدای ناکرده اتفاقی نیفتد که از آن مسیر خارج شوم، حالا بخواهم رابطه‌ تلفنی برقرار کنم و یا بیرون از کنگره ارتباط برقرار کنم، هر چیزی که در کنگره ممنوع است را خدای ناکرده انجام بدهم. همان هدف و مسیری که برای‌مان مشخص است در همان مسیر حرکت کنیم که نیروهای الهی هم لطف‌شان را به ما برسانند. ممنون که به صحبت‌های من گوش کردید.

مشارکت اعضا؛

همسفر ساناز
خداوند را شاکرم که در کنگره و در جمع پر عشق و محبت شما دوستان عزیز قرار گرفتم. حرمت از حریم می‌آید، هر مکانی که من وارد می‌شوم یک‌سری حرمت‌ها و قوانینی دارد و اگر من بخواهم در آرامش و آسایش باشم و از آن مکان بهره ببرم و انرژی کافی دریافت کنم باید طبق قوانین و حرمت‌ها حرکت کنم. بند بند قوانین و حرمت کنگره ۶۰ بر اساس یک‌سری اتفاقات بوده که پیش آمده و آقای مهندس خواستند که از آن اتفاقات دور باشند و آمدند تمام این‌ها را به عنوان حرمت گذاشتند و در ابتدای حرمت گفتند باید آن را رعایت کنید نگفتند که اگر دوست داشتی یا اگر خواستید رعایت کنید. اگر می‌خواهید در کنگره بمانید و به آن آرامش و حال خوش برسید و در جایگاه‌های خدمتی خدمت کنید باید حرمت را رعایت کنید. حرمت برای من سفر اولی نیست یا تنها برای سفر دومی نیست بلکه حرمت برای تمامی اعضاست حتی برای کسانی که در جایگاه هستند باید حرمت را بیشتر رعایت کنند زیرا الگو هستند و رهجو از راهنما الگو می‌گیرد، رهجو از دیده‌بان، از ایجنت و از من که در جایگاه هستم الگوبرداری می‌کند، باید خیلی محکم‌تر قدم بردارم و حرمت‌ها را بیشتر رعایت کنم.
می‌خواهم بگویم که رهجو خیلی بادقت به همه چیز نگاه می‌کند و تمام راهنماها را زیر نظر دارد که چه‌جوری رفتار می‌کنند. من یک رهجو داشتم که به من گفت خانم ساناز راهنمای مسافر مرا دیدید هر زمان که به کنگره می‌آید کمربندش با کفشش ست است و من یک تلنگر خوردم که ساناز حواست باشد داری چه‌ کار انجام می‌دهی و چه‌جوری حرکت می‌کنی. رهجو خیلی دقت می‌کند، به جزئیات راهنما دقت می‌کند و به کسانی که در جایگاه هستند دقت می‌کند. می‌خواهم بگویم اگر من در جایگاه هستم باید خیلی بیشتر از گذشته به رفتار خودم دقت کنم و دوربینم را بیشتر روی خودم قرار دهم و حریم و حرمت را بیشتر رعایت کنم که ان‌شاءالله یک رد پایی قشنگ از خودم به جا بگذارم که دیگرانی در آینده می‌آیند آن رد پای قشنگ را ببیند و الگوی خوبی برای آنها باشم.

همسفر زهره
خدا را شاکرم که در جمع با محبت شما عزیزان هستم. قرار گرفتن انسان‌ها با یک‌سری باور‌ها و اعتقادات در کنار یکدیگر باعث می‌شود اختلاف‌نظرات و مشکلاتی را به‌وجود بیاورد. برای این‌که این اختلاف‌نظرات به‌وجود نیایند و از بین بروند و همه در صلح و آرامشی قرار بگیرند باید یک قانون مشترک بین این افراد باشد، در کنگره به این قانون، حرمت گفته می‌شود. حرمت‌ها ما را محدود نمی‌کنند، آنها از ما محافظت می‌کنند که ما آسیب نبینیم، ما را نگه می‌دارند که در کنگره پا برجا بمانیم. من می‌خواهم سال‌های سال در کنگره باشم، آموزش ببینم و خدمت کنم بر من واجب است که این حرمت‌ها را رعایت کنم. حرمت‌ها هم برای من و هم برای کنگره مانند پایه و ستونی هستند. به ظاهر شاید بگویم که با هم لژیونی‌ام یک رابطه‌ای بیرون دارم مشکلی برایم پیش نمی‌آید و شاید برایم لذت‌بخش هم باشد ولی این باعث می‌شود که پایه‌های من سست شوند مثل ستونی که وسط این سالن قرار دارد و اگر این را برداریم شاید زیبا تر شود، دید بهتر باشد ولی باعث می‌شود پایه‌ها سست شود و با کوچک‌ترین تکانی این سقف پایین بریزد و روی سر خودمان خراب شود و حرمت هم همین‌گونه است، اگر اجرایش نکنم باعث تخریب خودم می‌شود. می‌بینیم که آقای مهندس چقدر خوب در کنگره الگوی خداوند را اجرا کردند یعنی فرامین و دستورات خداوند را جزو حرمت قرار دادند و ما باید آنها را اجرا کنیم که با کم‌ترین کنش و آسیبی بتوانیم آموزش بگیریم و مسافران‌مان به درمان و حال خوش برسند.

عکس: همسفر حکیمه (مرزبان خبری)
تایپ: همسفر سمیه، راهنما همسفر مهری (لژیون دوم)
ارسال: راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی گنجعلی‌خان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .