English Version
English

وادی چهارم، یعنی پذیرش مسئولیت

وادی چهارم، یعنی پذیرش مسئولیت

اولین جلسه از دوره بیست و هفتم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره 60؛ نمایندگی حسنانی با استادی راهنمای محترم مسافر مهدی، نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر مجید با "وادی چهارم و تاثیر آن روی من" روز چهارشنبه 30 خرداد ماه 1403، ساعت 17 آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:
خدا را سپاسگزارم که یک بار دیگر در این جایگاه حضور پیدا کردم، به نگهبان و مرزبانان و خدمتگزاران شعبه خدا قوت می‌گویم که خیلی راحت ما سفر می‌کنیم و به حال خوش می‌رسیم.
استاد جلسه نشستن با داخل سالن نشستن فرق دارد، زمانی که این طرف میز می‌نشینیم دویست استاد داریم اما وقتی که در سالن می‌نشینیم یک استاد داریم و این خیلی مهم است که آدم از دویست نفر یاد بگیرد.
دستور جلسه وادی چهارم است، وقتی به وادی‌ها می‌رسیم می‌گوییم تأثیر آن روی من، و این وادی‌ها یک زنجیر و پله‌ای است که به همدیگر وصل می‌باشد  و ما را به سرمنزل مقصود می‌رساند. وادی چهارم می‌گوید در مسائل حیاتی سپردن مسئولیت به خداوند یعنی سلب مسئولیت از خویشتن، من اگر بخواهم از درد و رنج خودم بواسطه مصرف مواد مخدر قبل از کنگره بگویم، روشهای زیادی برای ترک کردن انجام دادم و هر کدام را که می‌خواستم انجام بدهم به خدا یا ائمه متوسل می‌شدم، معمولاً آدم در عجز و ناتوانی به چیزی متوسل می‌شود ولی موقعی که در نعمت و اوج است رب خودش را فراموش می‌کند. من هم موقعی که می‌خواستم ترک کنم می‌گفتم که بی‌اذن خداوند برگی از درخت نمی‌افتد، خدا همان جوری که من را وارد جهان اعتیاد کرد همان جور هم من را رها می‌کند و همیشه از خدا شاکی بودم زمانی که می‌خواستم ترک کنم یک نفر از دوستان مصرف‌کننده‌ام زنگ می‌زد و به من پیشنهاد مصرف مواد می‌داد نگاه به آسمان می‌کردم و می‌گفتم خدایا ببین و یا مواد فروش به من زنگ می‌زد که جنس خوب دارم همیشه از خدا شاکی بودم که خدا تو نمی‌خواهی که من از این منجلاب بیرون بیایم اما زمانی که به کنگره آمدم و چیزی که در این چند سال حضورم متوجه شدم که خداوند وقتی که انسان را آفرید بهش چیزی داد که با تمام مخلوقاتش فرق داشت و آن چیز اختیار بود وادی چهارم می‌گوید که هر چیزی که در آن اختیار باشد دست خودمان است و دست خدا نیست می‌گوید در مسائل حیاتی سپردن مسئولیت به خداوند یعنی چه؟ یعنی تو با وجود داشتن اختیار می‌خواهی مسئولیت‌هایت را گردن یکی دیگر بندازی و این کار شانه خالی کردن است برای من سوال پیش آمده بود که یعنی چه خداوند اختیار را داده و هیچ کاری نمی‌تواند بکند؟ در مسائل طبیعی و در مسائلی که بنده‌اش با اختیار خودش جلو می‌رود اگر به نتیجه نرسد خداوند دخالت می‌کند موضوع دیگر اینکه گردن گرفتن مسئولیت انسان را از بلاتکلیفی در می‌آورد به عنوان مثال در قسمت اعتیاد من زمانی که مسئولیت اعتیادم را گردن نمی‌گرفتم هر جا می‌رسیدم مچم را می‌گرفتند، در منزل جیبم را که می‌گشتند همه چیز پیدا می‌شد اما زمانی که گردن گرفتم دیدم که همه کمکم می‌کنند و دستم را می‌گرفتند به نظرم خدا هم‌ اینگونه است تا موقعی که گردن نگیری می‌گوید دور خودت بچرخ اما موقعی که مسئولیت اعتیادم را گردن گرفتم و اعتراف کردم و از این درب وارد شدم خداوند دستم را گرفت. فرض کنید یک تازه‌وارد به او می‌گویند برو پیش مشاور در آنجا می‌گوید من مصرف کننده نیستم چه کاری برای او می‌توانید بکنید و یا در خیابان رفیق‌هایی داریم که سال‌هاست درگیر مواد هستند زمانی که به آنها می‌گوییم کافی نیست در جواب می‌گویند خیر کافی نیست من هم اینگونه بودم تا زمانی که گردن نگرفته بودم دور خودم می‌چرخیدم.
زمانی است که شما نمی‌دانید در بهشت قرار دارید یا در جهنم و یا در برزخ در برزخ بودن بلاتکلیفی است وای به حال آن کسی که بلاتکلیف است چون هنوز مسئولیتش را گردن نگرفته، من تا زمانی که مسئولیت کارهایم را گردن نگرفتم بیشتر از بیست سال دور خودم چرخیدم همه جا را برای ترک اعتیادم تجربه کردم و در آخر دیگر راهی نداشتم چون همه راه‌ها را گشته بودم زمانی که وارد کنگره شده‌ام و از این پله‌ها بالا آمدم وقتی به من گفتند چیکار می‌کنی همه چیز را گفتم و حرف گوش کردم پذیرفتم که مصرف کننده‌ام و گفتم که کمکم کنید و از این بلاتکلیفی درآمدم و درهایی جدیدی به روی من باز شد، زمانی بچه‌ای یک خطایی انجام می‌دهد و پدرش به او می‌گوید آن کار را انجام نده درس بخوان تا برایت یک کاری انجام بدهم پس تا زمانی که بچه درس نخواند پدرش هم به او محل نمی‌گذارد تا زمانی که گردن نگرفته باشد برایش هیچ کاری نمی‌کند اما موقعی که گردن می‌گیرد شرایط عوض می‌شود پس باید مسئولیت کارهایمان را بپذیریم.

تهیه و تنظیم: گروه سایت شعبه حسنانی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .