English Version
English

پیوند محبت با رعایت حرمت، حفظ می‌شود

پیوند محبت با رعایت حرمت، حفظ می‌شود

جلسه نهم از دوره ششم جلسات آموزشی لژیون سردار همسفران نمایندگی خواجو به استادی همسفر زینب، نگهبانی دنور همسفر صدیقه و دبیری دنور همسفر فاطمه با دستور جلسه «حرمت کنگره ۶۰، چرا رابطه کاری و مالی و خانوادگی در کنگره ۶۰ ممنوع است؟» در روز دوشنبه چهارم تیرماه 1403 ساعت 14:30 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

در ابتدا شاکر خداوند هستم که بار دیگر در این جمع بامحبت حضور دارم. از آقای مهندس، خانواده محترمشان و استادان عزیز همسفر لیلا، همسفر بنفشه و مسافر مهدی  کمال تشکر رادارم که در حال خوب امروز من و مسافرم نقش به سزایی داشته‌اند. از همسفر صدیقه نیز بابت محول کردن این خدمت، واقعاً تشکر می‌کنم که باعث شدند اولین استادی من در این لژیون رقم بخورد. از این ماه، دستور جلسات لژیون سردار برحسب صلاحدید استاد امین و آقای مهندس، همان دستور جلسه هفتگی است. زمانی که همسفر صدیقه تماس گرفتند و گفتند که با دستور جلسه حرمت قرار است استاد بشوید، با خودم گفتم: هیچ‌چیزی در کنگره، اتفاقی نیست. رعایت نکردن همین حرمت، نقطه سقوط مسافر من در سفر نافرجامی بود که داشت و فکر کنم همین برای من و مسافرم کافی بود که این دستور جلسه را جدی‌تر بگیریم.

اگر بخواهم کلیدی‌ترین کلمه این دستور جلسه که حرمت است را بشکافم؛ باید بگویم که حرمت از حریم می‌آید و به معنی محیط و نقطه امن است. فاصله، اندازه و حدی که من نباید به‌هیچ‌عنوان از آن عبور کنم. هر ساختار، کشور یا سازمانی برای حفظ و بقای خود، قوانینی را وضع می‌کند که کنگره‌ ۶۰ هم از این قضیه نه‌تنها مستثنا نیست؛ بلکه به نظر من بلکه یکی از بهترین و مثال‌زدنی‌ترین سازمان‌هایی است که مقید به قوانین وضع‌شده خودش هست. نوشتاری در کنگره به‌عنوان قوانین کنگره‌ ۶۰ وجود دارد که شامل ۱۴ بند است. در این ۱۴ بند در مورد قوانین کلی این ساختار صحبت می‌‌شود که منابع مالی از کجا تأمین می‌شود، مسافر و همسفر به چه کسی گفته می‌شود و ... در کنار آن، نوشتاری به‌عنوان حرمت کنگره‌ ۶۰ داریم و تنها نوشتاری هست که هم جزو دستور جلسات سالانه کنگره ۶۰ است و هم در هر کارگاه آموزشی دو بار خوانده می‌شود که همه این‌ها نشان از مهم بودن این دستور جلسه دارد. به نظر من قوانین کنگره، پایه‌های حفظ این ساختار است؛ اما آنچه این پایه‌ها را استوار نگه‌داشته، حرمت کنگره ۶۰ است. حرمت چه می‌گوید؟

در ابتدای نوشتار حرمت گفته می‌شود: کنگره، مکان مقدس و امنی هست که هر شخصی با ورود در آن باید حرمت آن را حفظ کند. می‌بینیم که از کلمه باید استفاده‌شده و این یعنی این‌که رعایت حرمت، سفر اولی، سفر دومی، مرزبان، راهنما و دیده‌بان نمی‌شناسد و هرکسی که به این سازمان وارد می‌شود، ملزم به رعایت آن است. اگر یک تازه‌وارد، وارد کنگره شود شاید در مورد پوشش و سی‌دی نوشتن به او آوانسی داده شود؛ ولی اگر همان تازه‌وارد، حرمت را رعایت نکند قطعاً به او تذکر داده می‌شود. استاد امین در سی‌دی ویروس به این موضوع اشاره کردند و گفتند: «در سال ۸۱ که برای اولین بار برای اردوهای کنگره به کلاردشت رفتند، شرایط جوی بدی پیش‌ می‌آید. یکی از اعضاء آن گروه، ویلا داشته و از استاد امین درخواست می‌کنند که به ویلا بیایند و در آن سرما در کمپ نمانند. استاد امین قبول نمی‌کنند و گفتند که با یاری خداوند ما سختی‌ها را پشت سر گذاشتیم؛ اما به آنجا نرفتیم و آن سختی‌ها باعث رشد و تجربه‌ حس‌های جدیدی برای ما شد». شاید استاد امین این فکر را کردند که اگر آنجا بروند یا راهنمایی که وارد ویلای رهجویش شود، دیگر نه آن راهنما، راهنما می‌شود و نه رهجو، رهجوی قبلی می‌شود و آن رابطه استاد و شاگردی که همیشه می‌گویند بایستی در کنگره پابرجا بماند، از بین می‌رفت.

مقدس بودن این مکان به خاطر احیای همه انسان‌هایی است که زیر خروار‌ها حقارت، ناامیدی و پشیمانی دفن شده و از سوی خانواده و جامعه طردشده بودند. این افراد آن‌قدری احیاء می‌شوند که امروزه می‌توانند جلسات، همایش‌ها و مسابقاتی را در حد چند صدنفری برگزار کنند، بدون این‌که کوچک‌ترین مشکلی پیش بیاید؛ اما امن بودن این سازمان را ما اعضاء با حفظ و رعایت حرمت‌ها به وجود می‌آوریم. بخشی از این امن بودن به خاطر حفظ هویت اعضاء در آن است. همیشه می‌گفتم: چه قدر خوب که اینجا من را به تنها اسم همسفر زینب می‌شناسند، کسی از فامیلی، از پدر و مادر یا شغل و آدرس خانه‌ام سؤال نمی‌کند. اگر این مسائل و پرسش‌ها وجود داشت، ناخودآگاه ازاینجا فاصله می‌گرفتم. من خودم سالیان سال است که اعتیاد مسافرم را از همه حتی خانواده خودم پنهان کردم و به نظرم بازگو کردن و دادن اطلاعات شخصی و خانوادگی خودم، احتمال این‌که کسی آشنا پیدا شود و از زندگی من باخبر شود را بالا می‌برد و همین موضوع شاید سدی در مقابل آمدن من به کنگره می‌شد‌. اکنون تنها به ذکر چند مورد از بندهایی که در حرمت است، اشاره می‌کنم.

دروغ گفتن، شاید این موضوع دروغ گفتن در قسمت مسافر‌ها پررنگ‌تر باشد. گفته می‌شود که آنتی ایکس مصرفی را صادقانه بگویند؛ اما بعضی از مسافرها هستند که آنتی ایکس خود را چیز دیگری اعلام می‌کنند یا میزان مصرف را بالا‌تر می‌گویند تا OT بیشتری دریافت کنند. این‌گونه افراد، خودشان ضربه را در درمان می‌خورند و این سفر و درمان‌، باطل‌شده محسوب می‌شود. در قسمت همسفر‌ان نیز مثال کوچکی می‌زنم: من امروز سی‌دی ننویسم و بیایم به همسفر بنفشه بگویم: من نوشته‌ام و فقط چند دقیقه آن مانده و پنج‌شنبه تحویل می‌دهم؛ درصورتی‌که اصلاً من سی‌دی ننوشته‌ام؛ چون‌که مبنای کنگره روی صداقت است، راهنمای من باور می‌کند که من سی‌دی نوشته‌ام؛ اما حال بد بعد آن برای خود من می‌ماند که مدام با خود می‌گویم: یعنی ایشان متوجه نشد، شک نکرد، نکند با خودش بگوید نوشته یا ننوشته و ... سرزنش کردن، همه ما همسفران به خاطر یک درد مشترک اینجا جمع شده‌ایم و آن‌هم درمان عزیزانمان است؛ پس همه در یک چاه تاریکی بوده‌ایم و تنها تفاوت ما این است که شاید من نوعی ۴ متر داخل چاه رفته‌ام و کناردستی من ۴۰ متر پایین‌تر رفته است. وقتی همه ما درد مشترک داشتیم و یک تاریکی را تجربه کرده‌ایم، نمی‌توانیم خود را در جایگاهی قرار دهیم که دیگران را سرزنش کنیم. به گفته آقای مهندس: «ما که در خانه شیشه‌ای زندگی می‌کنیم، نمی‌توانیم به خانه دیگری سنگ بزنیم. در این جایگاه بنشینم و بگویم: بنده خدا تازه عقد کرده، مسافرش چه قدر بد سفر می‌کند یا فلانی با دو بچه کوچک از کجا می‌آید و چه‌کار می‌کند».

تلفن دادن و تلفن گرفتن، از زمانی که بیماری کرونا آمد، یکسری گروه‌های آموزشی در فضای مجازی؛ مانند واتس‌آپ و ... تشکیل و کلاس‌ها به شکل مجازی برگزار می‌شد. دراین‌بین، ناخودآگاه شماره اعضاء به دست هم افتاد و تا به الآن هم ادامه دارد‌. این‌که همه شماره‌ همراه یکدیگر رادارند، مهم نیست؛ مهم این است که از این شماره‌ حتی در مواقع ضروری استفاده نکنیم. خود من زمانی که در سایت بودم یکی از رابطین مطالبشان را ارسال نکرده بود و ما خیلی منتظر ماندیم. در آخر، تماس گرفتم و خانمی جواب داد، گفتم خانم فلانی، مکثی کرد و گفت: شما؟ پیش خود گفتم که من را نشناخته و شماره من را نداشته است، گفتم که زینب هستم از سایت شعبه. مکثی کرد و گفت: نیستند و اگر آمد می‌گویم زنگ بزند! از زمانی که گوشی را قطع کردم تا موقعی که این خانم زنگ بزند حدود ۳ ساعت طول کشید. تمام این ساعات به این فکر می‌کردم که چرا تماس گرفتم؟ اگر این خانم خانواده‌اش نمی‌دانستند که به اینجا می‌آید یا اگر جزو همسفر‌هایی باشد که خودش می‌آید تا بعد مسافرش بیاید و با یک تلفن من این مسافر یا خانواده‌اش بگویند که شعبه کجاست، سایت شعبه چیست و به کجا می‌روی و ... این‌قدر ناراحت بودم که وقتی تماس گرفتند، گفتم شما اول بگویید که مشکلی برایتان با تماس من پیش آمد یا نه؟ گفت: نه خواهرم بود و گوشی را جاگذاشته بودم و این تجربه‌ای برای من شد که در هیچ شرایطی به‌غیراز شرایط بسیار مهم از تلفن استفاده نکنم.

هرگونه ارتباطی بیرون از کنگره برقرار نمودن، طبق آموزش‌های کنگره، انسان‌ها دارای صور آشکار و پنهان هستند. در سه جلسه تازه‌واردین به همه ما قوانین این سازمان را می‌گویند که اگر همسفر زینب می‌خواهید به اینجا بیایید و مسافرتان درمان شود، موظف هستید با این پوشش بیایید، سر این ساعت بروید و ...  من برای درمان مسافرم این قوانین را قبول می‌کنم؛ ولی شاید در این حیطه همین محیط این قوانین را اجرا کنم. شاید بیرون ازاینجا پوشش من یا مدل صحبت کردن من این نباشد. شاید این چیزهایی که اینجا بیان می‌کنم و تظاهر می‌کنم که به آن‌ها پایبند هستم را فقط اینجا اجرا کنم. اگر ارتباطم با افراد را به بیرون از کنگره ببرم، غیر از این‌که آن متوجه متفاوت بودن من در بیرون کنگره شده و این موضوع را به دیگران بگوید؛ نتیجه‌ای جز ایجاد حاشیه، دردسر، دلخوری و فاصله ندارد. هرگونه وجهی را تحت عنوان قرض یا وام به هر شخصیت حقیقی یا حقوقی پرداخت کردن، در کنگره، کسانی استوار و ماندگار می‌شوند که حرمت را رعایت کنند‌. کسانی که امروز می‌توانند تولد ۵ یا ۷ سالگی خودشان را جشن بگیرند، جز با رعایت قوانین و حرمت‌ها نمی‌توانستند این مدت در کنگره بمانند. در مقابل، کسانی که حرمت را زیر پا بگذارند، خود سیستم آن‌ها را به بیرون پرتاب می‌کند. یادم است که حدود یک ماه بود که به کنگره می‌آمدیم. یک روز مسافرم گفت: ۳ میلیون تومان بده می‌خواهم به یکی قرض بدهم. گفتم که در اینجا که می‌گویند نباید پول بدهید یا بگیرید. وقتی شخص را به من نشان داد و گفت: برای این شخص می‌خواهم، به او گفتم: شما سه بار در هفته به کنگره می‌آیید، در هر جلسه دو بار حرمت را برایتان می‌خوانند؛ پس در هفته می‌شود ۶ بار و در ماه ۲۴ و در یک سال می‌شود بالای ۲۵۰ بار، کسی بعد از این‌همه سال و این‌همه بار خواندن حرمت، بازمی‌آید و از تو پول می‌خواهد؛ ببین برای پس گرفتن پولت چند بار باید به او بگویی؟ می‌خواهم این را بگویم که آن فرد، امروز دیگر در کنگره نیست‌ و این سرانجام برای ما نیز اتفاق می‌افتد؛ اگر حرمت را نگه نداریم.

در بخش دوم دستور جلسه گفته‌شده که روابط کاری و مالی و خانوادگی ممنوع است. خود من کسی بودم که برای این قضیه بارها و بارها خدا را شکر کردم. شاید به اقتضای شغلم، مجبور بودم هرروز چیزی را برای یکی بیاورم یا از دیگری پس بگیرم. بودن این قبیل روابط، باعث می‌شود که فرد به‌طورکلی از مسیر درمان خارج شود. ضعف ما انسان‌ها در مادیات است. دادگاه‌ها پر است از افرادی که نسبت خونی باهم دارند؛ اما برای پول و طلب، کارشان به آنجا کشیده است. من با خودم می‌گویم که چه قدر خوب است که بین ۶۰۰ نفر بیایی و بروی؛ اما نه به کسی بدهکار باشی و نه طلبکار، با خیالی آسوده و بی‌دغدغه تنها به فکر آموزش و رهایی باشی. به گفته آقای مهندس: «بگذارید اینجا تنها نقطه‌ای از کره زمین باشد که شما در آن خریدوفروش و درآمدزایی نمی‌کنی». صحبتم را این‌گونه به اتمام می‌رسانم که روز‌های اول، کنگره این‌گونه نبود و این نظم و حرمت وجود نداشت. به‌مرورزمان به دلیل مشکلاتی که پیش‌آمده، نوشتار حرمت را نوشتند؛ پس قطعاً بها و هزینه سنگینی برایش داده‌شده و قربانی‌های زیادی داشته است که کنگره توانسته از سال ۷۸ تا به الآن روی پا بماند. تصور کنید که آن روزها چون حرمتی نبوده، این روابط بین اعضاء بوده، سفر اولی‌هایی که به‌واسطه رفت‌و‌آمد با دیگری به‌طورکلی از مسیر درمان خارج‌شده و هیچ‌گاه نتوانستند برگردند.

ابتدای نوشتاری که استاد کارگاه می‌خواند این است که: <دوستان تنها پیوند محبت ما را به هم متصل نگاه خواهد داشت> و به نظر من، حرمت روی نقاطی دست گذاشته که باعث می‌شود پیوند محبت بین اعضاء حفظ شود و رعایت نکردن آن باعث ازهم‌گسیختگی پیوندها می‌شود. استاد امین می‌گویند: «جایی که بین اعضاء آن‌، پیوند محبت باشد و اعضاء به هم نزدیک باشند، رحمت‌ و نعمت خداوند جاری است». کنگره خودش رحمتی از جانب خداوند برای ما‌ است. افراد بسیاری برای این‌که ما امروز روی این صندلی بنشینیم از خودشان گذشتند و حرمت‌ها را نگه داشتند تا این مکان نگه‌داشته شود. ما که میوه‌های به بار نشسته کنگره هستیم، وظیفه‌داریم که با بخششی که در لژیون سردار انجام می‌دهیم با بخششی بدون چشم‌داشت و با حفظ حرمت‌ها، این چراغ را روشن نگه‌داریم و قطع کننده این زنجیر نباشیم‌. به هیچ‌کس هیچ تضمینی داده نشده که از اعتیاد در امان باشد. اگر فردا روزی صدرای من، اعتیاد پیدا کند؛ هیچ کاری از دست من مادر برایش برنمی‌آید. تنها کاری که من بر خودم و مسافرم واجب می‌دانم، این است که با پرداخت مالی، باراهنما شدن و انتقال این علم به دیگران، کاری کنیم که چراغ این بنا روشن بماند برای همه‌کسانی درگیر این بیماری می‌شوند.

عکس: همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر صدیقه (لژیون هفتم)
تایپ: همسفر باران رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون دوم)
ویراستاری، تنظیم و ارسال: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر بنفشه (لژیون یکم)
همسفران نمایندگی خواجو

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .