English Version
English

با آموزش گرفتن جسم و روان و جهان بینی به تعادل می رسد.

 با آموزش گرفتن جسم و روان و جهان بینی به تعادل می رسد.

به نام خالق هستی .

سلام دوستان روح الله هستم یک مسافر .

آخرین آنتی ایکس مصرفی شربت اپیوم ، روش درمان دی اس تی  دارو درمان اوتی ، مدت سفر ۹ ماه شروع درمان مصرف روزانه چهار و نیم سی سی ، مصرف فعلی ۴ دهم راهنما آقا محمدرضا طاهری عزیز ورزش در کنگره ۶۰ پیاده‌روی .

من به هیچ چیز باور نداشتم حتی به خودم و برای تسکین دردهایی که از درون بنده را عذاب می‌داد  به دنبال مرحمی بودم و روحم تشنه ندایی بود بلکه امید دهد ، کسی باشد که بگوید آرام می‌شود تمام هیاهوی دنیایت بهبود می‌یابد موقعی می‌رسد که خودت را دوست خواهی داشت . آنجا بود که ندای کسی را شنیدم  که پیام کنگره ۶۰ را داد ، و با پیامش دنیایم را عوض کرد . وقتی به این مکان مقدس و امن پا  گذاشته‌ام با کوله باری از به هم ریختگی‌های  جسمی ، روحی ، روانی و مشکلات اجتماعی اقتصادی وارد شدم .

وقتی که سفر خودم را شروع کردم همانطور که در کودکی به من آموختند که چگونه قدم بردارم و راه رفتن را تجربه کنم کنگره آن را به  من  آموخت ، یاد گرفتم که باید حرکتی نو و تازه‌ای را آغاز کنم تا راه و مسیر در ادامه برایم آشکار شود همینطور که به سفر خود ادامه می‌دادم در مسیر تازه فهمیدم که چه خیانت‌ها و تخریب‌هایی به جسم خود وارد کردم  متوجه شدم که این خرابیها به عهده  خودم است و آمدم تا گوشه‌ای از آن ویرانه‌ها را جبران کنم . از خودم می‌پرسیدم مگر می‌شود بنده به خود بدهکار باشم ، بله چون من نسبت به خودم امانت‌دار خوبی نبودم چون با مصرف مواد مخدر به جسم ، روان و به شخصیت خودم آسیب رساندم  حالا که فهمیدم مقروض به وجودم هستم .

بیماری اعتیاد باعث شد تا من آدمی بد قول ، بی‌تفاوت ، بی‌مسئولیت و غیره باشم به خود گفتم که اگر می‌خواهی درمان بشوی باید اولین قدم را محکم برداری ، همان شد که در هر لحظه غلام حلقه به گوش راهنما شدم پله‌ هایم را دقیق و هر آنچه که به بنده می‌آموخت (مو به مو) انجام می‌دادم تا به سیستم که تخریب ایجاد کرده بودم آرام آرام ترمیم پیدا کنند ، و با گذشت زمان روان هم به تعادل نسبی برسد .اما شخصیت و اعتماد که مکمل یکدیگر می‌باشند باید با آموزش گرفتن در جلسات کنگره ۶۰ و با انجام کارهای مفید و ارزشی با گذشت زمان به حالت اول برخواهد گشت .

البته باید بدانم دستم را در دست عزیزی قرار دادم که هرگز دستم را رها نمی‌کند تا مرا از اعماق تاریکی‌ها که در آن غوطه ور بودم و هستم بیرون بکشد تا بتوانم روی پای خود بایستم و راه رفتن مرا با سرافرازی نظاره‌گر باشد ،
به امید آن روز که لیاقت این محبت‌ها را داشته باشم  با سفری بی‌نقص جبران زحمات بی‌وقفه این عزیزان را با تمام وجود انجام دهم تا باعث افتخار و سربلندی راهنما و کنگره ۶۰ باشم .

تهیه و تنظیم مرزبان خبری مسافر محمد.
متن خبر مسافر میلاد لژیون پنجم.
بارگزاری و ویرایش مسافر مهدی لژیون ششم.

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .