پنجمین جلسه از دوره سی و هشتم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی صالحی، به استادی راهنمای محترم مسافر مسعود، و نگهبانی مسافر جواد و دبیری مسافر احمد با دستور جلسه " حرمت کنگره60، چرا رابطه کاری مالی وخانوادگی در کنگره ممنوع است؟" در روز شنبه مورخ 2 تیر ۱۴۰۳ رأس ساعت 16:30 آغاز به کار نمود.
![](/EditorFiles/Image/1232(1).jpg)
سخنان استاد:
سلام دوستان مسعود هستم یک مسافر. خداوند را شکرم که در کنگره60 حضور دارم و این جایگاه را تجربه میکنم. دستور جلسه امروز دو بخش است؛ بخش اول: حرمت؛ و بخش دوم: تولد رضای عزیز. همانطور که میدانید حرمت با حریم همخانواده است، این حرمتها از اهمیت بالایی برخوردار هستند و برای همین یکبار در اول جلسه و یکبار در آخر جلسه قرائت میشوند. بعضی از مسائل مثل تله هستند.
تله، هم برای انسان و هم برای حیوان فقط ظاهر قشنگی دارد؛ یک پرنده اول گول ظاهر قشنگ دانه را میخورد و وقتی نزدیک آن شد شکار میشود. انسان هم ابتدا گول ظاهر زیبای مواد مخدر را خورد و بعد وارد تله مواد شد؛ یا هر ضد ارزش دیگری که همگی در ابتدا ظاهر قشنگی دارند و بعد پی میبریم که ماهیت اصلی آن ضد ارزش، شکار ما است.
حرمت کنگره60 برای این است که ما در تله نیافتیم و برای پیشگیری است. از همان اول رابطه کاری یا مالی را برای من ما ممنوع میکند چون توی رابطه مالی یا کاری، یک درصد خیلی ضعیف ممکن است خوب پیش برود، ولی احتمال اینکه به بدی پیش برود خیلی قویتر است. اگر کنگره60 توانسته در این سالها خوب عمل کند و حرکت روبهجلو داشته باشد، فقط به خاطر رعایت حرمتهاست.
آخر کتاب ادموند و هلیا میخوانیم در انتهای شهری که آنها زندگی میکردند رودخانهای بود که آنها حق نداشتند به آن رودخانه و باغ موردنظر نزدیک بشوند و از آن عبور کنند، ولی آنها آرامآرام خطوط قرمز را رد میکنند و در ابتدا نزدیک رودخانه میشوند و بعد وارد آب میشوند، سپس شنا میکنند و درنهایت وارد باغ میشوند و آن میوه ممنوعه را میخورند.
![](/EditorFiles/Image/DSC01739.JPG)
خب؛ قبل از اینکه وارد باغ بشوند، دیالوگ قشنگی بین ادموند و هلیا هست که هلیا میگوید: ما هنوز خط قرمز را رد نکردیم چون از آن میوه ممنوع نخوردیم و ادموند در جواب میگوید: ما تا اینجا کلی خط قرمز را رد کردیم!
حرمتهای کنگره60 در اصل با گذاشتن این خط قرمزها جلوگیری میکنند از تمام اتفاقات غیرمنتظرهای که در آینده قرار است برای ما رخ دهد.
رضای عزیز هم که امروز تولدش است بهواسطه اینکه حرمتهای کنگره60 را رعایت کرده به این جایگاه رسیده است، به نظر من وقتی همه ما وارد کنگره60 میشویم به خاطر رعایت همین حرمتها، دروغ کمتر میگوییم، تجسس کمتر میکنیم، سایر اعمال ضد ارزشی را انجام نمیدهیم، همچنین رعایت آنها باعث ایجاد انرژی و حال خوب درون ما میشود.
![](/EditorFiles/Image/DSC01742(1).JPG)
کنگره60 فقط یک پیشنمایش از زندگی است. فقط میخواهد به من بگوید بهشرط رعایت قوانین و حریمها توی زندگی چه داخل و چه بیرون از کنگره60 میتوانی به حال خوب و آرامش برسی.
در پایان در مورد رضا عزیز هم میگویم که ایشان با رعایت حرمتهای کنگره60 و خواست درونی خودش و گوشبهفرمان بودن و خدمت کردن به حال خوب و درمان رسید و این روز را مجدداً به خودش و همسفر محترمش تبریک میگویم.
از اینکه به صحبتهای بنده گوش کردید از همه شما عزیزان صمیمانه متشکرم.
در ادامه مراسم تولد یک سال رهایی مسافر رضا برگزار کرید که توجه شمارا به گوشهای از صحبتهای او جلب میکنیم :
![](/EditorFiles/Image/DSC01750.JPG)
سلام دوستان رضا هستم یک مسافر. خوشحالم که در خدمت شما عزیزان هستم و در این جایگاه قرار گرفتم. در ابتدا از راهنماهای عزیزم آقا جمال علوی، آقا ایمان صنوبری و بهخصوص آقا مسعود بزرگوار تشکر کنم. خیلی زحمت بنده را کشیدند و با تمام فراز و نشیبهای بنده کنار آمدند. صبوری کردند تا من بتوانم از عمق مشکلات بیرون بیایم و راهم را پیدا کنم.
دستور جلسه حرمت است، من فکر میکنم بزرگترین حریمی که میتواند به انسان کمک کند تا از مسیر بد و غلط برگردد خانواده است، از همسر عزیزم ممنونم که در کنارم بود و هست و مشکلات عدیدهای که بهواسطه حرکت در مسیر ضد ارزشها داشتم را تحمل کرد، امیدوارم بتوانم روی خودم کارکنم و جبران کنم.
در مورد راهنمای عزیزم باید بگویم که منش و رفتار ایشان برای من یک الگو بوده و چیزی جز محبت و عشق نسبت به رهجوهایش در ایشان ندیدم. ایشان من را همیشه به یاد این جمله زیبا از وادی چهاردهم میندازد که: آنچه باور است محبت است. من این محبت را در تمام اعضای کنگره ۶۰ میبینم، از مرزبانهای عزیز، ایجنت محترم و تمامی عزیزانی که در کنگره ۶۰ خدمت میکنند تا بتوانند به دیگران کمک کنند.
در پایان بازهم خدا را شکر میکنم که عضوی از کنگره60 هستم و در جمع پرانرژی و صمیمی شما عزیزان حضور دارم. همچنین تشکر ویژهای دارم از راهنمای همسرم که زحمتهای زیادی برای ایشان کشیدند و واقعاً بنده و همسرم مدیون محبتها و تلاشهای ایشان هستیم. از اینکه به صحبتهای بنده گوش کردید سپاسگزارم.
تایپ : مسافر جواد لژیون یکم
تنظیم : مسافر رضا لژیون یکم
- تعداد بازدید از این مطلب :
120