جلسه یازدهم از دوره دوم کارگاههای آموزشی عمومی نمایندگی آبیک با استادی مسافر مهدی، نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر یدالله با دستور جلسه « آداب معاشرت، ادب و بیادبی، تعادل و بیتعادلی » در روز پنجشنبه ۱۷ خردادماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.
![](/EditorFiles/Image/photo_2024-06-07_17-51-18.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را سپاسگزارم تا دوباره فرصتی به من داد تا از آموزشهای شما دوستان استفاده کنم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم، از راهنمای خوبم آقا سامان تشکر میکنم که آموزشهای کنگره را به من انتقال دادند. دستور جلسه این هفته آداب و معاشرت، ادب و بیادبی، تعادل و بیتعادلی است.
من در زمان قبل از کنگره فکر میکردم آدم خیلی باادبی هستم، آدم با تعادلی هستم، آداب و معاشرت را بلدم ولی وقتی وارد کنگره شدم و بعد از سفر اولم کمی حسهایم باز شد و توانستم خودم را پیدا کنم تازه فهمیدم که با خودم چه کردهام، نه ادب و تعادل داشتهام، نه آداب و معاشرت را بلد بودهام، چرا؟
برداشت من از این دستور جلسه این است: من هیچ موقع سر سفره با خانواده نبودم؛ این کار اصلاً کار درستی نبوده، امروز کنگره به من یاد داده است که هیچچیز من روی تعادل نبوده است، الآن که آموزشهای کنگره را یاد گرفتهام اگر هم در بیرون از منزل باشم و قرار باشد که ساعت ۲ خانه باشم هر کاری داشته باشم را کنار میگذارم تا ساعت ۲ حتماً به خانه برسم و الآن میفهمم چقدر لذتبخش است، سروقت کاری را که قول دادهای حتماً آن را انجام بدهی یا سر سفره با خانواده بنشینی.
قبلاً هر موقع ما مهمان داشتیم من در خانه حضور نداشتم، در همین سی دی آقای مهندس میفرمایند: وقتی سفره را پهن میکنند اول میزبان سر سفره بنشیند، درصورتیکه قبل از این من هیچکدام از اینها را نمیدانستم؛ شاید قبلاً اینها را به ما گفته بودند ولی وقتی انسان وارد تاریکیها میشود همه این اتفاقها را فراموش میکند ولی وقتیکه میآییم و آموزشهای کنگره را میگیریم کمکم از سفر اول اتفاق میافتد؛ گفته میشود هنگام ورود باید ظرفمان را خالی کنیم، من زمانی متوجه شدم که میتوانم یاد بگیرم که همان سفر اول ظرفم را خالی کردم و به خودم گفتم هرچه میدانستی کنار بگذار و در لژیون بنشین و راهنمایت هرچه گفت بگو چشم.
چیزی که من قبلاً هیچوقت تجربه نکرده بودم ولی حالا بعد از ۱۳ ماه پایان سفر اولم دیدم که این چشم گفتن حال من را خوش کرده است. خداوند به سپاسگزاری ما احتیاج ندارد ولی اتفاقی که در سپاسگزاری میافتد این است که انسان بهتر آموزش میگیرد. هرچقدر انسان سپاسگزار باشد تعادل و ادب او رشد میکند.
![](/EditorFiles/Image/photo_2024-06-07_17-56-22.jpg)
من قبل از کنگره از الفاظ ناشایستی استفاده میکردم ولی خداراشکر تا ۹۰ درصد بهتر شدهام و آن ۱۰ درصد باقیمانده را سعی میکنم اصلاح کنم. برای اینکه جایگاه کنگره را بهتر درک کنیم این را میگویم در دهه ۷۰ من ۸ سال در NGO دیگری دنبال احیای انسانی و بحث جهانبینی بودم، نهتنها از آن چیزی متوجه نشدم، بلکه اعتیاد هم به سراغم آمد ولی امروز از سادهترین اتفاقاتی که در لژیون میافتد و سیدیهای آقای مهندس که وجود دارد، متوجه شدم که همان نکتههای کوچکی که وجود دارد، یعنی به راهنمایم بگویم چشم، وقتیکه وارد لژیون میشوم از استادم اجازه بگیرم و روی صندلی بنشینم، وقتی کسی در لژیون مشارکت میکند سکوت را رعایت کنم، وقتیکه استادم صحبت میکند صحبت او را قطع نکنم.
همین چیزهای کوچک باعث شد که حال من هرروز بهتر و بهتر بشود و به نظر من آموزش انتها ندارد. در ابتدا من هیچ اعتقادی به چشم گفتن نداشتم ولی موقعی که فهمیدم این چشم گفتن به درمان من کمک میکند و باعث میشود من با چشم گفتن هم احترام راهنمای خودم را داشته باشم، هم حال خودم بهتر میشود. من فکر میکنم برای ما مصرفکنندهها معجزهای بهغیراز کنگره وجود ندارد.
امیدوارم بتوانیم این حس خوب را به تازه واردین هم انتقال بدهیم. امیدوارم بتوانیم وادی ۱۴ را درک کنیم و به مفهوم واقعی به آن برسیم و بامحبت کردن و دوست داشتن دیگران حال خودمان را خوب کنیم. امیدوارم که بتوانیم با این دستور جلسهها ارتباط خوبی برقرار کنیم و نتیجه کامل را ببریم. ممنون از اینکه به صحبتهای من گوش کردید.
تایپ: مسافر حسین (لژیون یکم)
ویراستاری و ارسال: مسافر فرید (لژیون یکم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
123