آیا هدف وسیله را توجیه میکند؟
این جمله معروف را شاید بارها شنیده باشید، در مکاتب جامعهشناسی طرفدارن زیادی دارد. بعضیها هم مخالف این قضیه هستند. صورت مسئله این است که اگر بخواهیم کار مهمی انجام دهیم و آن کار خیلی ارزشمند باشد، آیا هرکاری میتوانیم برای انجام آن بدهیم؟ این داستان در کلام الله هم مطرح شده خداوند به عنوان خالق هستی به آن پرداخته و گفته من به حق آفریدهام و هدفی را دنبال میکنم پس این مسئله که هدف وسیله را توجیه نمیکند برای خداوند هم مطرح است. داستان حضرت موسی در سوره طاها آغاز شد که با خانوادهاش در حال مهاجرت و در راه نوری میبیند و به سمت آن میرود، وحی میرسد که کفشهایت را درآور در سرزمین مقدس طوس هستی. اینجا خداوند با موسی مستقیم صحبت میکند با کسی که خود دچار لکنت زبان است.
خداوند به موسی میگوید باید بروی با فرعون که از قالب خود خارج شده با زبان نرم سخن بگویید و اگر نشد ابزار دیگر. دو معجزه دست در گریبان و تبدیل شدن عصا به مار را در اختیار موسی قرار میدهد. موسی باور میکند که کار مهمی قرار است به انجام برسد بنابراین خواستههایی دارد از خداوند، دو قسم خواسته: یکی سینه گشاد، دوم آسان شدن کار و سومی گشوده شدن لکنت زبان. خواسته بیرونی هم دارد: یکی برایمان وزیر انتخاب کن دوم آنکه پشت من را قوی ساز و سوم هارون را شریک فرمان من کن و خداوند میپذیرد. داستان به اینگونه است که وقتی موسی متولد میشود، فرعون خوابی میبیند که تعبیر آن این بوده که فرزند ذکوری در بنی اسرائیل دنیا خواهد آمد که حکومت فرعون را نابود خواهد کرد. بنابراین فرعون تصمیم میگیرد همه نوزادان متولد شده را بکشد. به مادر فرعون از طرف خداوند وحی میشود که فرزندت را در سبد بگذار و در نیل بینداز، به خواهرش میگوید سبد را دنبال کن و ببین به کجا میرود.
سبد وارد قصر فرعون میشود، همسر فرعون تصمیم میگیرد کودک را نگهدارد، به موسی وحی میشود سینه کسی را جز مادرش نگیرد و دوباره به این وسیله به آغوش مادر برمیگردد، در خانه فرعون بزرگ میشود و آموزش میبیند تا جایی که به خاطر قتل یک نفر از شهر فرار میکند و با دختر شعیب پیامبر آشنا میشود، به خواسته پدر دختر ۱۰ سال برای او کار میکند و بعد از آنجا میروند.
اینجا دو هدف مطرح میشود، یکی فرعون، که برای حفظ حکومتش که به هرکاری دست میزند و دیگری خداوند که موسی را اینگونه حفظ و پرورش میدهد تا برای هدف بزرگ آماده کند. هردو هدفی بسیار بزرگ دارند ولی روش خداوند با فرعون بسیار فرق دارد، فرعون حاضر شد هزاران کودک را برای حفظ حکومت و سلطنتش بکشد اما خداوند حتی حاضر نیست مادر از بچهاش دور شود و میخواهد تبهکاری را از بین ببرد ولی معادلات را طوری میچیند که حتی بچه پیش مادرش برگردد. خداوند قدرت و پاکی مطلق و فرعون نماد نیروی منفی. الگو به ما میگوید اگر بخواهیم کار مهمی انجام دهیم، دو روش جلوی ما است ولی روش خداوند برنده میشود.
پس هدف وسیله را توجیه نمیکند اینکه انسان هدف ارزشمندی داشته باشد به او اجازه داده نخواهد شد که با تخریب و خسارت و ضربه زدن بیاید و به نتیجه برسد، این الگو در کنگره هم میتواند برای من راهگشا باشد که من راهنما و ایجنت باشم، هدف من این است که رهجو به رهایی برسد یا دیگری هدفش این است که آمار رهایی بیشتری بدهد باز این دو باهم فرق دارند. اگر هم هدف من رهایی و تعادل آنها باشد باز من این اجازه را ندارم به هر روشی دلم میخواهد عمل کنم باید طوری عمل کنم که تخریب ایجاد نشود.
از این داستان چیزهای دیگری میشود فهمید و آن اینکه خداوند میفرماید آل فرعون را به شدیدترین عذاب وارد میکنیم، یعنی بدتر از آل فرعون نداریم. آل یعنی طایفه؛ کسانی تفکرشان مثل فرعون است. فرعون مستقیم میگوید من خدا هستم، نشانه آل فرعون چیست؟ برای رسیدن به خواسته از هر روشی استفاده میکنند.
نفس انسان نیروی حرکت ما است، وقتی خواستههای نفس اجرا می شود ما قدرت و انرژی میگیریم ولی خواستههای معقول و غیر معقول داریم. آل فرعونیان برایشان همه خواستهها معقول است. در کلام الله این افراد اینگونه معرفی میشوند که نفس خود را خدای خود میگیرند و قوانین الهی را در مسیر اجرای خواستهها نادیده میگیرند. اگر میخواهیم تزکیه و پالایش داشته باشیم گاهی باید از خواسته خود بگذریم برای استفاده درست از هر چیز مهارت لازم است.
نگارش و تایپ: همسفر زهره (راهنمای لژیون ششم)
ویرایش و ارسال: همسفر فاطمه (خدمتگزار سایت)
- تعداد بازدید از این مطلب :
462