English Version
English

عدم دانش در مورد بیماری اعتیاد، باعث ماندگاری این بیماری در فرد می‌شود.

عدم دانش در مورد بیماری اعتیاد، باعث ماندگاری این بیماری در فرد می‌شود.

دوازدهمین جلسه از دوره شصت و هفتم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی حکیم هیدجی با استادی راهنمای محترم آقامحمود، نگهبانی مسافر حمید و دبیری مسافرحسین با دستور جلسه‌‌ی « کتاب عبور از منطقه‌ی60 درجه و تصاویر آن » پنجشنبه 24 خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:
سلام دوستان محمود هستم مسافر: امروز دستور جلسه درباره کتاب ۶۰ درجه است و بعد از دستور جلسه تولد پنجمین سال رهایی محمدباقر را جشن می گیریم و در مورد این دو موضوع صحبت می کنیم، اما قسمت اول در مورد کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر که این کتاب مرجع و اولین کتاب در مورد بحث اعتیاد در کنگره ۶۰ به قلم آقای مهندس نگاشته شد، در این کتاب اتفاقات قبل از درمان اعتیاد و تئوری که انجام می دادند در این کتاب آمده است و نوشته اند، در کل به نتیجه ای رسیده اند که آن را منتشر کرده اند و الان در چاپ ۶۸ با هر سری ۱۰ هزار جلد کتاب چاپ می گردد که در این کتاب مطالعه کننده به سه حالت  مصرف کننده و عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر به تصویر کشیده شده است و نوشته شده است، ما در بحث درمان اعتیاد قبل اینکه وارد کنگره بشویم نمی دانستیم که چه اتفاقی در جسم و روان ما رخ می دهد و احساس می کردیم که اگر یک ذره اراده کنیم و غیرت به خرج بدهیم به راحتی می توانیم با این مساله کنار بیاییم و همیشه پس از ترک با این مشکل مواجه می شدیم، تمام خلق وخوی و ریز حالات انسان درگیر این موضوع می شد که دیگران و خانواده متوجه این موضوع نبودند، نمی دانستند که شبه مرفین های بدن تا به جای خود برنگردند کاری نمی شود انجام داد و شخص حتی در کوچکترین کارهای روز مره‌ی خود عاجز می ماند. 

 

در این کتاب به زیبایی این موضوع را می شکافد و می گوید یک مصرف کننده برای احیای قسمت مرفین ساز و شبه افیونی بدن نیاز به یک دارویی دارد و امیدواریم که همه انسانهایی که درگیر این موضوع هستند بتوانند بیایند و از اعتیاد خلاصی پیدا کنند، در این کتاب هر سری که مطالعه می کنیم چیزهای جدیدی به دست می آوریم و امیدوارم که همه مسافران و همسفران محترم این کتاب را برای چندمین بار بخوانند تا اطلاعاتشون در این مورد بالا برود، قسمت دوم جلسه تولد آقای محمدباقر هست که تبریک می گویم به محمدباقر و همسفر محترم ایشان و آقا پسر ایشان آقا محمدامین که یکی از همسفرهای خوب شعبه ما هستن و به پسر بزرگ ایشان تبریک می گوئیم، آقای محمدباقر سفر اول را در لژیون آقای علی طاهری بودند و به ایشان نیز تبریک می گوییم و در سفر دوم بدلیل تحویل دادن لژیون آقای طاهری در لژیون ما حضور پیدا کردند و یک دوره مرزبان بودند و یک دوره مسول اوتی بودند و همسفر ایشان نیز در جایگاه راهنمایی خدمت می کنند و امیدوارم محمدباقر با شال راهنمایی در کنگره خدمت کنند.

رهایی مسافر میثم، اولین رهایی لژیون ابهر با راهنمایی راهنمای محترم آقا محمود

جشن تولد و پنج سال رهایی و آزاد مردی مسافر محمدباقر

سخنان آزاد مرد محمدباقر:
سلام دوستان محمدباقر هستم یک مسافر: خداوند را شاکر هستم که به این جایگاه رسیدم و از آقای مهندس و خانواده‌ی محترمشان سپاسگزارم که بستری را ایجاد کرده‌اند تا من نوعی بتوانم به درمان برسم. من قبل از اینکه راه کنگره را پیدا کنم، بسیاری از روش‌ها را برای درمان امتحان کردم ولی جوابی نگرفتم و درمان نشدم. پسرخاله‌ای دارم که پیام کنگره را به من دادند و بعد از شش ماه من وارد کنگره شدم. وقتی وارد کنگره شدم با خودم فکر می‌کردم که اینجا هم مثل کمپ هست و من نمی‌توانم بیشتر از شش ماه یا یکسال دوام بیاورم. خدا را شاکرم که ‌چنین جایی هست و من توانستم به درمان برسم. یادم هست با همسفرم رفتیم پیش یکی از این دکترهای عزیز و من مصرف شیشه داشتم، آقای دکتر فرمودند که بهتر است شما مصرف خود را ادامه دهید، چون شیشه درمان ندارد. اما وارد کنگره که شدم، دیدم در اینجا شیشه نیز به راحتی درمان می‌شود. و من به درمان رسیدم و در این پروسه‌ی درمان خیلی از عزیزان به من کمک کردند. راهنمای تازه واردین من علی آقا صالحی بودند که الآن حضور ندارند. برای انتخاب لژیون رفتم لژیون یازدهم که آن زمان آقا محمود راهنمای لژیون یازدهم بودند و ایشان در لژیون خودشان جا برای پذیرش رهجوی جدید نداشتند و من مجبور شدم به لژیون ششم بروم با راهنمایی علی‌آقا طاهری. ده ماه سفر کردم و با کمک راهنمایم توانستم به سفر دوم راه پیدا کنم. در سفر دوم به لژیون دلخواه خودم پیوستم که لژیون آقا محمود بود و ایشان در این مدت خیلی کمکم کردند و بیشتر از اینکه یک راهنما برای من باشند یک برادر بودند برای من و از ایشان نهایت تشکر و امتنان را دارم. از تمام دوستانی که در جشن پنج سال رهایی من حاضر هستند و به هر نحوی تبریک گفتند: تشکر میکنم. از ایجنت و مرزبانان  محترم شعبه سپاسگزارم که این جشن را برای من تدارک دیدند. از راهنمای همسفرم خانم شهلا سپاسگزارم که با راهنمایی‌های خوبشان در زندگی ما مثمر‌ثمر بودند. و در نهایت از همسفر عزیزم سپاسگزارم که در همه‌ی این سال‌ها، پابه‌پا در کنار من بودند و مرا تنها نگذاشتند، همچنین از همسفر کوچکم آقا محمدامین تشکر میکنم که در کنارم بودند.

آرزوی محمد باقر:
سلام دوستان محمدباقر هستم یک مسافر: آرزوی من این است که هیچ مصرف کننده‌ای در کشور عزیزمان نباشد و آنهایی که در عذاب مصرف هستند، راه کنگره‌ی60 را پیدا کرده و به درمان برسند.

سخنان محمدامین، پسرو همسفر محمدباقر:
سلام دوستان محمدامین هستم، همسفر بابام: تولد پنج سالگی بابای خودم را به ایشان و خانواده‌ام تبریک میگویم و از مهندس و خانواده‌ی ایشان تشکر می‌کنم. از راهنماهای بابام به خصوص آقا محمود که خیلی برای ما زحمت میکشند و من ایشان را خیلی دوست دارم تشکر می‌کنم. دوست دارم بابام در کنگره ماندگار باشد و خدمت کند.

سخنان همسفر محمدباقر:
سلام دوستان نسرین هستم، همسفر محمدباقر: خدای خود را شاکرم که در بهشت قرار دارم. شاید برای خیلی‌ها سؤال باشد که بهشت کجاست؟ بهشت برای انسان‌ها همان جایی است که در آن در آرامش هستند. پس بهشت در همین دنیاست و در مقابل جهنم نیز در همین دنیا قرار دارد. زمین برای من تبدیل شده بود به قطعه‌ای از جهنم که با دستان خودمان ساخته بودیم و در تاریکی و عذاب جهنم بودیم. کنگره قطعه‌ای از بهشت است و خدارا شاکرم که ما نیز به این بهشت رهنمود شدیم. به نظر من اعضاء کنگره60 لایق بهشت هستند و خداوند نظر ویژه‌ای به آنها دارد. از این بابت از خدای خودم سپاسگزارم. از مهندس عزیز سپاسگزارم چرا که اگر این بستر فراهم نبود قطعاً من الآن این حال خوش را تجربه نمی‌کردم. جا دارد از استاد و راهنمای بزرگوار مسافرم آقا محمود تشکر کنم که واقعاً پشتیبان مسافرم بودند و همه جوره حمایتشان کردند، همچنین یادی می‌کنم از آقای طاهری که نقش اصلی را در پروسه‌ درمان مسافرم ایفا کردند، سپاسگزارم. از راهنمای خودم خانم شهلای عزیز که همه جوره حمایتم کرده سپاسگزارم. خانم شهلا در لژیون می‌گفتند: خدارا شکر می‌کنم که زمانی مسافرم مصرف کننده بود. پیش خودم می‌گفتم که مگر می‌شود همسر آدم مصرف کننده با شد و او شاکر خداوند. وقتی در جریان آموزش‌ها و فعالیت‌های کنگره قرار گرفتم، وقتی خدمت گرفتم و خودم وارد فعالیت‌ها شدم و به حال خوش رسیدم و مسافرم به درمان رسید، تازه منظور خانم شهلا راهنمای عزیزم را فهمیدم. و اینک برای آشنا شدنم با کنگره خدارا لحظه‌به‌لحظه شاکرم. در آخر از همه‌ی عزیزانی که در جشن ما شرکت کردند و با تبریکات زیبایشان به ما انرژی دادند سپاسگزاری و تشکر می‌کنم. امیدوارم که تمام سفر اولی و سفردومی‌ها این جایگاه پنج سال رهایی را تجربه  کنند. از بزرگی می‌پرسند: سختی روزگار را چگونه باید گذراند؟ جواب میدهد که: همان‌گونه که خود گفتی: روزگار میگذرد. منظورم با سفر اولی‌ها است، حالا که وارد سفر شده‌اند، اگر کمی صبر و حوصله به خرج دهند حتماً به روزهای خوش خواهند رسید. من و مسافرم هنگام ورود به کنگره اصلاً حال خوبی نداشتیم و باور کنید از زمان ورود به کنگره انگار ما داریم زندگی میکنیم. در آخر، خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی‌و ما رستگار.

مرزبان محترم کشیک: مسافر رضا

عکاس: مسافرمهدی
صدابردار: مسافرامیررضا
تایپ: مسافر مرتضی
ثبت: مسافر هوشنگ

نمایندگی حکیم هیدجی ( مسافران و همسفران)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .