English Version
English

طولانی ترین مسیرها با اولین قدم ها آغاز می شود

طولانی ترین مسیرها با اولین قدم ها آغاز می شود

یازدهمین جلسه از دوره بیست و دوم کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره شصت نمایندگی گنجعلی خان کرمان با استاد مسافر یوسف نگهبانی مسافررمضان و دبیری مسافر علی با دستور جلسه "وادی چهارم ، در مسائل حیاتی ؛ به خداوندسپردن ، یعنی سلب مسئولیت از خویشتن" یکشنبه ۲۷خرداد ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز بکارکرد .

سخنان استاد:

سلام دوستان یوسف هستم یک‌مسافر. قبل از هر چیز خدا را شاکر و سپاسگزارم که در کنگره حضور دارم و می‌توانم این جایگاه را تجربه کنم. تشکر‌می‌کنم از راهنمای درمان موادم، آقا سینا و راهنمای درمان سیگارم آقا‌مجید. همچنین تشکر‌می‌کنم از آقا محسن راهنمای اول درمان سیگارم که من هفت‌ماه در لژیون ایشان سفر‌کردم اما به دلایلی سفرم را خراب کردم. سپاسگزارم از آقا محمدعلی راهنمای تازه واردین‌ام و ممنونم از آقا علیرضا که اجازه خدمت در اوتی را به بنده می‌دهند و‌ از ایشان آموزش می‌گیرم.
در‌ ادامه هم تشکر و قدردانی می‌کنم از راهنمایان محترمِ همسفرم؛ خانم سمیه و‌خانم مهدیه. در پایان هم متشکرم از همسفرم که اگر در کنارم نبود، من امروز‌ در‌کنگره حضور نداشتم.
دستور‌جلسه امروز وادی چهارم و تاثیرآن روی‌ من می‌باشد.
عنوان وادی می‌گوید: ( در مسائل حیاتی، به خداوند سپردن، یعنی سلب مسئولیت از خویشتن ).
اگر بخواهم در چند کلمه این وادی را خلاصه کنم، این وادی یعنی از تو‌حرکت و از خدا برکت. اما رسیدن به مرحله حرکت و اقدام کردن خیلی سخت می‌باشد. چون اقدام‌کردن یک‌ زیربنایی می‌خواهد تا بتوانی از جایت بلند شوی. این از جا بلند شدن ممکن است سال‌ها طول بکشد. نمونه اش خودِ من که خیلی از مسائل‌ام هنوز حل نشده و روی زمین مانده است. وقتی که برای این دستور‌جلسه انتخاب شدم، به راهنمایم آقا سینا گفتم که این دستور‌جلسه دقیقا مشکل من را بیان‌ می‌کند. البته من در تمام‌ وادی ها مشکل دارم، اما گلِ سر سبدِ مشکلاتم در این وادی بیان شده است. من بارها از خودم و خدای خودم شکایت‌کرده ام که چرا فلان‌مسئله حل نمی‌شود. از مسائلی که هنوز اقدامی برایشان نکرده ام و منتظر خدا هستم، به عنوان مثال جشن ازدواج من است. یا مثلا گرفتن‌مدرکِ فوق لیسانس است.


وقتی به دوران دانشجویی‌ام نگاه‌می‌کنم، بزرگترین سوالم این بود که هدف خدا از خلقت من چه بوده؟ در متن وادی به همین‌نکته اشاره شده است. وادی چهارم می‌گوید: برای شناخت قدرت مطلق، باید اول خودت را بشناسی. اگر من بتوانم متن وادی را درک‌کنم و توانایی های خودم را بشناسم، قادر خواهم بود ‌که‌ خدای خودم را نیز‌ بشناسم.
اگر نگاهی به مثلث‌درمان اعتیاد یعنی؛ جسم، روان و جهان‌بینی بیندازیم، متوجه خواهیم شد که وادی ها زیرمجموعه ای از جهانبینی هستند. ما یک سال در کنگره حضور داریم برای به تعادل رسیدنِ جسم و‌این یعنی یک ضلع از مثلث‌درمان. من از افرادی بودم که پس‌از‌ رهایی از کنگره فاصله‌گرفتم و بعد از یک سال و‌هفت ماه‌ با تمام‌وجودم درک‌کردم که من هنوز درمان نشده ام و نمی‌توانم ادامه بدهم. چون ضلع جهان‌بینی من کامل نشده است و بسیاری از مسائل را حل نکرده ام.
مسائل حیاتی بسته به سن و سال، میزان تحصیلات و کارهایی که انجام می‌دهی متفاوت است. ما باید در این‌وادی بین توانایی های خود و اراده خداوند، مرزبندی کنیم.
وقتیکه من متن وادی را خواندم حقیقتاً جا خوردم چون چیزی که می‌خواندم با چیزهایی که یاد گرفته بودم متفاوت بود. به من گفته بودند که خدا قدرت مطلق است و هر کاری داری به او بگو و نقص‌های شخصی ات را به خدا بگو . چون من سه ماه تجربه‌ انجیو دیگر را داشتم. می‌گفتند نقص‌های شخصیتیت را به خدا بسپار و بیماریت را بپذیر . در طول ۳۰ سالی که من از خدا عمر گرفتم این را یاد گرفته بودم که خدا قدرت‌مطلق است و هر کاری داری می‌توانی به او بگویی ولی در این وادی می‌گوید: خدا قدرت‌مطلق هست ولی قرار نیست همه کارهای تو را انجام بدهد و آن‌جا بود که فهمیدم با یک خدای بی‌رحم طرف هستم. بی‌رحمی از جنس بی‌رحمی پدرانه ، بی‌رحمی از جنس بی‌رحمی مادرانه که می‌آید بچه‌اش را از شیر می‌گیرد . چرا از شیر می‌گیرد؟ چون می‌داند که این بچه نباید تا آخر عمرش شیر بخورد . سر ۲ سال با وجود اینکه بچه گریه می‌کند این کار را انجام می‌دهد.چون خیر و صلاح آن را می‌خواهد یا یک پدر وقتی بچه‌اش  می‌خواهد دوچرخه‌سواری  یاد بگیرد دیگر تا ۱۸ یا ۲۰ سالگی که  به او‌ کمک نمی‌کند. می‌داند که قرار است زمین بخورد و زخمی بشود. همه این‌ها را می‌داند و خدا هم می‌داند که ما قرار است یک سری اتفاق‌ها برای ما بیفتد. من الان فهمیدم که سختی‌هایی که تا الان کشیدم جزیی از بازی زندگی من بوده و دیگر ناراحت نیستم و می‌دانم که قرار است  یک سری اتفاق‌ها برایم بیفتد ولی چون  دارم در مسیر درست  حرکت می‌کنم و در کنگره هستم عاقبت خوشی دارد و پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است یعنی ما این را در کنگره یاد گرفتیم که هر بلایی سرت می‌آید حلش می‌کنی و دوباره یک بلای دیگر می‌آید. در نوشتارها آمده که انسان روی کره خاکی آمد که روش حل مسائل و مشکلات را یاد بگیرد. اگر ما نقصی نداشتیم که پا به این بُعد خاکی نمی‌گذاشتیم. یک مثال کوچک بزنم برای اینکه یادمان بماند که این وادی یعنی چه. شما فرض کنید که از کرمان می‌خواهید حرکت کنید به سمت رفسنجان اول ازهمه باید ماشینی وجود داشته باشد، بنزین داشته باشد، آب و روغن آن را چک کنی و لاستیک هم‌داشته باشد که این‌ها مقدمات است. وظیفه من به عنوان راننده ماشین چیست ؟ وظیفه من این است که بلند شوم و ماشین را روشن کنم و حرکت کنم. آیا می‌توانم درون ماشین بنشینم و بگویم خودت برو؟ کاری که من تا الان با زندگیم می‌کردم همین بود. شرایط فراهم بود من هم سالم بودم و منتظر بودم که حرکت خودش اتفاق بیافتد و از یک چیزی می‌ترسیدم اینکه من این همه راه را باید با ماشین بروم؟ اشتباهی که من می‌کردم همین بود که می‌گویندطولانی‌ترین مسیرها با اولین قدم‌ها آغاز می‌شود شما استارت ماشین را بزن، راه بیفت بعد تابلوها به تو می‌گویند که کجا باید بروی. مسیر خودش به تو می‌گوید که کجا باید بروی.

صحبتی با دوستان سفراولی؛  مسیر هموار است دارو اوتی و راهنما هم هست، این همان ماشین است که استارت اول ماشین را خودت باید بزنی  و اگر این حرکت را انجام ندهی، در ادامه راه نمایان نخواهد شد .
ممنونم که به صحبت‌های من گوش دادید.

ویرایش و تایپ : مسافر یوسف لژیون دهم

عکس:مسافرسعید مرزبان خبری

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .