English Version
English

عدم رعایت حرمت کنگره 60، عامل آسیب به خود

عدم رعایت حرمت کنگره 60، عامل آسیب به خود

اولین جلسه از دوره بیست و هفتم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره 60؛ نمایندگی حسنانی با استادی راهنمای محترم مسافر حمید، نگهبانی مسافر کاظم و دبیری مسافر علی‌رضا با دستور جلسه "حرمت کنگره 60، چرا رابطه کاری و مالی و خانوادگی در کنگره 60 ممنوع است؟" و تولد یک سال رهایی مسافر مجید روز شنبه 2 تیر ماه 1403، ساعت 16:30 آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:

خدا را شکر می‌کنم که در جمع شما هستم، انصافاً دلم برای همه شما تنگ شده بود، درست است که پیوند ما محبت است ولی انسان دلش تنگ می‌شود.
دستور جلسه این هفته حرمت کنگره‌60 است، بخش دیگر دستور جلسه؛ تولد یک سال رهایی مجید عزیز است،  به نظر من، حرمت کنگره‌60، از زمانی که ما وارد کنگره می‌شویم آغاز می‌شود در اول جلسه نگهبان اعلام می‌کنند 14 ثانیه سکوت کنید و به خدا پناه ببریم و در آخر جلسه هم باز 14 ثانیه سکوت می‌کنیم و تمام اعضای کنگره یا بهتر بگم تمام نیروهای الهی دست‌هامون رو به هم میدهیم  هر دعایی داریم از خداوند طلب می‌کنیم و اما بین اینها، دو بار حرمت کنگره‌60 خوانده می‌شود، اگر من می‌خواهم در کنگره به حاجت و خواسته‌ام که در دعا از خداوند طلب می‌کنم برسم باید حرمت کنگره را رعایت کنم، اگر حرمتها شکسته بشه دیگر دعای آخر جلسه وقت تلف کردن است، به نظر من، هدف کنگره رسیدن به محبت  است و اصلا ترک اعتیاد و درمان اعتیاد نیست، همه ما تلاش می‌کنیم و دست به دست هم می‌دهیم تا به محبت، دوست داشتن و عشق برسیم که در وادی چهاردهم توضیح داده می‌شود، اولین عنوان حرمت کنگره 60؛ دروغ گفتن است خدایی انسان اگر کسی را دوست داشته باشه میتونه بهش دروغ بگه؟ به عنوان مثال آدم در دوران نامزدی به هیچ عنوان نمیتونه به نامزدش دروغ بگه چون دوستش داره، و در ادامه غیبت کردن، که خود من هنوز درگیر این مورد هستم و سعی میکنم درستش کنم، الفاظ ناشایست بیان کردن،بدون اجازه سخن گفتن، دیدید کسی رو که دوست داری هر چقدر صحبت کنه با تمام وجود بهش گوش میکنی، اگر راهنمات باشه که دیگه هیچی اصلاً حرف نمیزنی، چون پیوند محبت است، و در ادامه ؛بحث سیاسی نمودن،من خودم معمولاً در کنگره 60 میخوام بحث سیاسی کنم به خودم میگم برای شهر و کشورت چیکار کردی؟ اصلاً برای آقای مهندس که همه چیز رو به طَبَق اِخلاص گذاشت، ایشان نمونه انسان خوب هستند، هر گُلی میخوای بزنی حمید به سر آقای مهندس بزن، آقای مهندس نه تنها من را بلکه کل اطرافیان من را با محبتشان از دام تاریکی‌ها نجات داد پس اگر من بخواهم کاری بکنم باید برای کنگره انجام بدهم، اصلاً کشور و شهر نه، همین شعبه‌ای که درمان شدم، آخرین باری که جلوی در شعبه رو جارو زدم، جلوی درمغازه همسایه رو جارو زدم کی بوده؟ اگر من این کار رو کردم، همین همسایه با من راه میاد و خانواده من و همه همسفرها با امنیت در این منطقه رفت و آمد می‌کنند، اگر ما حرمت دیگران را رعایت نکنیم و به آنها احترام نگذاریم قطعا دیگران هم به ما احترام نمی‌گذارند ، بحث سیاسی کردن، فاصله می‌اندازد، در ادامه هر وجهی را تحت عنوان قرض یا وام به هر شخصیت حقیقی یا حقوقی پرداخت کردن؛ من اگر میخوام پولی بدم ایرادی نداره اگر آن شخص پول رو پس نداد میتونم طاقت بیارم، خانم اشکذری همیشه به همسفران می‌گفت اگر پولی در کنگره به کسی دادید و او پس نداد دیگر نباید پشت سرش در کنگره حرف بزنیم و یا توقع برگشتن آن پول را داشته باشید چون تکلیف مشخص است و شما حرمت را زیر پا گذاشته‌اید، در ادامه در حرمت بیان شده که هر گونه لباس و پوشش نامناسب استفاده کردن، این موضوع کاملاً مشخص است پوشش کنگره برای کنگره است و پوشش منزل برای منزل به عنوان مثال من اگر در عروسی باشم یک جوری لباس می‌پوشم و اگر در محل کار باشم جور دیگر، و ارتباط بیرون از کنگره 60 هم که مشخص است و  در گروههای دیگه کُن‌فَیَکُون کردند، من تولد 5 سال رهاییم را در این شعبه گرفتم و خانواده‌ام ابه این شعبه اومدند و یه سری‌هاشون مذهبی بودند و از جو کنگره اینقدر خوششون اومد، ولی توی خانواده‌مون هم عزیزی رو داشتیم و مال گروههای دیگه بود، پدرم با کلی شوق و ذوق رفته بود که تولد 7 سال رهایی عزیزش بوده، رفته بود قلبش گرفته بود، اما بعد از تولد من از محیط و بچه‌های کنگره کلی تعریف کرده بود، اینها نتیجه رعایت کردن حرمتهای کنگره است، و یک مسئله دیگر که خیلی مهم است: خواهشمند است با سهل انگاری و عدم مراقبت از لوازم شخصی خود، فضای امن کنگره را ناامن و مسموم نفرمایید، من بعضی وقتها یه مثال میزنم و بیرون خیلی اتفاق میافته که گوشی رو طوری میگیرن که خیلی راحت سرقت  میشه بعد میندازه گردن مملکت که صاحب نداره، به قول قدیمی‌ها ؛ مالت رو سفت بگیر، همسایه‌ات رو دزد نکن. در آخر اگر مسئولین به کنگره 60 احترام میگذارن و آقای مهندس رو دوست دارند، که خود من در فرمانداری یا دادگستری به عینه این موضوع رو مشاهده کرده‌ام؛ دلیل بر ترس نیست، دلیل بر این نیست که ما قوم برتر هستیم، فقط به این دلیل است که این حرمتها در کنگره 60 رعایت میشه و معتقد هستند اعضای کنگره افراد مودبی هستند.

بخش دوم دستور جلسه مربوط به تولد یک سال رهایی مسافر مجید می‌باشد. مجید در زمان ورود به این شعبه با وجود مصرف، تخریب زیادی نداشت که راه کنگره برایش باز شد تا بتواند به درمان برسد. من در ابتدا به مجید گفتم که این فرصت را خداوند به تو داده تا قبل از اینکه تاریکی‌های و خماری‌های اعتیاد را بخواهی با گوشت و پوست و استخوانت حس کنی، این فرصت به تو داده شده تا در کنگره حضور داشته باشی و به دیگران خدمت کنی تا به قدرت و نیروی خداوند بیشتر پی ببری، پس قدر این لحظات را خوب بدان. 

اینجا یک نکته بگویم که من خودم در بحث قضاوت کردن انسان‌ها خیلی این کار را می‌کردم، مثلاً طرف مال و اموال دارد ولی پنهان می‌کند ولی مجید اینگونه نبود به من می‌گفت که من در مسئله‌ بخشیدن مشکل دارم، من دست و بالم باز است ولی نمی‌توانم ببخشم، من از شنیدن این حرف مجید خوشحال شدم، خداوند در سوره قیامت به نفس سرزنش کننده قسم می‌خورد و من این اخلاق مجید را دوست داشتم و او الان دنور شده است، مجید همیشه برای خدمت کردن در همه جا پایه بود، در مراسم درختکاری، تهیه صبحانه و حضور در پارک و الان هم که در نشریات در حال خدمت است، برای خودش و خانواده‌اش آرزوی موفقیت می‌کنم.
من یک معذرت خواهی هم به مجید بدهکارم و آن هم بابت روزی است که در شعبه من استاد جلسه بودم و دستور جلسه فرماندهی و فرمانبرداری بود، مجید مشارکت کرد و گفت آقا شما هر چه بگویید من گوش به فرمان هستم و من به او گفتم تو به حرف‌های من گوش نمی‌دهی و به این دلیل این را گفتم که، چون همیشه مجید پیراهنش روی شلوارش بود و ریش هم می‌گذاشت، به او گفتم تو با این وضع در نشریات هستی و اگر یک تازه‌وارد از پله‌ها بالا بیاید فکر می‌کند اینجا اداره منکرات است و بر می‌گردد، این اشتباه من بود و آن روز نباید از آن ادبیات استفاده می‌کردم و اینجا از مجید عذرخواهی می‌کنم.
به مجید و خانواده‌اش و به تمامی اعضای کنگره 60 این روز قشنگ را تبریک می‌گویم.
مشارکت مسافر مجید:
سلام دوستان مجید هستم یک مسافر، جا دارد در ابتدای امر از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر کنم که این بستر را فراهم کردند تا من و امثال من بیاییم و به رهایی برسیم، در ادامه از راهنمای خودم آقای حمید کریمی و راهنمای سیگارم آقای شیرزاد سرور و راهنمای فعلی‌ام آقای حسن شفیعی تشکر ویژه دارم و از خداوند منّان خواستارم که به تمام خواسته‌هایشان برسند.
اگر بخواهم از خودم بگویم، خاطرات زیادی در مصرف مواد ندارم چون از زمان شروع مصرف من تا وقتی که راه کنگره برایم باز شد شاید هشت یا نه ماه میشد. مصرف من اوایل هفته‌ای یک بار بود و در عرض چهار یا پنج ماه هر روزه شد و من فقط در یک مکان مصرف می‌کردم و از همه پنهان می‌کردم، البته من فکر می‌کردم که کسی نمی‌داند مثلاً همسرم شک کرده بود چون رفتار، گفتار و کردارم در خانه عوض شده بود و همسرم نمی‌خواست قبول کند یا باورش برایش سخت بود که من با این سن و سال تازه شروع به مصرف مواد کرده بودم. چهار و پنج ماه اول از کشیدن لذت می‌بردم و انگار یک گم کرده داشتم و به مواد پناه آوردم. الان اصلاً نمی‌خواهم به آن زمان فکر کنم چون با وجود اینکه به نسبت زمان کمی بود اما اصلا خوب نبود و زمان گذاشتن من، برای مصرف طوری شده بود که صبح که از خانه بیرون می‌زدم بجای اینکه بروم درب مغازه‌ام را باز کنم به کارگرم می‌سپردم و خودم برای مصرف می‌رفتم و کارهایم را تلفنی سر و سامان می‌دادم، به خودم که می‌آمدم ساعت نه شب بود و هنوز هم دوست نداشتم به خانه بروم و همسرم که تماس می‌گرفت دروغ گفتن‌ها شروع می‌شد.
اولین چیزی که مواد به من داد دروغ گفتن بود و من ابتدا آن را در خانواده خودم بکار بردم و این کار به من انرژی کاذب می‌داد چون همسرم باورش نمی‌شد که من مواد مصرف می‌کنم و حرف‌های من را باور می‌کرد و وقتی به خانه می‌رفتم کلی من را تحویل می‌گرفت و خبر نداشت من کجا بودم و چکار می‌کردم تا اینکه اتفاق بدی برای دختر کوچکم افتاد ولی الان برای اینکه روز تولد است و نمی‌خواهم حالتان خراب شود، آن را بیان نمی‌کنم. من نمی‌خواهم این اتفاق را به مصرف مواد بچسبانم ولی انسان مصرف‌کننده افکارش هم منفی می‌شود و نیروهای شیطانی با زیباترین شکل ممکن سراغ آدم می‌آید و من نمی‌توانستم دعوت نیروهای شیطانی را لبیک نگویم اما یک لحظه به خودم آمدم چون برادر همسفرم زودتر آمده بود که ایشان هم مصرف کننده بود و به من گفت آقا مجید از شما بعید است، من خودم هم خسته شده بودم و دوست نداشتم طوری زندگی کنم که کنترل زندگی‌ام دست خودم نباشد و از این موضوع عذاب می‌کشیدم. مواد مخدر کنترل زندگی را از من گرفته بود و من را هیچ کاره کرده بود.
در پایان از همسفرم و راهنمای همسفرم هم تشکر می‌کنم. از اینکه به صحبتهای من گوش کردین از همه شما سپاسگزارم.
مشارکت راهنمای محترم همسفر معصومه:
خیلی خوشحال هستم یک بار دیگر این جایکاه را تجربه می‌کنم، برای راهنمایان چه در قسمت مسافران و چه در قسمت همسفران این تولد‌ها خیلی لذت بخش است چون وقتی می‌بینیم یک رهجو با حال خراب وارد لژیون می‌شود و سفر می‌کند و در کنار همدیگر به حال خوب می‌رسند و این روز قشنگ را برایشان جشن می‌گیریم خیلی خوشحال می‌شوم، برای درک کردن همچین جشنی اگر حرمت‌ها رعایت نشود هیچ‌وقت چنین جشن‌هایی برگزار نخواهد شد آنقدر حرمت مهم است که اگر رعایت نکنیم مانند خانه ساختن کنار رودخانه می‌باشد و یا اینکه هیچ انسان عاقلی کنار کوه آتشفشان خانه نمی‌سازد چون هر لحظه امکان دارد آن کوه آتشفشان طغیان کند و این قانون جزء هستی است و بین ما انسان‌ها هم هر لحظه امکان دارد این طغیان صورت بگیرد.
تبریک می‌گویم به آقا مجید که سفر خوبی داشتند و توانستند امنیت را در زندگی خودشان ایجاد کنند خانم فاطمه همیشه در سفر اول از دوران نامزدیشان یاد می‌کنند که خیلی برایشان لذت بخش بوده است و هیشه صحبتشان این بود که همسر من خیلی معتاد بوده من در جواب می‌گفتم که فرقی نمی‌کند مهم این است که برگ برنده شما بوده تا به کنگره دعوت شوید به آقای مهندس و خانواده محترمشان تبریک می‌گویم، از زحمات آقا حمید تشکر می‌کنم، به آقا مجید و همچنین خانم فاطمه تبریک می‌گویم.
پیامی که که من برای خانم فاطمه نوشتم از گفته‌های استاد سردار است که متن آن اینگونه می‌باشد: فاطمه عزیز همواره امیدوار باشید زیرا سبب قدم‌های محکم می‌شود، جلودار واقعی همان خداوندی است که غیر ممکن‌ها را ممکن می‌کند، تولدتان مبارک و پرشگون باد. به افتخار خانم آنی بزرگ که باعث شد ما همسفران نیز بتوانیم در کنگره حضور داشته باشیم تا از این جهان تاریکی‌‎ها و تخریب‌های خود خارج بشویم.
مشارکت همسفر خانم فاطمه:
خدا را شکر می‌کنم که این تولد قسمت و روزی ما هم شد، خیلی خوشحال هستم و به مسافرم تبریک می‌گویم و تشکر می‌کنم از اقای مهندس و خانواده محترمشان که وقت خودشان را در اختیار کنگره گذاشتند که ما در اینجا به آرامش برسیم از آقای حمید راهنمای مسافرم و راهنمای خودم خانم معصومه تشکر می‌کنم من به کنگره نمی‌آمدم مسافرم اصرار می‌کرد که یک جلسه بیا، من یک جلسه آمدم ولی ماندگار شدم از خانم  صدیقه عزیز راهنمای تازه‌واردینم تشکر می‌کنم که بعد از سه جلسه مشاوره من حسم خانم معصومه را گرفت و وارد لژیون ایشان شدم، در جلسه اول به ایشان گفتم که من نمی‌توانم سی‌دی بنویسم چون بچه کوچیک داشتم سختم بود، نمی‌دونستم چه جور جایی است بعد دیدم واقعا جای خوبی است واقعا اینجا خیلی جای خوبی است ما در اینجا آموزش می‌گیریم، از همه دوستان تشکر می‌کنم.

تهیه تنظیم: گروه سایت شعبه حسنانی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .