English Version
English

گروه خانواده - وادی‌ها ؛ شاه کلیدهای زندگی ما

گروه خانواده - وادی‌ها ؛ شاه کلیدهای زندگی ما

 جلسه هشتم از دوره اول کارگاه‌های آموزش خصوصی کنگره۶۰، همسفران نمایندگی دماوند به استادی کمک‌راهنمای تازه واردین همسفر شکوفه، نگهبانی راهنما همسفر اعظم و دبیری همسفر سارا با دستور جلسه «وادی چهارم در مسائل حیاتی به خداوند سپردن یعنی سلب مسئولیت از خویشتن و تآثیر آن روی من» در روز سه‌شنبه ۲۹ خردادماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

دستور جلسه وادی چهارم و تأثیر آن روی من، در مورد وادی‌ها اگر بخواهم صحبت کنم وادی‌ها در زندگی ما شاه‌ کلیدهایی هستند که با استفاده و کاربردی کردن آن‌ها می‌توانیم مسائل و مشکلات خود را حل کنیم. وقتی به درهای بسته می‌خوریم از لحاظ ذهنی، عاطفی و... می‌توانیم با استفاده از وادی‌ها آن‌ها را باز کنیم.

من وقتی کتاب ۶۰ درجه و وادی‌ها را می‌خوانم می‌توانم مطالب آن را درک کنم؟ حال من خوب می‌شود؟ اگر حال من خوب می‌شود یعنی این کتاب خوب است، جناب مهندس دژاکام برای این کتاب زحمت بسیاری کشیده‌اند، وقت گذاشتند، تجربیات خودشان را به صورت رایگان در اختیار ما قرار داده‌اند.

در مورد دستور جلسه وقتی برمی‌گردم به شکوفه قبل از کنگره و شکوفه بعد از کنگره، شکوفه قبل از زندگی آیا راه و رسم زندگی کردن را بلد بود؟ خیر در تاریکی مطلق بود که فکر می‌کرد خیلی بلد است و حال خودش خیلی خوب است و تمام عیب‌ها مربوط به مسافر، بچه‌ها و اطرافیان است و شکوفه اصلا مقصر نیست. در صورتی که من یک اتاق تاریک بودم و هیچ‌گونه روزنه نوری نبود. وقتی مسافرم سفر خودش را شروع کرد آن روزنه برای من باز شد و یک نوری به چشمان من خورد.

کنگره‌ای که هر کسی نمی‌تواند در آن حضور داشته باشد و خیلی‌ها آرزو دارند که در آن‌جا باشند، شکوفه وارد کنگره شد و رهجوی خانم فاطمه ملکی شد. مسئولیت رهجو بودن خود را پذیرفتم و به عنوان یک سفر اولی از زیر صفر سفر خودم را شروع کردم. حالا که من و مسافرم هر دو سفرمان را شروع کردیم، باید مسئولیت خودم را بپذیرم. راهنما آمده رها شده و حالش خوب است و شروع به خدمت کرده است، من به عنوان سفر اولی باید خیلی حواس خود را جمع کنم، من نیاز دارم، راهنما راه را به من نشان می‌دهد ولی این خود من هستم که می‌توانم به خودم کمک کنم.

وظایف سفر اول خودم را بپذیرم، به موقع در کنگره حضور پیدا کنم، فرمان‌‌بردار باشم و... اگر می‌خواهم به آرامش برسم. من آمده‌ام کنگره که آموزش بگیرم و به آرامش برسم، یک همسفر خوب باشم، یک مادر خوب باشم، یک شکوفه خوب باشم چه از درون و چه از بیرون. در کنگره حضور داشته باشم نه حضوری که فقط روی صندلی نشسته باشم، نه مشارکت کنم، نه سی‌دی بنویسم، نه خدمت کنم و تازه معترض هم باشم که کنگره برای من چه کاری انجام داده است.

در ظاهر همه زیبا هستیم آیا در باطن هم همینطور هستیم؟ من وقتی در تنهایی خودم باطن خودم را دیدم خودم را دوست نداشتم، من اگر در تنهایی خودم توانستم باطن خود را دوست داشته باشم و درست بودم، مسئولیت خود را درست پذیرفته‌ام و درست سفر می‌کنم.

من هفت سال رهجوی خانم فاطمه بودم هنوز هم حرف‌های ایشان در ذهن من است. اگر واقعا هدف دارم، اگر واقعا می‌خواهم به آرامش برسم، باید در کنگره حضور داشته باشم، مسئولیت‌پذیر باشم و... این من هستم که به کنگره نیاز دارم.

نه نذر و نیاز به من کمک کرد و نه هیچ راه دیگری، نمی‌خواهم بگویم آن‌ها بد هستند آن‌ها جای خود، ولی تا زمانی که خود من حرکت نکنم، هیچ‌کس نمی‌تواند به من کمک کند. من کمک خواستم که راهنما دست من را گرفت. 

کنگره یه قانونی دارد که می‌گوید: درمان‌گر خود فرد مصرف کننده است. اعتیاد بیماری قلبی نیست که توسط پزشک درمان شود، مصرف کننده باید تلاش کند. اگر کسی در کنگره به درمان نمی‌رسد خودش خواسته نداشته است کنگره هیچ مشکلی ندارد.

 

نفرات برتر آزمون داخلی شماره ۱

مرزبان کشیک: همسفر فاطمه و مسافر هادی 

عکاس: مرزبان خبری همسفر فاطمه 

تنظیم و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون یکم)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .