پنجمین جلسه از دوره بیست و هفتم کارگاههای آموزشی خصوصی ویژه مسافران آقا کنگره 60؛ نمایندگی حسنانی؛ با استادی مسافر حامد ، نگهبانی مسافر میلاد و دبیری مسافر کاظم با دستور جلسه " حرمت کنگره 60، چرا رابطه کاری، مالی و خانوادگی در کنگره ممنوع است؟ " روز دوشنبه 4 تیرماه ماه 1403، ساعت 17 آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
سلام دوستان حامد هستم یک مسافر.
دستور جلسه "حرمت کنگره 60، چرا رابطه کاری و مالی و خانوادهگی در کنگره 60 ممنوع است؟" میباشد.
چیزی که من در این چند سال در کنگره 60 یاد گرفتم این است که هر دستور جلسه یا سیدی جدیدی که میآید و یا هر نوشتاری که خوانده میشود، باید ببینم به چه درد من میخورد. آقای مهندس در کتاب حال خوش میفرمایند: تمام مردم دنیا دارند میدوند و زجر میکشند که به حال خوش برسند؛ دستور جلسات کنگره هم دقیقاً برای همین است. همان گونه که ما با یک حال ناخوش و با اعتیاد وارد کنگره شدیم، در کنگره چند سفر برای ما تعریف شده تا بتوانیم به حال خوش برسیم. هر ساختاری برای اینکه بتواند به حیات خود ادامه دهد مجبور است دو اصل را رعایت کند مثلاً در مسائل دینی واجب و حرام و در کنگره قوانین و حرمتها را داریم، یعنی من اگر بخواهم رانندگی کنم باید یک سری مسائل را رعایت کنم مانند اینکه آب و روغن ماشین را چک کنم، سرعت مطمئنه بروم و ... یک سری کارها را نباید انجام بدهم مانند اینکه حواسم به جای دیگری نباشد، چراغ قرمز را رد نکنم و ... یا در کشاورزی ما اگر بخواهیم از یک درخت بار خوب بگیریم، باید به آن آب و کود مناسب بدهیم، به موقع درخت را هرس کنیم و یک سری کارها هم نباید انجام بدهیم تا آن درخت آسیب نبیند. به نظر من حرمتها آن چیزی است که باعث میشود ما درخت حال خوشمان را خشک نکنیم و همینطور درختان دیگر را هم خشک نکنیم.
من مطلبی را در جایی خواندم که بزرگی فرموده بود: بهترین ارثی که یک پدر میتواند برای فرزندش بگذارد، ادب است. من قبل از حضور در کنگره فکر میکردم سلام کردن و چهار زانو نشستن جزء ادب است ولی در کنگره یاد گرفتم که این هم یک سری قوانین است که من باید یاد بگیرم و رعایت کنم تا من هم حرمت و شخصیت پیدا کنم.
تجربهای که من در این قضیه در کنگره داشتم این است که در سفر اولم، در لژیونمان یک رهجویی بود که تازه آمده بود و خیلی خوب داشت سفر میکرد تا جایی که ظرف 30 روز سفر، میتوانستی تغییرات را در چهرهاش حس کنی، تا اینکه یک شب هنگام خروج از شعبه من را صدا کرد و گفت: من امشب شام ندارم بخورم، میتوانی به من پول بدهی؟ من هم از آنجایی که خودم را متفاوت میدیدم و فکر میکردم که این کار به من آسیب نمیزند و دیگران باید آن را رعایت کنند، متأسفانه یک مبلغی به او دادم و جلسه بعد او نیامد، یا شاید اصلا نمیخواست بیاید و ربطی به پولی که من به او دادم نداشت ولی این کارش تأثیر خیلی بدی روی من گذاشت و من خودم را سرزنش میکردم که نکند علت نیامدنش پولی باشد که من به او دادم، تا اینکه موضوع را با راهنمایم در میان گذاشتم و صحبتهای ایشان باعث شد که من خودم را پیدا کنم و فهمیدم اجرای حرمتها برای همه واجب میباشد.
از اینکه به صحبتهای من توجه کردید از همه شما متشکرم.
![](/EditorFiles/Image/e8821c77-a35e-400e-b2be-9335314f4d74.jpg)
تهیه و تنظیم: گروه سایت شعبه حسنانی
- تعداد بازدید از این مطلب :
408