English Version
English

نوری در اعماق تاریکی

نوری در اعماق تاریکی

جلسه هفتم از دوره دوم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره 60 نمایندگی آبیک با استادی مرزبان محترم مسافر رسول، نگهبانی مسافر بیوک و دبیری مسافر موسی با دستور جلسه «کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر و تصاویر آن» یکشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:

خداراشکر می‌کنم که این توفیق نصیب من شد اولین مشارکت را داشته باشم. کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر در سال ۱۳۷۶ به دست آقای مهندس دژاکام نوشته شد که همه شما می‌دانید و من یک سری جزئیات را می‌گویم. سال ۱۳۷۶ که کتاب نوشته شد در آن زمان پله‌های مسافران ۱۵ روزه بود؛ ولی به‌مرورزمان دیدند که پله‌های ۲۱ روزه بهتر روی درمان جواب می‌دهد و پله‌ها ۲۱ روزه شد.

یکی از مهم‌ترین نکات در کتاب ۶۰ درجه به نظر من این است که وقتی آن را می‌خوانیم همزادپنداری می‌کنیم؛ چه همسفر و چه مسافر هیچ فرقی نمی‌کند‌. مثلاً زمانی که یک مسافر این کتاب را می‌خواند مدام می‌گوید من این‌طور بودم راست می‌گوید؛ من نیز همین حالت را داشتم. یک قسمت‌هایی از کتاب است که خانم آنی وقتی می‌بیند آقای مهندس دیگر مصرف نمی‌کنند ناباورانه می‌گفتند: باورم نمی‌شود؛ باوری در ناباوری.

من بعد از ۳ سال وقتی‌ به گذشته برمی‌گردم و به گذشته خودم نگاه می‌کنم و الآن خودم را می‌بینم، بعضی وقت‌ها می‌گویم من بیدارم یا نکند دارم خواب می‌بینم که این اتفاقات افتاده؛ چون در اطراف ما کسانی هستند که مصرف‌کننده هستند آن‌ها هم اصلاً حالشان خوب نیست؛ زیرا این مسیر را نیامده‌اند. من خوب شدم حتی آن‌ها هم الآن باور نمی‌کنند.

گاهی به همسفرم می‌گویند او خوب نشده و تو را گول می‌زند. حتی آن‌ها هم در باورشان نمی‌گنجد. واقعاً این مسیری که الآن برای ما بازشده است خیلی مسیر باارزشی است. نمی‌دانم چقدر قدرش را می‌دانید، چقدر برایش اهمیت قائل می‌شوید، چقدر به قوانینش احترام می‌گذارید و چقدر هر کاری از دستتان برمی‌آید برای مجموعه انجام می‌دهید. فقط اینکه خیلی جای مقدس و باارزشی است. درست است در اینجا کسی به کسی کاری ندارد، هر موقع دلش می‌خواهد می‌آید و هر موقع دلش بخواهد می‌رود. هیچ‌کس را برای اینکه اینجا باشد اجبار نمی‌کنند و یا خدمت کند. در اینجا هرکسی که کاری انجام می‌دهد با عشق و بدون هیچ توقع و انتظاری است.

یک خصوصیت دیگر این کتاب این است که هم‌کلام دارد، هم تصویر و هم موسیقی؛ موسیقی را حالا خیلی‌ها نمی‌دانند. خودم روزهای اولی که می‌آمدم، روی در و دیوار عکس‌های کتاب را می‌دیدم؛ چون هنوز کتاب را ندیده و نگرفته بودم وقتی نگاه می‌کردم می‌گفتم این تصاویر یعنی چه؟ گذاشتن تصویر اسکلت در آنجا یعنی چه و به چه درد ما می‌خورد؟ ما آمدیم که از اعتیاد رها شویم، این‌ها آمدند عکس اسکلت را گذاشتند؛ اصلاً برای من هیچ مفهومی نداشت.

یا حرف‌هایی که اینجا زده می‌شد (این‌ها را برای تازه واردین می‌گویم) با خودم می‌گفتم به من چه ربطی دارد، من فقط آمدم تا خوب شوم و بروم. حتی حاضر نیستم یک روز اضافه اینجا بمانم ولی الآن نزدیک به ۳ سال است که ماندم و اگر خدا بخواهد دوست دارم باشم و هیچ‌وقت نروم. همین تصویر استخوان‌های پوسیده و صحرای سوزان، دقیقاً جسم مسافران را می‌خواهد به ما نشان بدهد؛ یا تصاویر دیگر که هرکدامشان یک مفهومی دارند.

اولین بار که من کتاب ۶۰ درجه را خواندم با این هدف که خودم را کمک کنم تا بتوانم خوب شوم. هرچه می‌خواندم و پیش می‌رفتم آن همزادپنداری به سراغ من می‌آمد و می‌گفتم چقدر شبیه من است. همه این‌گونه هستند و فقط شامل من نمی‌شود و اولین چیزی که برای من داشت، از آن احساس تنهایی بیرون آمدم و درنهایت دیدم که کتاب ۶۰ درجه برای من نوری در اعماق تاریکی شد و من را از تاریکی‌ها خارج کرد تا من خودم را پیدا کنم و به خودم برگردم.

تک‌تک این‌ها را به‌وسیله نوری که از این کتاب برای من به وجود آمد در وجود خودم پیدا کردم. هرسال که دستور جلسه این کتاب تکرار می‌شود دلیل دارد، تکرار باعث می‌شود من متوجه این قضیه شوم. در کنگره فقط باید حرکت کنیم. عمل سالم داشته باشیم و با عمل سالم حرکت کنیم. زمانی که من در مسیر صراط مستقیم حرکت می‌کنم قطعاً چیزهای خوب سر راه من قرار می‌گیرد و باعث می‌شود که من به مسیرهای بهتری هدایت شوم. از اینکه به حرف‌های من گوش کردید از همه شما سپاسگزارم.

تایپ: مسافر محمود (لژیون دوم)
ویراستاری و ارسال: مسافر فرید (لژیون یکم)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .