دهمین جلسه از دوره شصت و ششم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی ابنسینا، به استادی راهنما مسافر کامران، نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه "وادی چهارم و تاثیر آن رو ی من " و پنجمین سال آزادی مسافر روح الله در روز شنبه ۲۶ خردادماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
![](/EditorFiles/Image/%db%b2%db%b0%db%b2%db%b4%db%b0%db%b6%db%b1%db%b5_%db%b1%db%b7%db%b4%db%b7%db%b5%db%b5(1).jpg)
سخنان استاد:
سلام دوستان کامران هستم یک مسافر. خدا رو شکر میکنم بابت تجربه دوباره این جایگاه؛ دستور جلسه وادی چهارم است (در مسائل حیاتی مسئولیت دادن به خداوند، یعنی سلب مسئولیت از خویشتن) تا اینجا سه وادی را پشت سر گذاشتهایم؛ وادی اول که میگوید با تفکر ساختارها آغاز میگردد بدون تفکر آنچه است روبهزوال میرود، در این وادی ساختارها را یاد گرفتیم و نحوه تفکر را آموختیم، وادی دوم ما را از ناامیدی بیرون آورد و به ما آموخت که بیهوده نیستیم و جهت هدفی که همان حیات است پا به این دنیا گذاشتهایم و با تفکر و حرکت این امر بهخوبی انجام خواهد گرفت، سپس وادی سوم است که میگوید باید مسئولیت اعمال خود را بپذیریم و خودمان حرکت کنیم و به ما گوشزد میکند خصلت انسان دنبال گریز از کارهای خودش است؛ پسازاین سه وادی، وادی چهارم است، در اینجا میآموزیم مسئولیت کارهای خود را به خداوند نسپاریم و خودمان آن را بپذیریم و دلیل این کار ما یعنی مسئولیت دادن به خداوند این است که ما قدرت مطلق را نشناختهایم و باید ذرهذره خداوند را بشناسیم؛ خداوند بسیار عظیم است و به همین دلیل ما قادر به درک او نیستیم درست مثل کره زمین که به دلیل بزرگی آن بااینکه ما روی آن زندگی مینماییم اما قادر به دیدن آن نیستیم، برای اینکه بتوانیم این کار را انجام دهیم یعنی خداوند را بشناسیم ابتدا حتماً باید خودمان را بشناسیم که به آن خودشناسی هم میگوییم و بعد شاید بتوانیم به عظمت خداوند پی ببریم و بعد وادی به ما میگوید انسان دارای دو صور آشکار و پنهان است؛ صور آشکار برای ما قابلرؤیت است اما صور پنهان که شامل قسمت اعظمی از انسان میشود قابلرؤیت نیست و برای پی بردن به آن در وادی چهارم روی قسمت اصلی انسان یعنی نفس انسان صحبت شده است و میگوید نفس آن چیزی است که تعیین موجودیت میکند در ظاهر و در باطن و آن را از روی خواستههای معقول و نامعقولی که دارد میشناسیم، نفس دارای سه مرحله است؛ مرحله اول نفس اماره است که بالاترین مرحله نفس حیوانی و پایینترین مرحله نفس انسانی را شامل میشود و در این مرحله از نفس شخص بدون تفکر به دنبال برآورده شدن خواستههایش میرود اما وقتی ذرهذره به مرحله تشخیص میرسد وارد نفس لوامِ یا نفس سرزنش کننده میشود یعنی شخص خواسته دارد اما دچار عذاب وجدان میگردد و این مرحله بسیار مرحله خوبی است چراکه شخص وارد مرحله تشخیص شده است و شخص کاری را که میخواهد انجام میدهد ولی متوجه است و از انجام آن کار پشیمان میشود؛ بعد از نفس لوامه نفس مطمئنه راداریم که در این مرحله از نفس اکثر خواستههای انسان معقول و انسانی که در این مرحله از نفس قرار میگیرد طبق وعده خداوند به بهشت خاص او دعوت میگردد؛ البته باید این را هم بگویم که مراحل نفس پلهپله نیست بلکه یک طیف است یعنی اینکه امکان دارد انسان در یک مسئله در نفس اماره باشد و در موضوع دیگر در مرحله نفس مطمئنه قرار داشته باشد و نهایتاً اینکه ما در این دنیا هستیم وزندگی مینماییم و دومرتبه به همانجایی که از آن آمدهایم بازخواهیم گشت، دقیقاً همان موضوعی که در دعای کنگره 60 بیان مینماییم، که ما به این دنیا آمدهایم تا بدانیم آنچه نمیدانیم و در پایان به مکانی بازگردیم که ازآنجا آمدهایم.
![](/EditorFiles/Image/%db%b2%db%b0%db%b2%db%b4%db%b0%db%b6%db%b1%db%b5_%db%b1%db%b7%db%b4%db%b8%db%b0%db%b9.jpg)
قسمت دوم دستور جلسه تولد پنجمین سال آزادی مسافر روحالله است. در مورد ایشان باید بگویم که روحالله هم مثل سایر مصرفکنندگان باحال بسیار خراب و از همهجا ناامید وارد کنگره 60 شد و در بدو ورود به لژیون دو سه جلسه اول خواستهای برای درمان نداشت و توجهی به لژیون و آموزشها نمیکرد اما ذرهذره با گوشبهفرمان دادن آموزشها برایش جذاب شد و در ادامه بسیار خوب سفر کرد و در مورد دارو مصرف کردن بسیار خوب بود اما بیشترین مشکلش این بود که همسفرش به کنگره نمیآمد و وقتی این مسئله را با من مطرح کرد به او گفتم که با عملکرد خوب خودت حتماً این اتفاق هم خواهد افتاد و همینطور هم شد و به لطف خداوند نهتنها ایشان وارد کنگره شدند بلکه از مسافرشان هم جلو زدند و در امتحانات راهنمایی قبول شدند و شال راهنمایی دریافت کردند و من هم امیدوارم خود روحالله هم این جایگاه را تجربه کند؛ ایشان بسیار خدمتگزار خوبی هستند هم در شعبه خدمت کردند و هم در کلینیک مبصر هستند و خدمت مالی دارد. من هم به راهنمای سیگار ایشان آقای ایمانی تبریک میگویم، به راهنمای قسمت خانواده خانم سهیلا تبریک میگویم و به خانواده محترم ایشان هم تبریک عرض میکنم. از اینکه به صحبتهای من گوش کردید ممنون و متشکرم.
![](/EditorFiles/Image/%db%b2%db%b0%db%b2%db%b4%db%b0%db%b6%db%b1%db%b5_%db%b1%db%b8%db%b0%db%b9%db%b3%db%b2.jpg)
اعلام سفر تولد:
سلام دوستان روح الله هستم یک مسافر، آخرین آنتی ایکس مصرفی تریاک وشیره تریاک؛ ده ماه و چهارده روز سفر کردم؛ راهنمای عزیزم آقا کامران؛ ورزش در کنگره شنا؛ در حال حاضر پنج سال و دو ماه و بیست و دو روز است که آزاد و رها هستم؛ انتی ایکس دوم سیگار؛ ده ماه و بیست روز سفر کردم؛ راهنما آقای ایمانی؛ رهایی پنج سال و شش روز
![](/EditorFiles/Image/%db%b2%db%b0%db%b2%db%b4%db%b0%db%b6%db%b1%db%b5_%db%b1%db%b8%db%b1%db%b5%db%b5%db%b2.jpg)
خواسته قلبی مسافر:
سلام دوستان روح الله هستم یک مسافر، خواسته من این است که آقای مهندس دژاکام در تمام مراحل زنگی شان موفق باشند.
![](/EditorFiles/Image/%db%b2%db%b0%db%b2%db%b4%db%b0%db%b6%db%b1%db%b5_%db%b1%db%b8%db%b2%db%b3%db%b1%db%b6.jpg)
سخنان مسافر:
سلام دوستان روحالله هستم یک مسافر؛ خدا را شکر میکنم که توانستیم با کمک همه عزیزان جشن بگیریم و از تمام عزیزان که امروز تشریف آوردند به شعبه تشکر میکنم. خدا را شکر میکنم، من الآن که اینجا هستم مدیون آقا کامران هستم و همهجا گفتهام راهکارهای ایشان باعث شده که امروز بتوانم این جایگاه را تجربه کنم، من خودم الآن دارم کاملاً سنگینی پنج سال رهایی را حس میکنم و بابت این موضوع خدا راشکر میکنم؛ مسئله دیگر این است که درست است که همسفر منبعد از رهایی من وارد کنگره شدند اما در داخل منزل خیلی حواسشان به من بود و من مدت یک سال دارویم را خانه نبردم و داخل ماشین اندازهگیری میکردم و تقسیم میکردم و صبحها ساعت شش ایشان به هر نحوی من را بیدار میکردند و بسیار در سفر اولم زحمت کشیدند؛ سیدیهایم را خلاصه مینوشتم ولی از روزی که وارد کنگره شدم دو سه جلسه اول میگفتم کاش به یک لژیون دیگر میرفتم اما آن بعدها متوجه شدم حسهای بسته من با حسهای آقا کامران یکی بودند و راه نجات زندگیام نزد ایشان بوده است. خدا را شکر یکبار هم گریز نزدم نه مواد و نه سیگار و حتی یکبار هم خطا نکردم، وقتی میخواستم وارد لژیون سیگار شوم اصغر آقا به من گفتند اول باید سنگهایت را با خودت وابکنی و من هم گفتم چشم و سر دو ماه هم وارد سفر سیگار شدم و در این ده ماه و ده روز بهخصوص دوران سازگاری برایم خیلی سخت بود اما سختتر از آن این بود که بروم و سیگار بکشم و این باعث شد با نیروهای بازدارنده بجنگم و به لطف خداوند بر آنها غلبه کردم؛ در سفر اول و حتی در پنج سال رهایی گردباد بسیار سراغم آمد اما به فرموده آقای مهندس درختان ایستاده می میمیرند. اینجا، جا دارد از دوستانی که در شش سال حضورم در کنگره حواسشان به من بوده و به من لطف داشتند تشکر کنم؛ از دختر گلم تشکر میکنم، همسفرم نیز در حق من هم مادری کردند و هم خواهری کردند و هم، همسری و من مدیون ایشان هستم و از ایشان ممنون هستم، امیدوارم همه همسفران حواسشان به مسافرانشان باشد چراکه همسر در سفر نقش بسیار مهمی دارد و باید بگویم حال همسفر را مسافر با خوب سفر کردن میتواند خوب کند و من خودم این کارها را انجام دادم و الآن آرامش مثالزدنی در زندگیام جاری است. از راهنماهای محترم همسفرم خانم سهیلا و خانم ریحانه هم بسیار تشکر میکنم و از ایشان سپاسگزارم. از اینکه به صحبتهای من گوش دادید متشکرم.
![](/EditorFiles/Image/%db%b2%db%b0%db%b2%db%b4%db%b0%db%b6%db%b1%db%b5_%db%b1%db%b8%db%b2%db%b5%db%b3%db%b5.jpg)
سخنان راهنمای همسفر:
سلام دوستان سهیلا هستم همسفر.من هم در این لحظه بابت حضور در کنگره و در جمع شما عزیزان و بابت این آزادمردی به جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان تبریک میگویم؛ تبریک میگویم به آقا کامران به راهنمای محترم سیگارشان آقای ایمانی تبریک میگویم؛ به خانم نورای عزیز هم تبریک میگویم؛ ایشان بعد از رهایی آقا روحالله وارد کنگره شدند و بهخوبی سفر کردند اما باوجوداینکه مسافرشان رهاشده بود حس و حال خوبی نداشتند و مدام با فداکاریهای افراطی برای اطرافیانشان از خودشان غافل شده بودند اما خدا را شکر اذن ورود به کنگره صادر شد و ایشان در مسیر آموزش و مسیر کنگره قرار گرفتند و بیشترین تغییر در ایشان در جایگاههای خدمتی ایشان شکل گرفت، زمانی که راهنمای تازه واردین شدند، زمانی که عضو لژیون سردار شدند و دنور شدند و در الآن هم در جایگاه راهنمایی مشغول خدمت هستند. پیام امروز من برای تمام همسفران این است که اگر میخواهند حال خوب برایشان اتفاق بیفتد و اگر میخواهند حال دلشان خوب شود هیچوقت از آموزش گرفتن خسته نشوند و در مسیر خدمت باشند، خدمت باعث میشود گرههای انسان باز شود؛ به ایشان و خانواده محترمشان تبریک میگویم و ممنونم که به صحبتهای من توجه کردید.
![](/EditorFiles/Image/%db%b2%db%b0%db%b2%db%b4%db%b0%db%b6%db%b1%db%b5_%db%b1%db%b8%db%b3%db%b9%db%b2%db%b6.jpg)
سخنان همسفر:
سلام دوستان نورا هستم یک همسفر؛ خدا را شاکرم که در این لحظه دارم این لحظات شیرین آزادمردی را تجربه میکنم و من این را آزادمردی یک انسان میدانم و نهتنها آزادمردی مسافرم، علاوه بر اینکه مسافر من یک همسر و یک پدر هستند عضوی از این جامعه هستند و من بسیار خوشحال هستم که یک انسان خوب به جامعه اضافهشده است و این مسئله را تبریک میگویم خدمت آقای مهندس که گشاینده دربهای بسته هستند و همه ما میدانیم که خانواده آقای مهندس بیشتر از همه ما عشق را تجربه کردند و امیدوارم تمام عشقهای ناممکن جهان را نیز تجربه کنند، تشکر میکنم از ای جنت و مرزبانی قسمت همسفران و قسمت مسافران؛ تلاش این عزیزان است که مسیر آموزش را هموار میکند و باعث میشود که ما شاهد این جشنها باشیم. در مورد مسافرم اگر بگویم دختر من دو هفته بود که به دنیا آمده بود و زمانی که من ایشان را دیدم کاملاً بوی مواد مخدر میدادند و من از ایشان پرسیدم که مواد مصرف کردی یا پیش مصرفکننده نشستی؟ و ایشان در کمال بیرحمی گفتند: هر دو، که چی؟ و هنوز هم این حرکت در ذهنم هست؛ آن موقع مسافرم در ناآگاهی بود اما زخمی که به من زد بیست سال همراه من بود و احساس تنهایی همراهم بود و برای همین خودم بهتنهایی مقابل مشکلات ایستادم تا زمانی که ایشان وارد کنگره شدند و به لطف خداوند بهخوبی سفر کردند و به بهترین نحو رها شدند و به لطف خداوند امروز آزادمرد هستند و من از خداوند بابت این موضوع ممنون و سپاسگزارم.ممنون که به حرفهای من گوش دادید.
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240615_213058_815(1).jpg)
سخنان همسفر:
سلام دوستان ریحانه هستم همسفر. من هم به پدر عزیزم تبریک عرض میکنم و از تمام عزیزانی که دستبهدست هم دادند تا امروز خانواده من این روز عزیز را تجربه کند ممنون و سپاسگزارم؛ خدا را شکر میکنم که در مسیر کنگره قرار گرفتم تا بتوانم من هم آموزش بگیر و خدمتگزار باشم. از اینکه به صحبتهای من گوش کردید ممنون و سپاسگزارم.
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240615_213049_796.jpg)
عکس: مسافر محسن مرزبان خبری
نگارنده: مسافر مجید لژیون شانزدهم
تایپ و تنظیم: مسافر روح الله لژیون شانزدهم
- تعداد بازدید از این مطلب :
326