هفتمین جلسه از دوره چهل و یکم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، ویژه مسافران و همسفران نمایندگی لویی پاستور با استادی راهنما،مسافر سعید،نگهبانی مسافر کامران و دبیری مسافر رسول با دستور جلسه «آداب معاشرت، ادب و بی ادبی، تعادل و بی تعادلی و تولد یک سال رهایی مسافر مصطفی» در روز شنبه 12 خردادماه ۱۴۰۳ در ساعت 16:30 آغاز به کارکرد.
![](/EditorFiles/Image/photo_2024-06-02_13-17-24.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکرم که بار دیگر لیاقت خدمت به من داده شد تا در این جایگاه باشم و از شما عزیزان آموزش بگیرم.
فصل تابستان هم شروع شده؛ باید بپذیریم که هر چیزی در جای خود زیباست ، هر فصلی در جایگاه خود قشنگ است. با پذیرفتن مسائل میتوان به آرامش رسید.
امروز دستور جلسه دو قسمت است، قسمت اول «آداب معاشرت، ادب و بی ادبی و تعادل و بی تعادلی.» و قسمت دوم تولّد یکسال رهایی مصطفی عزیز است که از این جایگاه به او تبریک میگویم.
![](/EditorFiles/Image/photo_2024-06-02_13-17-09.jpg)
در سیدی شکل گیری نیروها، استاد امین خیلی زیبا برای ما توضیح میدهند؛ زمانی که انسان وارد تاریکی میشود تمام نیروهای خود را از دست میدهد؛ نیروی تفکر، نیروی حس، قدرت خواب، قدرت بیداری و.... تمام این مسائل که نقش مهمی در آرامش و تعادل ما دارند را تاریکی از ما میگیرد. شخصی که به تاریکی فرو میرود درد و رنج بیشتری را نسبت به بقیه افراد تجربه میکند و برای پس گرفتن این نیروها نیاز دارد خود را درمان کند و به آرامش برسد. این مسئله با این دستور جلسه ما بی ارتباط نیست؛ تعادل و بی تعادلی قسمتی از این مسئله است. جناب مهندس در سیدی آداب معاشرت در اینباره توضیح میدهند که شاید ما با خود فکر کنیم که مگر ما آداب معاشرت بلد نیستیم؟
من شاید فکر میکنم که خیلی بلدم ولی به واسطه تاریکی که در آن قرار داشتم خیلی از مسائل را فراموش کردم. جناب مهندس در سیدی آداب معاشرت زیبا توضیح میدهند، حتی در رابطه با غذا خوردن که انسان نباید دست خود را به عقب بیاورد یا به زیر قاشق بیاورد، در رابطه با ریختن آشغال از خودرو به بیرون که امروزه خیلی از مردم این کار را انجام میدهند، این نکات ساده هستند که به من تذکر داده میشود.
![](/EditorFiles/Image/photo_2024-06-02_13-17-28(1).jpg)
تمام این مسائل نشان نادانی انسان است و خداوند را شکر که ما به کنگره آمدیم و این مسائل را آموختیم و در حال پس گرفتن نیرویی که از دست داده بودیم هستیم و در این شرایط نا به سامان جامعه، ما با آرامش زندگی میکنیم. این از برکات کنگره است.
من باید ابتدا به خود احترام بگذارم تا دیگران هم به من احترام بگذارند، باید سعی کنیم که در این قضیه به تعادل برسیم و بی تعادل نباشم. در رابطه با دستور جلسه بیش از این صحبت نمیکنم و از مشارکت دوستان استفاده میکنم.
![](/EditorFiles/Image/photo_2024-06-02_13-17-19.jpg)
بخش دوم تولّد مصطفی عزیز است؛ دستور جلسات با شخصی که تولّدش است ارتباط دارد و این دستور جلسه از این ماجرا مستثنی نیست. مصطفی پسر کاملاً مهربان و با ادبی است. مصطفی با وجود فرمان برداری زیاد در سفر اول خود، سفر ناموفقی داشت اما با این حال برگشت و جبران کرد. در بار دوم که برگشت با تمام قدرت شروع کرد و دقیق به آموزشها گوش کرد و به رهایی رسید. من برای مصطفی آرزوی موفقیت میکنم. امیدوارم بتواند در امتحان راهنمایی قبول شود و درمان او تکمیل شود.
برای او و همسفرش آرزوی موفقیت و سلامتی دارم.
آرزوی مسافر مصطفی:
از خدا میخواهم هر که خواسته درمان دارد خداوند راه کنگره را به او نشان دهد.
خلاصه سخنان مسافر مصطفی:
ممنونم از دوستان، مشارکتهایشان خیلی حس خوبی به من داد. وقتی به مشارکتها گوش می دادم به یاد سفر اول خود افتادم که دعا کردم که شبیه به راهنمایم شوم و لبخند و نگاه زیبای ایشان را داشته باشم.
همسفر من نتوانستند بیایند ولی برای من زحمت بسیار کشیدند و از او بسیار تشکر میکنم.
اعتیاد مسئله بزرگی است. با خود مرور میکردم که چطور من معتاد شدم. من که در محیطی بودم که مصرف کننده زیاد میدیدم چطور به این دام افتادم. اعتیاد دوران طلایی دارد. در اولین بار مصرف فکر میکردم که ایرادی ندارد ولی در سالهای آخر تجربیاتی به واسطه اعتیاد پیدا کردم که اگر به عقب بر میگشتم هیچ گاه مواد مصرف نمیکردم.
من از روی نا آگاهی مواد مصرف کردم. ما در محل خود، در جنوب تهران با دوستان و هم محلی هایمان نزدیک زندگی میکردیم. روز چندی از دوستانم را دیدم که زیبا صحبت میکنند و انرژیهای جالبی دارند و کنجکاو شدم. از آنها پرسیدم که ماجرا چیست؟ گفتند که چیزی است که میکشیم و لذّت زیادی هم دارد امتحان میکنی؟ من هم از روی نادانی در 17 سالگی رفتم و کشیدم و بعد از آن چون دانشگاه برای من مهم بود من دیگر سمت آن مواد نرفتم و همان یک بار را در همان سال مصرف کردم ولی در طی یک سال مدام به کاری که کرده بودم فکر میکردم.
![](/EditorFiles/Image/photo_2024-06-02_13-17-17.jpg)
من زمانی که کنکور سراسری را امتحان دادم در مسیر برگشت به خانه نرفتم، رفتم و همان مواد را مصرف کردم. من فکر این را نمیکردم که چندین سال بعد به کجا خواهم رسید. دوستان گفتند که نمیتوانند تصور کنند من در زمان مصرف چگونه بودم ولی من به آن ها میگویم که در آن زمان حال خرابی داشتم. در روزهای اول حال خیلی بدی داشتم و نمیتوانستم صحبت کنم. خداوند مراقب من بود و من را به کنگره هدایت کرد و آقا سعید را در مسیر من قرار داد. اعتیاد یک بیماری است که کنگره میتواند این بیماری را درمان کند. سفر اولیها و تازه واردین بدانند که این مکان جای خوبی است و خداوند آنها را دوست داشته که در اینجا هستند. خانواده من با خوب شدن حال من حالشان خوب شد چون تحت تاثیر این حال قرار گرفته بودند.
من فقط به خود ضرر نمیزدم بلکه با مصرف من اطرافیان من حال خیلی بدتری داشتند.
آقا سعید راهنمای من نقش بزرگی در زندگی من داشتند. ایشان وقتی من وارد این مکان شدم با من خیلی با لبخند و مهربانانه سخن گفتند.
به یاد دارم در روز دومی که میخواستم دارو مصرف کنم به ایشان گفتم که من کمر درد دارم، برم کمرم را درمان کنم بعد بیایم که ایشان گفتند هر کاری کنی باید این سه روز اول را تحمل کنی. به من گفت فردا به پارک بیا تا ببینمت. من بعد از چهار و پنج روز بیخوابی به پارک رفتم.
آقا سعید با این رفتارها زندگی من را نجات داد. به عقیده من راهنما است که فرد را جذب میکند و من از این جا دست تمام راهنماها را میبوسم.
ایشان همیشه میگویند من اینجا هستم که صحبتهای مهندس را به شما انتقال دهم. من در سفر ناموفق خود سیدی نمینوشتم و روی ضلع جهان بینی خود اصلاً کار نکرده بودم، حال خوبی هم که داشتم فقط به خاطر راهنمای من بود که با دوری از ایشان این حال خوب هم رفت. ایشان به من میگفت که سیدی بنویس، من میگفتم چشم ولی سیدی نمینوشتم و همین امر باعث شد بعد از رهایی فاصله بگیرم. در ادامه شرایطی برای من به وجود آمد که آقا سعید به من گفتند باید سفر اول خوبی داشته باشی تا بتوانی سفر دومی خوبی باشی. شاکرم که حرف ایشان را گوش دادم و سفر دیگری انجام دادم. رهجوها خود میدانند چطور بودند و چه اتفاقاتی برای آنها افتاده. من فراموش نمیکنم که چه بودم و امروز به واسطه محبت راهنما به چه چیزی تبدیل شدهام.
من مطمئن هستم که با فرمان برداری و داشتن خواسته قوی دیگر به راهنما نمیگویید که من دیشب پا درد گرفتمچون میدانید که دارد اتفاق خوبی برای شما رخ میدهد. امیدوارم حال همگی زود خوب شود.
تولد آقا سعید آقای زرکش آمده بودند و گفتند که سعید یکی از نجیب ترین رهجوهای من است، من هم در همین مکان از خداوند میخواهم که بتوانم یکی از نجیبترین رهجوهای آقا سعید باشم.
من همسفر نداشتم و برادر لژیونیهای من خیلی خوب نقش همسفر را برای من بازی کردند.
از آنها خیلی ممنونم چون نقش مهمی در سفر من داشتند. امیدوارم بتوانم از خدمت گذاران خوب باشم.
در ادامه نشان رهایی مسافر مصطفی
![](/EditorFiles/Image/photo_2024-06-02_13-17-06.jpg)
عکس: مسافر محمدحسن
تایپ و ارسال:مسافر رضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
240