English Version
English

در وادی چهارم می‌گوید که حتی خداوند هم نمی‌تواند برای ما کاری انجام بدهد.

در وادی چهارم می‌گوید که حتی خداوند هم نمی‌تواند برای ما کاری انجام بدهد.

‎چهارمین جلسه از دوره پنجاه و پنجم کارگاه‌هاي آموزشي خصوصی کنگره۶٠، نمايندگي پروين اعتصامي اراک، با استادی مسافر راهنما حبیب، نگهباني مسافر بهمن و دبیری مسافر محمدحسن با دستور جلسه «وادی چهارم و تاثیر آن روی من» روز سه‌‌شنبه ٢٩ خرداد‌ماه  ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰  آغاز به کار نمود.
در ادامه تولد اولین سال رهایی مسافر امیرمنصور با شور فراوان برگزار شد.
‎خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حبیب هستم یک مسافر؛ خداوند را شاکرم که توفیق حاصل شد که بتوانم امروز در این جایگاه خدمت کنم. از نگهبان و دبیر هم سپاسگذارم و جایگاه خدمتیشان را هم  تبریک عرض می‌کنم. دستور جلسه وادی چهارم و تولد اولین سال رهایی مسافر امیر‌منصور هست. در ‌وهله اول سپاسگزار آقای مهندس و خانواده محترم‌شان هستم و در وهله دوم از راهنمایان عزیزم آقای رضا و احمد آقا تشکر می‌کنم. در مورد وادی چهارم که تیتر آن، در مسائل حیاتی مسئولیت دادن به خداوند یعنی سلب مسئولیت از خویشتن، است؛ چهار کلمه کلیدی در این جمله هست خداوند، مسائل حیاتی، مسئولیت و خویشتن، که خب خود من از وقتی وارد کنگره ۶۰ شدم همیشه به همه چیز از دیدگاه یک تازه وارد نگاه می‌کردم، حتی در NGOهای دیگر هم به همین صورت کنجکاوانه به همه مسائل نگاه می‌کردم. وقتی وارد کنگره ۶۰ شدم دستور جلسه هفتگی ot و شکرگزاری بود که خیلی توانست به من کمک کند و در ادامه آقای مهندس می‌فرمایند در مسائل حیاتی که در حیات هر چیزی که به ما ربط دارد و همه ما با آنها در ارتباطیم از جمله تفریح کار درس ورزش و هر چیزی که ما با آن سروکار داریم، در این کار ها همه مسئولیت‌ها مرزبندی شده و  مسئولیت یعنی کسی که مورد سوال قرار می‌گیرد، خب ما انسان هستیم و یک اختیاری به ما داده شده و راه هم به ماه نشان داده شده و انتهای هر راه هم به ما گفته شده که به کجا ختم می‌شود.
من اگر از دیدگاه خودم بخواهم نگاه کنم در وادی اول می‌گوید تفکر کنید که می‌خواهید چه کاری کنید؟ و این که تفکر کردن با فکر کردن خیلی فرق می‌کند و باید متمرکز شوید روی موضوع یا درمان یعنی اولویت  اول در تمام مسائل حیاتی ما تفکر است و در وادی دوم می‌آید امید می‌دهد و می‌گوید تمام موجودات فلسفه  وجودی خودشان را دارند و باید امید داشت و در ادامه آن چیزی که در من وجود داشت روحیه طلبکارانه که وادی سوم و چهارم این راه گریز را از من می‌گیرد و می‌گوید از هیچ کسی توقع نداشته باشید از پدر، مادر، خواهر، برادر و راهنما، حتی آقای مهندس در وادی سوم می‌فرماید؛ تمام این درب‌ها به روی ما بسته می‌شود، که حالا یک نفر مثل من که طلبکار بودم که چون من آمدم ترک کنم پس باید همه در اختیار من باشند، که اصلا این موضوع درست نیست ما یک سری چک کشیده‌ایم که باید همه این‌ چک‌ها پاس شود زیرا اگر الان خانواده به من اعتماد ندارد یا اگر صاحبکار به من اعتمادی ندارد و اگرهای متعدد دیگر، به نظر من حق دارند زیرا من با اشتباهات خود مشکلات زیادی برایشان به وجود آورده‌ام؛ پس طبیعی است که الان با کوهی از این مشکلات سروکار داشته باشم.

در وادی چهارم می‌گوید که حتی خداوند هم نمی‌تواند برای ما کاری انجام بدهد. خب خداوند در قبال انسان و انسان در مقابل خداوند مسئولیت دارد همان طور که پدر به فرزند و فرزند نسبت به پدر مسئولیت دارند. خب در گذشته که مصرف‌کننده بودم یک روز دستگیر شدم، خب خیلی جاها فرار می‌کردیم ولی آخرین بار ماموری که مرا دستگیر کرد به من گفت: اینجا ته خط هست! و واقعا هم ته خط بود و هیچ کاری نمی‌شد کرد و باید تسلیم می‌شدم والان کنگره ۶۰ هم دقیقا  همین طور که وادی چهارم می‌گوید؛ ته خط هست، خماری را اکثرا تجربه کرده‌ایم و می‌دانیم که هیچکس نمی‌توانست به ما کمک کند حتی پدرومادر و خداوند، هیچکس نمی‌توانست بار خماری ما را به دوش بکشد من همیشه به بچه ها می‌گویم هر کجا که دل‌تان میخواهد دودره‌بازی و زیروروکشی کنید ولی اینجا واقعاً ته خط هست! اینجا من را با خودم آشنا می‌کند. خویشتن رو مطرح می‌کند که یعنی چه؟ با چه کسی سروکار داریم؟ اگر من این خویشتن را بشناسم صددرصد به درمان می‌رسم.
پس خداوند مسئولیتش را انجام داده است، القای افکار را انجام داده است، آب، باد، خاک، باران، طبیعت و... این‌ها همه را به من داده، خب پس مسئولیت من چی؟ من باید بیایم این‌ها را انجام بدهم و تا خودم حرکت نکنم هیچ اتفاقی نمی افتد و اینجا روحیه طلبکارانه را از من می‌گیرد و می‌گوید اگر می‌خواهی به درمان برسی باید خودت باشی و خودت! حتی من شنیده‌ام که اگر در سفر اول درست سفر نکند انتهای سفر تنها ترین فرد می‌شود و آنجا انسان میگوید: خدایا یک مهلت دیگر به من بده!
نه از این حرف‌ها نیست، چون برای ما راه نمایان شده، دو راه هست که یکی تقوا و یکی فجور است، که انتهای آن هم علامت گذاری شده که مقصد به کجا می‌رسد و اختیار هم به ما داده شده است.

خب در مورد امیر منصور هم که با تخریب بسیار بالا وارد لژیون شد بعد از چند ماه توانست فرمانبرداری کند و خیلی کارها که نباید رو انجام نداد و وظایفی که باید رو انجام داد و یک مسئله که توانست خیلی به او کمک کند قناعت بود. رهایی و تولد امیر منصور پیام بزرگی دارد چون تخریب خیلی وحشتناکی داشت و این که با این تخریب بالا هم می‌شود به رهایی رسید. امیدوارم ک به این دانایی برسیم که من خودم هستم و هیچکس نمیتواند به من کمک کند. ممنون که به صحبت های من توجه فرمودید.

 

اعلام سفر مسافر امیرمنصور:

آخرین آنتی ‌ایکس تریاک هروئین شیشه، روش درمان DST، داروی درمان شربت OT، مدت سفر دوازده ما و بیست روز، با راهنمایی آقا حبیب

آرزوی مسافر امیرمنصور:
آرزو می‌کنم که یکی از بچه‌های لژیون خودمان به جایگاه راهنمایی برسد.

صحبت‌های مسافر امیرمنصور:

سلام دوستان امیر منصور هستم یک مسافر؛ خب من زمانی که به کنگره ۶۰ آمدم همان طور که آقا حبیب فرموند با تخریب بسیار بالا آمدم، خب اوایل یکی از دوستان گفتند که برویم یک جایی به اسم کنگره۶۰ افطاری می‌دهند. ما آمدیم افطاری گرفتیم و رفتیم به مغازه دوستمان و مشغول مصرف شدیم و در ادامه وارد سفر شدم؛ اما جدی نگرفته بودم و دارو می‌خوردم و باز هروئین هم میکشیدم و راهنما که می‌فرمودند سی دی بنویس من خودم نمی‌نوشتم و  می‌دادم همسفرم می‌نوشت.
راهنما هم متوجه می‌شدند که خودمان ننوشته‌ایم ولی خب به رویمان نمی‌آورد و مقر ورزشی هم که اصلا نمی‌رفتم. متاسفانه من سه بار راهنمایم را عوض کرده بودم تا به آقا حبیب رسیده بودم در کل سفر را جدی نگرفته بودم تا وعده ٠،۶ رسیدم، که آقای خادمی که جایشان اینجا سبز هست راهنمایم بود، رفتم و خراب کردم و سفر بعد با آقا صابر تا ٠،٨ رسیدم و رفتم و باز خراب کردم. تا این سفر که بعد از یک ماه با تمام وجود سفر رو جدی گرفتم و سی‌دی‌ها را کامل خودم می‌نوشتم و همیشه ردیف جلوی کلاس آموزشی می‌نشستم و اولین نفر مشارکت می‌کردم، استخر و مقر ورزشی همیشه حضور داشتم و حتی شب رهایی وسایل داخل ماشینم را سرقت کردند. خب این را متوجه شده بودم که این نیروهای منفی میخواهند حال من را خراب کنند.
همان طور که می‌دانید به سبب اعمال ضد ارزشی، من نیز جزء نیروهای آن‌ها بودم و به این راحتی دوست نداشتند من را از دست بدهند. به هر حال به کمک راهنمای عزیزم آقا حبیب به این حال خوب رسیدم و این جایگاه رو تجربه کردم.
از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر می‌کنم، از راهنمای عزیزم آقا حبیب  تشکر می‌کنم و از تمامی خدمتگذاران شعبه تشکر می‌کنم.
ممنون که گوش کردید.

تایپ: مسافر محمد رضا
تنظیم: مسافر محسن

مسافرین نمایندگی پروین اعتصامی اراک

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .