جلسه هفتم از دوره شانزدهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی ویژه همسفران نمایندگی پاکدشت روزهای سهشنبه با دستور جلسه "کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر و تصاویر آن" با استادی همسفر یاسمن، نگهبانی همسفر فاطمه و دبیری همسفر فریبا در تاریخ ۲۲ خردادماه ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۶ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
![](/EditorFiles/Image/%db%b2%db%b0%db%b2%db%b4%db%b0%db%b6%db%b1%db%b1_%db%b1%db%b7%db%b0%db%b5%db%b1%db%b8.jpg)
در ابتدا خدا را شکر میکنم که در این جایگاه قرار گرفتم تا خدمت کنم و آموزش بگیرم، از ایجنت محترم، مرزبانان، نگهبان، دبیر محترم جلسه و راهنما خوبم خانم سمیه عزیز خیلی ممنونم که اجازه خدمت کردن را به من دادند از آقا مهندس و خانواده محترمشان به خاطر فراهم آوردن این بستر بسیار عالی خیلی ممنونم. در مورد دستور جلسه کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر و تصاویر آن؛ من به خاطر میآورم زمانیکه اوایل وارد کنگره شده بودم وقتی که راهنما شروع کردند به آموزش کتاب ۶۰ درجه در لژیون، من مدام میخواندم و هیچ چیزی متوجه نمیشدم و به راهنمایم میگفتم من چیزی را متوجه نمیشوم راهنما به من میگفتند: تو فقط بخوان و رد شو به مرور زمان در صورپنهان تو اتفاقاتی که باید بیفتد، رخ خواهد داد و با تکرار کمکم متوجه مطالب خواهی شد واقعأ مطالب این کتاب مثل یک اقیانوس عظیم است که در هر لحظه، هر ساعت و هر زمان مطلب جدیدی از آن کشف، فهمیده و درک میشود. این کتاب ۱۴ تصویر دارد و ۱۴ متن موسیقی برایش تهیه شده است همینطور ۱۴ قانون دارد و ۵۵ پیام از اساتید جناب مهندس در این کتاب آمده است. استاد امین هم همیشه میفرمایند: جزوه جهانبینی ۱ و ۲ ریشهاش در همین کتاب ۶۰ درجه است.
همه ما در کنگره یاد گرفتیم که هر چیزی یک صورپنهان و یک صورآشکار دارد، صورآشکار این کتاب همین متون و جسمیت این کتاب و مطالبی است که با چشم میبینیم، میخوانیم و از آن میگذریم و صورپنهان این کتاب به نظر من آن سفر درونی است که من در جایگاه یک همسفر شروع میکنم به خواندن این کتاب و سفر درونی من آغاز میشود با این ۱۴ تصویر به بهترین شکل ممکن سفر برای ما همسفرها و مسافرها به تصویر کشیده شده است. منِ همسفر وقتی که وارد کنگره میشوم شاید اوایل خیلی خودم را پیدا نکردهام و نمیدانم کجا هستم و میخواهم چه کار کنم و مدام فکر میکنم که مسافرم درمان و رها شود به قول آقا مهندس؛ ما گمشدگانیم یعنی خودمان را گم کردهایم، کنگره آمده آدرس خودمان را به خودمان داده است تا خودمان را پیدا کنیم و این پیدا کردن یک کلیدی میخواهد یک راه و یک نقشه میخواهد حالا آن نقشه در کنگره چیست؟ اولین نقشه راه همین کتاب ۶۰ درجه و تصاویر آن است که یک کلید خیلی عالی و یک مسیر و یک نقشه راه روشن را به ما میدهد و به ما کمک میکند که مسیرمان را پیدا کنیم همچنین ما باید بدانیم یک مدت که میگذرد و سفرمان آغاز میشود یک شرطی هم دارد و آن شرط صبور بودن من همسفر است که باید بیایم صبوری کنم، ظرفم را خالی کنم، منیتام را کنار بگذارم، وارد لژیون و جلسات شوم، آموزشها را بگیرم و از راهنما فرمانبرداری کنم وقتی که به خودم آمدم و به پذیرش رسیدم میتوانم مبدأ را تقریباً پیدا کنم؛ اما مبدا کجاست؟! اینکه بدانم من هم تخریبهایی دارم، افکار منفی داشتم و
حالم خوب نبوده و با افکار منفی هر روز حال خودم را بدتر کردهام برای شروع سفرم و ادامه آن کنگره به من وسیلههایی میدهد کتابها، سیدیها، جزوات، راهنماها، لژیون، جلسات و مشارکتها اینها همه وسیله همان سفر درونی من هستند که بتوانم قدمهایم را محکم بردارم و حرکت کنم و در ادامه تلاش و پشتکار خودم هم باید باشد.
سالها من همسفر یا مسافر؛ اینکه مدام میگویم همسفر چون میخواهم حال خودم را مطرح کنم و از تجربهای که برای خودم گذشته است بگویم من همسفر سالها یک آتش درونی مدام از درون مرا سوزانده و در درون من شعله ور بوده است و این آتش درونی را خودم با افکار منفی مدام هیزم درونش ریخته و شعلهور کردهام در کنارش مشکلاتی هم دور و بر من بوده که بیشتر شده و این آتش باعث شده که من به خاکستر بنشینم، واقعاً این حسی بود که خود من داشتم اینکه آتشی در وجودم مرا میسوزاند و باعث شده بود که من به خاکستر بنشینم!
کنگره و این کتاب آمده تا به من یاد دهد که این آتش درونیت را به نور تبدیل کن! حالا که چه یا برای چه تبدیل به نور شود؟ برای اینکه به کالبد یخ زده من و مسافرم بتابد همانطوریکه آقا مهندس میگویند: یک مصرفکننده تمام حسهایش یخ زده و در دمای ۶۰ درجه زیر صفر رفته است و باید سفرش را از آنجا شروع کند، خوب من همسفر میتوانم این آتش درونی را با کمک آموزشها و تلاش و خواست خودم به نور تبدیل کنم تا این نور هم به خودم بتابد، هم به مسافرم و هم به بچههایم تا روشنایی و گرما ببخشد به زندگیم و باعث شود مسافرم هم بهتر سفرش را انجام دهد. خوب شاید من روز اول که آمدم اینجا میگفتم من خیلی کارها کردهام راهنمایم میگفت: صبوری کن! من میگفتم: من خیلی تحمل کردهام من خیلی کارها کردهام سعی کردهام با محبت با عشق ورزیدن حال مسافرم را بهتر کنم؛ ولی نشد سعی کردم با داد و بیداد به مسافرم بفهمانم که باید ترک کند باید درمان شود چون حالش خوب نیست، محبت کردم قربان صدقهاش رفتم از نظر مالی گذشت کردم؛ ولی نه حال او خوب شد نه حال من و بارها از خودم پرسیدم چرا؟ چرا حال مسافرم خوب نمیشود چرا حال خودم خوب نمیشود؟ خود مسافرم هم که خیلی جاها رفته است خیلی سعی کرده است ترک کند؛ اما موفق نشده است در اینجا کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر به خوبی به این سؤال من پاسخ داده است این کتاب به من میگوید که راه را اشتباه رفتهام، راه را پیدا نکردهام، قوانین را بلد نبودهام و قوانین را درست اجرا نکردهام؛ بنابراین کتاب ۶۰ درجه قوانین را به شکلی ساده و زیبا بیان کرده است همینطور برای تمام این سفر به صورت واضح تصویر آورده است و هم جناب مهندس در صدها سیدی این پیامها را برای فهم و درک و آموزش بهتر ما توضیح دادهاند.
حالا بعد از مدتی که گذشت این سفر درونی را آغاز کردهام حرکت کردهام و خودم را پیدا کردهام حالا باید چه کار کنم؟ حالا میخواهم این آتش را مهار کنم همانطوریکه پیام آخر کتاب از "استاد عقاب سفید" است که میگویند: بیایید این آتش را مهار کنیم و به نور، صوت و پرندهای که به پرواز در میآید تبدیلش کنیم؛ بنابراین من همسفری که به خاکستر نشسته بودم سعی و تلاش کنم تا همانند یک ققنوس خیلی قوی و زیبا از این خاکستر بیرون بیایم ققنوس و پرندهای که حرکت میکند، میسازد و زایش دارد و سعی میکند تا به استادی تبدیل شود تا به افرادی که مثل خودش به خاکستر نشستهاند کمک کند تا آنها هم این آتش درونی خودشان را به نور و پرندهای زیبا تبدیل کنند. ممنونم از اینکه به صحبتهای من توجه کردید.
تایپ: همسفر یاسمن لژیون دهم
ویراستاری: همسفر شهلا لژیون هفتم
ارسال: همسفر فاطمه مسئول سایت
همسفران نمایندگی پاکدشت
- تعداد بازدید از این مطلب :
158