English Version
English

تنها یک راه وجود دارد که ما را از تاریکی خارج کند

تنها یک راه وجود دارد که ما را از تاریکی خارج کند

پنجمین جلسه از دور چهل و نهم کارگاه‌های آموزشی عمومی صبح‌گاهی کنگره ۶۰، نمایندگی پارک لاله با استادی راهنمای محترم مسافر محمد، نگهبانی مسافر محمدرضا و دبیری مسافر اکبر با دستور جلسه《قضاوت و جهالت》 یکشنبه ۱۰ تیر ماه ۱۴۰۳ ساعت ۰۶:۰۰ صبح آغاز به کار کرد.
سلام دوستان محمد هستم یک مسافر

ممنون از آقای دبیر بابت گزارش خوبی که ارائه دادند و از آقای نگهبان متشکرم بابت دعوتشان و به گروه مرزبانی و ایجنت محترم خداقوت می‌گویم، وقتی که صبح زود می‌آیید به پارک می‌بینید که چه حس خوبی برقرار است بین این آدمها و دارند برای منِ محمد یک بستری را فراهم می‌کنند که بیایم و یک قدم رو به جلو بردارم، خیلی با ارزش است این و در همه جای کنگره است و پارک لاله بنا به موقعیتی که دارد صبح ها جلسه است و خیلی مشخص است.
دستور جلسه قضاوت است، صبح که داشتم می‌آمدم، فکر می‌کردم که ما داریم چه‌کار می‌کنیم، این قصه چگونه است، این اتفاقی که دارد رقم می‌خورد در زندگی ما بر اثر چه چیزی است، برای خودم داشتم تصویر سازی می‌کردم که آقای مهندس یک قطاری را درست کرده‌اند که هر واگن ( دستور جلسه ) یک پیامی دارد یکی حرمت است، یکی قضاوت است، یکی وادی دوم است، یکی قضاوت و جهالت است، تنها یک راه وجود دارد که ما را از تاریکی خارج کند، دوری از ضد ارزش‌ها و حرکت به سمت ارزش‌ها، من کجای دنیا می‌توانم یک قطاری را پیدا کنم که سوار این قطار بشوم، که بتوانم هفته‌ای سه روز بیایم در لژیون بنشینم و تزکیه و پالایش کنم در مورد موضوع خیلی مهم که در زندگی من ارتباط مستقیم دارد، بر روی آن موضوع کار کنم اگر هم باشد ملیون‌ها، میلیارد‌ها میلیارد پول می‌گیرند.

در آنجا پیوند محبت وجود ندارد، آنها پول می‌گیرند، نمی‌توانند، در اینجا یک شعبه تلاش می‌کند که یک نفر رها بشود و درمان بشود، درمان یک مسئله بسیار مهم است و جایی وجود ندارد که درمان بکنند، ترک اعتیاد فراوان است کمپ زیاد است، سم زدایی زیاد است، اما اینجایی که هستیم فضایی که در آن هستیم خیلی ارزشمند است و در آن نباید قضاوت کنیم که من برای چه می‌آیم؟ چرا می‌نویسم؟ هفته پیش دستور جلسه حرمت بود و حرمت خیلی مهم است، دقت که کردم دیدم که این قضاوت، این جهل، خیلی مهم است که هر جلسه نگهبان می‌گوید: برای رهایی خودمان از دست نیرومندترین دشمن خودمان که جهل و ناآگاهی خودمان است چهارده ثانیه سکوت کنیم، آقای مهندس در هر جلسه‌ این جمله را می‌گویند، خب ریشه جهل چیست؟ نادانی.

من نمی‌دانم که درمان اعتیاد چیست که می‌روم و در کمپ می‌خوابم و حالم خراب می‌شود، برای چی؟ برای اینکه من خیلی چیز ها را نمی‌دانم من نمی‌دانم سلامتی چه هست، من نمی‌دانم حال خوب چه هست و می‌خواهم با مصرف قرص حال خودم را خوب کنم اگر بدانم حال خوب چه هست و مواد شبه افیونی و اگر بدانم زندگی سالم چه هست و اگر بدانم از صراط مستقیم بهتر می‌توانم پول در بیاورم، آقای مهندس یک مثالی دارد: یکی می‌رود بیست سال، سی سال، کار می‌کند و مغازه دارد و کسب و کار دارد و حال آن خوب است و یکی دیگر می‌رود و شیشه می‌فروشد و پولدار هم می‌شود؛ امّا آخرش اعدام می‌شود، چرا اینطور است؟ چون ما نمی‌دانیم که تمام مشکل بشر این است که نمی‌داند بارها آقای مهندس گفته‌اند که مشکلات ما از ندانستن است از مشکل های زیاد نیست الان کنگره دارد خیلی از بیماری ها را درمان می‌کند، خیلی چراغ خاموش می‌رود و تمام مشکلات را حل می‌کند، مقاله ها را می‌دهد و سرطان ها را درمان می‌کند، درمان اعتیاد برای ما یک چیز پیش پا افتاده است و بیش از دو دهه پیش درمان شد و تمام شد ولی در کنگره در کنار درمان اعتیاد خیلی از بیماری ها درمان شده‌اند، البته این را هم بگویم که راهنما ها و ایجنت ها و بقیه صحبت می‌کنند، فقط و فقط برای کسانی هست که آموزش می‌گیرند، برای کسی که در ذهنش انسان ها را قضاوت می‌کند و نمی‌داند و پیش داوری می‌کند و از جهل بسیار زیادی برخوردار است و با خودش درگیر است که چرا باید ساعت پنج بیایم در جلسه و چرا باید پیراهن سفید بپوشم، چرا باید حرف راهنما رو گوش کنم برای آن اتفاق خوبی نمی‌افتد، اتفاق خوب برای کسانی می‌افتد که در تزکیه و پالایش هستند و دارند راهشان را ادامه می‌دهند و به وقتش اتفاق های خوب در زندگی‌شان می‌افتد نسبت به آن شرایط و نسبت به نفس و نسبت به اتفاق هایی که از قبل افتاده و هست و خواهد بود.

از اینکه به صحبت های من گوش کردید ممنونم

ممنون از اینکه به صحبت های من گوش کردید.
تایپ و بارگذاری: سایت پارک لاله
مرزبان کشیک: مسافر وحید

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .