مشارکت همسفر سیما:
وادی نهم
وقتی نیرویی از کم شروع شود و به درجهی بالا و بالاتری برسد نقطه تحمل پیدا میشود. ما باید در تمام سطوح نقطه تحمل خودمان را تغییر دهیم و آن را بالا ببریم در هر سطحی و هر موضوعی باید نقطه تحمل لازم را پیدا کنیم در وادیهای قبل هم گفته شد که باید از سخن حرکت کنیم و وارد نقطه عمل بشویم و با اندیشه و تفکر عمیق به رحمت ماوراء ایمان راسخ داشته باشیم و بدانیم پاداش ایمان راسخ دست همیاری خواهد بود و وقتی ایمان راسخ آوردیم بذر نیکو یا دانه باارزش بکاریم، بذر نیکو یعنی راستگو باش، رحمت داشته باش، به انسانها یاری برسان و به دیگران کمک کن وقتی چنین کردی و در صراط مستقیم و معنوی حرکت کردی خداوند قوت و خوراک انسان را از هرکجا که باشد فراهم میکند؛ همه ما انسانها در زندگی به یک سری اطلاعات، آگاهی، دانش و اعتقادات احتیاج داریم؛ اگر اینها را کسب نکنیم؛ نمیتوانیم کاری کنیم وقتی اینها را دانستیم سپس میتوانیم برمبنای آنها حرکت کنیم که نقطه تحمل خودمان را بالا ببریم.
زمانی که انسان خلق شد مجموعهای از رذائل و فضائل به صورت بالقوه درونش نهاده شد و بر سر دوراهی قرار گرفت یک راه خیر و یک راه فسق و فجور و برای انجام این مهم خداوند دو راهنما یا دو پیامبر برای انسان قرارداد؛ یک راهنمای درون که میتوان آن را وجدان یا عقل نامید و یک راهنمای بیرون که پیامبران الهی هستند.
راه فسق و فجور یا ضدارزشها راهی است که به ظاهر جذاب و دست یافتنی است و انسان تصور میکند از این راه زودتر به خواستههای خود میرسد؛ ولی این مسیر به سان زهری است با طعم شیرین در جامی طلایی که نوشیدن آن انسان را به طرف نابودی و بیماری سوق میدهد و صراط مستقیم مانند آبی زلال است در کوزه گلی که نوشیدن آن مایه حیات و رفع تشنگی است. بنابراین برای پرهیز از ضدارزشها بایستی نقطهی تحمل خود را به آرامی بالا ببریم یعنی باید برنامهریزی کنیم زیرا یک مرتبه نمیتوانیم و حتما مسائل و همه ضد ارزشها بایستی تقریباً با هم حل شود و به صورت تک شاخهای یا تک موردی امکانپذیر نیست؛ مثلاً امکان ندارد کسی مسأله دروغ را حل کند ولی همچنان به غیبت خود ادامه بدهد در کنگره هم به صورت شاخهای کار نمیکنيم و روی کل انسان یعنی جهانبینی کار میشود.
راه ضدارزشها بایستی به کلی عوض شود چون مسیر ضدارزشها مثل درختی است که کلیه میوههای آن تلخ و زهرآگین است و ما قادر نیستیم فقط میوههای یک شاخه را اصلاح کنیم باید کل درخت اصلاح بشود تا تمام میوهها شیرین شود.
هر چیزی در هستی دارای نقطه تحملی میباشد و اگر از نقطه تحمل خودش عبور کند دچار دگرگونی میشود و از نظام و سیستم خودش خارج میشود که معمولاً تغییر سیستم با تخریب و آشوب مواجه میگردد، هر شخصی برای پذیرش موضوعات متفاوت ظرفیتهای گوناگون دارد و اگر خارج از این ظرفیت به اشخاص فشار روحی روانی وارد کنیم از کنترل خارج میشوند و برای جلوگیری از این موضوع باید نقطه تحمل را از مرحلهای که هست بالاتر ببریم و باید همیشه مراقب باشیم رفتارها و سخنان ما بیش از نقطه تحمل شخص نباشد تا شخص از کنترل خارج نگردد که کلیه هتک حرمتها، ناکامیها و ضرب و شتمها و حتی حرکت به سمت ضدارزشها، کفر و عناد و سرپیچی از فرامین الهی درآستانه آشوب انجام میگیرد و بایستی آن را بشناسیم و شدیداً از آن پرهیز نمائیم چون هر انسانی یک ظرفیتی دارد. بنابراين برای کسب نقطه تحمل باید دو نیروی مثبت و منفی با هم ترکیب و با به کارگیری پتانسیلهای مکمل به بالاترین نقطه تحمل برسیم و یک نکته قابل توجه دیگر این است که نیروهای اهریمنی یا تخریبی و بازدارنده با تمام خصوصیات منفی خودشان نقش نیروهای مکمل را در هستی برعهده دارند و شاید هستی بدون آنها نتواند به مسیر خودش ادامه بدهد به عبارت دیگر نیروهای منفی که بسیار مخرب هستند در حقیقت جهت ساخته شدن ما طراحی شدهاند و ما هستیم که بایستی در مقابل آنها ایستادگی کنیم و با علم، دانش و با تفکر و استقامت، آنها را از سر راه خود کنار بزنیم.
مشارکت همسفر زینب:
وادی پنجم قسمت دوم
این مرحله که وارد وادی پنجم شدیم باید در انسان تزکیه و پالایش صورت بگیرد که قدم اول آن برگشت از ضد ارزشها میباشد که باید از خیلی از اعمال ضد ارزشی که در گذشته انجام میدادیم دور شویم و قدم دوم خودداری میباشد که از اعمالی که در مورد درستی یا نادرستی آن اطلاع نداریم باید خودداری کنیم سوم قناعت که در زندگی باید در هر مرحلهای از طبیعت الهام بگیریم و از کمترین امکانات بهترین استفاده را ببریم در مورد قدم بعدی یعنی صبر نیز باید از طبیعت الهام بگیریم که طبیعت برای تولیدات خود همیشه نیاز به زمان دارد و وقتی که یک درخت را کاشتیم باید با فرآیند زمان و استفاده از آب و خاک و انرژی خورشید آن محصول به بارمینشیند و یادمان باشد که صبر تنها کافی نیست بلکه همراه با تلاش و کوشش باشد تا نتیجه حاصل شود، صبر گاهی اوقات شیرین و در بعضی موارد نیز تلخ و طاقت فرساست و زمانی که از زندگی خسته میشويم چون ما از فلسفه زندگی اطلاعی نداریم و اینکه چه اتفاقی خواهد افتاد پس باید زیاد ناراحت نبود حتی در مواقع خوشی نیز نباید احساس شادمانی فراوان کرد؛ چون از آينده خبر نداریم و شرایط اینگونه باقی نمیماند و در مقوله صبر نباید انسان به زور چیزی را از خداوند طلب نماید چون از حکمت آن آگاهی نداریم. پله بعدی تجسس، قضاوت و غیبت میباشد که تجسس فقط در اداره آگاهی صورت میگیرد، ولی افراد بیرون فضولی میکنند در امور دیگران و نام آن را کار خیر میگذارند و سپس شروع میکنند به قضاوتهای نادرست در مورد افراد مختلف و بعد وارد مرحله غیبت میشوند و غیبت مانند این است که زیر دیوار پوسیده قرار بگیریم که روزی این دیوار بر سر خودمان خراب میشود و آقای مهندس بیان میکنند اگر با هر کسی مشکلی دارید با خود او درمیان بگذارید.
پله بعدی پس انداز میباشد که اغلب فکر میکنیم که پس انداز کار افراد پولدار است در صورتی که این طور نیست کسی که پولدار است نیاز به پس انداز ندارد.
مشارکت همسفر عسل:
فايل صوتی موانع محبت یک به ما میگويد گاهی در زندگی انسان اتفاقهایی میافتد كه شايد به ظاهر خيلی دردناک باشند و از نظر مقياسهای فردی ما كاملاً مردود بوده و بلا و مصيبت به حساب میآيند؛ اما در صراط مستقيم قرار داشتن تعيين كننده است كه مسئله خير است يا شر و اين موضوع با عمل شناخته نمیشود بلكه هركس در قلب خودش میبيند كه چه خبر است. آيا به دنبال خواسته، منفعت و يا لذت خودش است و يا چيز ديگری را مدنظر دارد و اينجا مسئله محبت مطرح میشود.
خداوند وقتی هفت آسمان را بنا كرد تفاوت بين ساكنين طبقه چهار و پنج در درجه خلوص آنها میباشد. برای مثال برای خالص سازی طلا از آلياژ آن را ذوب میكنند و شرط لازم برای خالص سازی محبت در انسان گذراندن آزمايش و رنج بسيار میباشد و هيچ راه ديگري وجود ندارد؛ تزكيه اصولا دردناک است.
وقتی انسانی عاشق میشود و نه میشنود يا به دنبال دريافت محبت بيشتر است معمولا اصرار میكند التماس میكند و میخواهد هر طور شده آن را به دست آورده و حفظ كند و اگر موفق نشد قهر میكند و پشت سر فرد مقابل صفحه گذاشته و بد او را میگويد و دور میشود اما مسئله اينجاست كه اگر شخصی میخواهد محبت را بشناسد و آن را خالص كند بايد از اين دو تا حالت عبور كند يعنی نه التماس و نه انزجار چون هيچ كدام به درد نمیخورند و اگر انسان نتواند از اين مرحله عبور كند و جواب درستی بدهد يا وسط راه میماند يا به طرف تاريكی يا منفعت شخصی خودش میرود و تبديل میشود به يک صلاح مخرب برای خودش و ديگران اما اگر بتواند عبور كند به مرحله بالاتر صعود میكند فرآيند خالص سازی، او را به یک ابزار سازنده و قدرتمند برای خودش و ديگران تبديل میكند پس هركدام میتواند اتفاق بيافتد چيزی كه تعيين كننده هست جهانبينی و دانش انسان درباره هستی و خود انسان هست و در هر صورت كار سختی است؛ اما جواهری كه از اين به وجود میآيد قيمتی ندارد و بدون ترديد ثروت هر انسان محبتی است كه درون قلب او وجود دارد.
گاهی انسانها میگويند عشق به نفرت تبديل شد اما بايد بگوييم از اولش هم عشق نبوده و خواستن، جاذبه داشتن و تمايل شديد بوده ولی عشق نبوده است.
آن عشقی كه در ذهن ما است نه كه نباشد ولی قالب چيز ديگری است، ما گمان میكنيم اگر چيزی را دوست داريم بايد آن را بگيريم و لحظهای رها نكنيم و فكر كنيم اين نهايت دوست داشتن است اما شايد نهايت تملک باشد. وقتی كسی را دوست داريم و میخواهيم نزديک او شويم يا محبت بيشتری از شخصی دريافت كنيم و موفق نشويم و شخص ديگری بيايد و راحت نزديک شود چه احساسی به ما دست میدهد؟ عصبانی و یا ناراحت میشويم؟
بايد بدانيم در محبت ما همان وجود دارد و اين خيلی مهم است.
اگر دست ما باشد میخواهيم آن شخص را نابود كنيم پس اينجاست كه میگوييم هر چيزی را از ضد آن میشناسيم و دوست داشتن واقعی را ما از رقيب میشناسيم.
برای اينكه محبت رشد پيدا كند ابتدا ما با مرحله نابودی و خرابی روبرو میشويم و چون نمیخواهيم اين اتفاق بيافتد اصرار و التماس میكنيم تا به يک شكلی تصوير را حفظ كنيم اما حقيقت اينجاست كه آن محبتی كه از ريشه خراب است و آن ساختار معيوب بايد خراب بشود، يعنی شرط لازم برای خالص سازی است اما شرط كافی، جهانبينی و دانش ما میباشد چون در غير اين صورت در تاريكی سرگردان خود میمانيم.
اصولا هم برای رسيدن به مرحله بالاتر محبت، انسان وقتی مرحله خرابی را تجربه میكند هرچه محبت داشته را از او میگيرند و كاملا تهی میشود و بعد مرحله ساختن انجام میشود به شرط آنكه جهانبينی و دانش درستی داشته باشد. در نهايت بايد بگوييم انسانی كه میخواهد به دوست داشتن و مفهوم محبت برسد بايد از دو مرحلهی مطرح شده التماس و انزجاز عبور كند و بدانيم كسی كه دوستش داريم؛ نمیتوانيم او را مجبور كنيم كه او نيز ما را دوست داشته باشد و میدانيم كه كار آسانی نيست اگر شخصی بخواهد جای ما را بگيرد و ما میخواهيم ثابت كنيم كه اول هستيم اما بايد از جنگيدن دست برداريم و بگوييم الان فلانی برای آن آدم حضورش مفيدتر از من هست، بيشتر میتواند كمک كند و اينجا من چه میخواهم و دوست دارم مطرح نيست بلكه او چه میخواهد مطرح است. در هر صورت كسی كه میخواهد به درجه خلوص دوست داشتن برسد، اينها موانع هستند كه میتواند با آنها روبرو شود و انتخاب درست را انجام بدهد. سختی زياد وجود دارد اما حالت و احساسی كه در انسان به وجود میآيد قيمتی ندارد.
نویسنده و تایپ: همسفران لژیون راهنما همسفر ریحانه لژیون هشتم
ویراستاری و ارسال: همسفر لیلا لژیون راهنما همسفر فاطمه لژیون سوم
همسفران نمایندگی پرستار
- تعداد بازدید از این مطلب :
106