English Version
English

قدم اول قبل از هر چیزی رعایت حرمت است

قدم اول قبل از هر چیزی رعایت حرمت است

یازدهمین جلسه از دوره شصت و ششم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ به نمایندگی شعبه ابن‌سینا، به استادی راهنما مسافر مجتبی، نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه "حرمت کنگره ۶۰، چرا رابطه کاری، مالی و خانوادگی در کنگره ممنوع است؟ " و پنجمین سال آزادی مسافر بهروز در روز شنبه ۱۴۰۳/۰۴/۰۲ ساعت ۱۶:۳۰ غاز به کارنمود.

 

سخنان استاد:

سلام دوستان مجتبی هستم یک مسافر؛ ابتدا تشکر می‌کنم از ایجنت محترم و لژیونی مرزبانی که به من اجازه دادند تا در این جایگاه را قرار بگیرم وهم خدمت کنم و هم آموزش بگیرم، در مورد دستور جلسه اگر بخواهم صحبت کنم باید بگویم درواقع همه‌چیز از حرمت شروع می‌شود و اگر حرمت‌ها رعایت شود آموزش هم به همراه آن خواهد آمد و نتیجه آن آرامش و انرژی است که نصیب من می‌ شود، هرجایی برای خودش حرمت دارد مثلاً حریم رودخانه یا حریم جاده و دیگر اماکنی که حرمت خاص خود رادارند و باید به آن‌ها توجه نمود در غیر این صورت آسیب آن به خود فرد شکننده حرمت خواهد رسید، کنگره ۶۰ هم حرمتی دارد که باید رعایت شود و اگر این اتفاق نیفتد من دیگر نمی‌توانم در کنگره هیچ آموزشی ببینم، درگذشته به رعایت حرمت گذاشتن به بزرگ‌ترها بسیار توجه می‌شد و همین موضوع باعث آموزش گرفتن افراد در مسیر زندگی‌شان می‌شد، در کنگره هم یک حرمتی تعیین‌شده است که به‌واسطه رعایت کردن آن‌ها خود من می‌توانم به‌خوبی آموزش بگیرم، خود من در سفر اول یک مدتی حرمت راهنمای خودم را نگاه نمی‌داشتم، ساعت حضور و مسائلی که برای سفرم می گفتند را رعایت نمی کردم و کم‌کم متوجه شدم که دیگر آموزش و انرژی از راهنما و کنگره نمیگیرم و از آموزش‌های کنگره نمی‌توانم بهره‌ای ببرم اما بعد متوجه شدم این اتفاق به خاطر عدم نگه‌داشتن حرمت راهنمایم است و اگر حرمت او را حفظ نکنم نباید هم آموزش بگیرم، ، اگر من برای کنگره و حرمت آن و همین‌طور جلساتش احترام و ارزش بگذارم برای خودم مفید است در غیر این صورت‌جلسات و آموزش‌ها برایم کسل‌کننده می‌شود و تمام قوانینی که کنگره قرار داده برای این است که من با رعایت آنها بهتر آموزش و انرژی بگیرم آموزش در غیر اینصورت آموزش و انرژی در کار نخواهد بود.

اما در مورد قسمت دوم دستور جلسه و آقا بهروز باید بگویم سال‌ها قبل از کنگره ما باهم دیگر دوست بودیم و هرگز یادم نمی‌آید که باهم دیگر شوخی و یا بحثی داشته باشیم و این بابت حرمتی بود بین ما بود، اگر بین زن و شوهر، والدین و فرزندان و یا هر جای دیگر حرمت‌ها به‌خوبی رعایت شود هیچ‌وقت مشکلی پیش نخواهد آمد، شاید به نظر یک نفر شوخی یک‌چیز بسیار ساده باشد ولی وقتی حرمت فرد مقابل شکسته می‌شود دیگر آموزش و انرژی متقابل در کار نخواهد بود و مشکلاتی را در پی خواهد داشت. بهروز مدتی بعد از من وارد کنگره شد و وارد سفر اول شد، اما قبل از آمدن به کنگره و دریافت آموزش‌های آن می‌گفت اصلاً خدا چیست و اعتقادش به‌کلی فرق می‌کرد اما خداوند رهایش نکرده بود و به ایشان کمک کرد تا وارد کنگره شود و به حال خوب و آرامش برسد و خود خداوند مسیر را طوری می‌چیند که او را لمس کنیم، بهروز هم اوایل شروع سفرش می‌گفت من نمی‌توانم ساعت پنج بیایم و سرکارم مشکل‌دارم، گفتم خواسته قلبی برای حضور داشته باش تلاش کن در ادامه درست می شود و در ادامه راه مسیر برایش هموار شد و در محل کار ایشان اعلام کردند که ساعات کار تغییر کرده و بهروز هم توانست به سفرش ادامه دهد و به‌خوبی سفرش را انجام دهد و بعد سفرش هم در کنگره ماند و به‌خوبی خدمتگزار شد و امیدوار هستم که از این به بعد هم حضورداشته باشد و خدمتگزار باشد و در آینده هم جایگاه راهنمایی را تجربه کند. به ایشان تبریک می‌گویم، به مادر عزیز و خواهر بزرگوارشان و همین‌طور هم‌سفر محترمشان تبریک می‌گویم، به آقا حشمت راهنمای سیگارشان تبریک می‌گویم، به آقا جواد آقاجانی راهنمای سفر اول و آقا حمید راهنمای سفر دومش تبریک می‌گویم و امیدوارم در آینده به جایگاه راهنمایی برسد. از این‌که به صحبت‌های من توجه کردید ممنون و سپاسگزارم.

اعلام سفرتولد: 

سلام دوستان بهروز هستم یک مسافر؛ آخرین انتی ایکس تریاک، مدت سفر 10 ماه، متد درمان DST داروی درمان OT ، راهنمای عزیزم آقا مجتبی، رهایی از اعتیاد 5 سال و 3 ماه و 16 روز.

آنتی‌ایکس سیگار، مدت سفر 10 ماه، راهنما آقا حشمت، رهایی از سیگار 5 سال و 2 ماه و 2 روز.

خواسته قلبی مسافر:

خواسته‌ام این است که هر کس وارد کنگره می‌شود واقعاً سفر کند و تمام آموزش‌های کنگره را کاربردی کند تا به آرامش برسد.

سخنان مسافر:

سلام دوستان بهروز هستم یک مسافر؛خدا را شکر می‌کنم که امروز این جایگاه را تجربه می‌کنم، قبل از کنگره با آقا مجتبی گاهی مصرف می کردیم و دنبال حال خوب بودیم و سیری هم نداشتیم و هر چه مصرف می کردیم بازهم دوست داشتیم بیشتر مصرف کنیم و هر چه قبل از کنگره بابت مصرف سیر شدنی در کار نبود بعد از آمدن به کنگره در آموزش گرفتن و خدمت کردن نیز آقا مجتبی سیراب نشدند و آن‌قدر به خدمت کردن ادامه دادند تا راهنما شدند اما من همان‌طور که قبل از کنگره زود سیراب می‌شدم بعد از ورود به کنگره هم زود سیراب شدم، اما خدا را شاکرم که امروز هردوی ما در این جایگاه قرار داریم و حال خوب کنگره‌ای واقعاً چیز دیگری است، از همه عزیزان خیلی سپاسگزارم واصلانمی شود حس و حال کنگره را توصیف کرد که چه حس و حال و چه آموزش‌هایی دارد، وقتی به گذشته و نحوه برخوردم با خانواده نگاه می‌کنم متوجه می‌شوم بیشترین تخریب را در خانواده داشتم و اعتیادی که آقای مهندس آن را تشبیه به سرمای ۶۰ درجه زیر صفر کرده‌اند و می‌گویند درون انسان و تمام سلول‌های انسان هم همان‌طور یخ‌زده است و حس‌های انسان هم یخ‌زده است، من واقعاً این مطلب را کاملاً احساس کردم، به خاطر مصرف مواد مخدر طوری حس‌هایم بسته‌شده بود که اصلاً رفتار خودم با مادرم که برایم بسیار عزیزاست، خانواده و همه اطرافیانم را نمی‌دیدم و بسیار اذیتشان می‌کردم و مادرم ساعت‌ها گریه می‌کرد اما من با بسته بودم حس‌هایم ایشان را بسیار اذیت می‌کردم، اما بارها در تنهایی گریه می‌کردم و از خودم می‌پرسیدم واقعاً چرا این کارها را انجام می‌دهم و قادر نبودم علت مشکلاتم را پیدا کنم اما از زمانی که وارد کنگره ۶۰ شدم به لطف خدا آموزش‌ها را دریافت کردم و متوجه شدم علت مشکلاتم بسته بودن حس‌هایم بوده ولی من متوجه نمی‌شدم که چرا دارم عزیزانم را آزار می‌دهم و دلیل این رفتارم چه است و متوجه شدم تمام این‌ها بابت مصرف مواد و سیگار است و این‌که می‌گویند سیگار روی سیستم عصبی اثر می‌گذارد واقعاً همین‌طور است و من هم اصلاً تعادل نداشتم و بابت هر موضوعی پرخاشگری می‌کردم و الآن هم که به کنگره می‌آیم بابت این است که دوست دارم به تعادل و تکامل بیشتری برسم، خدا را شکر می‌کنم با حضور در کنگره ۶۰ و پذیرفتن آموزش‌های آن به حال خوب و آرامش رسیدم و توانستم این حال خوب را به دیگران هم منتقل کنم. از همه شما سپاسگزارم که در جشن ما شرکت نمودید.

سخنان راهنمای هم‌سفر: 

سلام دوستان سمیرا هستم راهنمای یک هم‌سفر؛ این روز را خدمت آقا بهروز تبریک عرض می‌کنم و خدمت خانواده بزرگوارشان هم تبریک عرض می‌کنم و همین‌طور به آقا مجتبی عزیز، خدا را شکر می‌کنم که امروز در جشن این عزیزان و در کنار این عزیزان هستم و برای خانم فاطمه عزیز بسیار خوشحال هستم و به خانم ثریای عزیز تبریک می‌گویم، آقا بهروز به گفته مادرشان که هم‌سفرشان هستند از مسافرانی بودند که در زمان اعتیاد خیلی اذیت می‌کردند اما خانم فاطمه عزیز با صبری که داشتند و بااینکه سواد نوشتن نداشتند همیشه همراه ایشان بودند و تمام خواسته ایشان بعد از رهایی ازدواج آقا بهروز بود و خدا را شکر که این اتفاق افتاد و بعد از رهایی آقا بهروز با جهان‌بینی کنگره ایشان به خواسته مادرشان رسیدند و امیدوارم در تمام مراحل زندگی‌شان موفق باشند و مادر عزیزشان در طول سفر آقا بهروز هیچ شکایتی نداشتند و فقط خواسته رهایی ایشان را داشتند و به خانم ثریای عزیز هم تبریک می‌گویم و همین‌طور به هم‌سفر محترمشان بابت داشتن چنین همسر خدمتگزاری تبریک می‌گویم، برای این خانواده عزیز خواسته موفقیت و بهترین‌ها رادارم.

سخنان هم‌سفر:

 سلام دوستان فاطمه هستم هم‌سفر بهروز؛ من هم خدا را شکر می‌کنم که بهروز به این جایگاه رسید و همیشه از خداوند می‌خواستم تا پسرم عاقبت‌به‌خیر شود و همیشه به او می‌گفتم که تو چرا این کارها را می‌کنی و بهروز هم می‌گفت خودم هم نمی‌دانم دلیل این کارهایم چیست، خدا را هزار بار شکر که کنگره را پیدا کردیم و از همه عزیزان تشکر می‌کنم که اطراف پسرم بودند و او را کمک کردند تا به این حال خوب برسد و از پسرم هم ممنونم که ما را سربلند کرد و از راهنمای عزیزم خانم سمیرا هم تشکر می‌کنم.

سخنان راهنمای هم‌سفر:

 سلام دوستان هاجر هستم راهنمای هم‌سفر؛ خدا را شکر می‌کنم که شاهد تولدها و رهایی‌هایی هستیم که در کنگره اتفاق می‌افتد، در کنگره نه‌تنها درمان اتفاق می‌افتد بلکه انسان‌هایی پرورش می‌دهد که در بیرون از کنگره انگشت‌شمار هستند و بابت این‌که اینجا هستم و آموزش می‌گیرم خدا را شکر می‌کنم و به ایشان و خانواده محترم ایشان و همسر محترمشان هم تبریک می‌گویم و این قطعاً رفتار آقا بهروز بوده است که هم‌سفرشان هم امروز در کنگره حضور دارند و به‌خوبی در حال آموزش گرفتن هستند و از خداوند برای آقا بهروز و خانواده ایشان بهترین‌ها را خواستارم. 

سخنان هم‌سفر: 

سلام دوستان سمانه هستم یک هم‌سفر؛ خدا را شکر می‌کنم که امروز در جشن پنجمین سال آزادی بهروز کنارش هستم و از جناب مهندس و خانواده بزرگوارشان بسیار سپاسگزارم که این بستر را فراهم کردند تا بتوانیم از علم و دانش آن استفاده کنیم و به این حال خوب برسیم و از راهنماهای مسافرم تشکر می‌کنم و از عزیزانی که در کنار مسافرم بودند تشکر می‌کنم. از خانم هاجر عزیز راهنمای خودم هم تشکر می‌کنم، روزهای اول ورودم به کنگره اصلاً نمی‌توانستم در لژیون بنشینم می‌گفتم اگر آشنایی من را اینجا ببیند با خودش چه فکری می‌کند و بسیار ناراحت بودم اما بعد از مدتی امروز از بودن در کنگره لذت می‌برم و حسرت می‌خورم که چرا زودتر وارد کنگره نشدم و امیدوارم در آینده خدمتگزار باشم تا بتوانم زحمات کنگره را جبران کنم.

سخنان هم‌سفر:

سلام دوستان ثریا هستم هم‌سفر بهروز؛ من هم خیلی خوشحالم که امروز در این جایگاه قرار گرفتم، هم بابت تولد برادرم و هم بابت عزیزانی که در کنگره حضور دارند و در حال آموزش گرفتن برای رسیدن به حال خوب هستند، من هم ابتدا از آقای مهندس و سپس از راهنماهای عزیز برادرم تشکر می‌کنم به برادرم و به راهنمای مادرم هم تبریک می‌گویم و از راهنمای عزیز خودم هم تشکر می‌کنم و آرزو می‌کنم همه این آزادمردی را تجربه کنند.

عکس: مسافر محسن مرزبان خبری

نگارنده و تایپ: مسافر روح الله لژیون بیست و یکم

تنظیم: مسافر مجتبی لژیون سوم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .