موفقیت این نیست که چه چیزی در پیشرو داریم، موفقیت در این است که چه چیزی در پشت سر بهجای میگذاریم. بهپاس قدردانی از زحمات مرزبانان محترم دوره قبل «نمایندگی نیمایوشیج بهشهر» گفتوگویی را با این سه عزیز انجام دادیم شما را به خواندن این گفتوگو دعوت میکنیم.
لطفاً بهرسم کنگره خودتان را معرفی کنید.
همسفر زهره:
سلام زهره هستم همسفر با تخریب ۱۲ سال و آنتیایکس شیشه وارد کنگره شدیم به روش DST با داروی OT با راهنمای مسافرم علی آقا جلالی و راهنمای خودم خانم فرشته سفر کردیم، مدت رهایی ۱۰ سال و ۹ ماه و ۱۸ روز، ورزش در کنگره ایروبیک.
همسفر زینب:
سلام زینب هستم همسفر با تخریب ۲۵ سال و آنتیایکس شیره خوراکی وارد کنگره شدیم، روش درمان DST با شربت OT با راهنمای مسافرم آقا حمید و راهنمای خودم خانم فرشته مدت ۱۲ ماه و ۲۸ روز سفر کردیم، رهایی ۲ سال و ۶ ماه، ورزش در کنگره والیبال.
همسفر رقیه:
سلام، رقیه هستم همسفر با تخریب ۲۰ سال و آنتیایکس شیره وارد کنگره شدیم، روش DST و داروی OT با راهنمای مسافرم آقا بهرنگ و راهنمای خودم خانم زینب به مدت ۱۲ ماه و ۴ روز سفر کردیم. رهایی ۲ سال و ۸ ماه ورزش در کنگره والیبال.
آیا از همان روز اول که وارد کنگره شدید، قصد ماندن و خدمتکردن را داشتید؟
همسفر زهره:
خیر، اصلاً فکر ماندن و خدمتکردن در ذهنم وجود نداشت، مثل همه همسفران این طرز فکر را داشتم که برای مسافرم در شعبه حضور داشته باشم؛ چون مسافرم آزادمرد و یک کنگرهای بود، من بعداً وارد زندگیاش شدم؛ شاید باعث شوم که ایشان هم به کنگره نیاید و به من گفت حداقل دو ماه در شعبه حضور داشته باشم و با محیط و شرایطش آشنا شوم.
همسفر زینب:
روز اول با ناامیدی وارد کنگره شدم؛ حتی به ذهنم نمیرسید که روزی بخواهم مشارکت کنم تا چه رسد به اینکه خدمتی داشته باشم. تمام هدفم درمان مسافرم بود.
همسفر رقیه:
به فکر خدمت نبودم؛ چون فقط دنبال حال خوش و آرامش بودم؛ اما در ادامه هر روز برای خدمت کردن، تشنهتر میشدم؛ چون میدانستم خدمت سکوی پرتابی برای رشد من میشود.
دلیل خدمت شما در جایگاه مرزبانی چه بود و لطفاً چند کلامی از حس و حالتان در این جایگاه بگویید.
همسفر زهره:
عشق به خدمتکردن و کمک به همنوع باعث ماندن من در کنگره و خدمت در جایگاه مرزبانی شد و بایستی زکات حال خوش را پرداخت میکردم و قطرهای از اقیانوس بیانتهای کنگره ۶۰ باشم.
همسفر زینب:
هدفم فقط خدمتکردن بود جایگاه برایم مهم نبود، مهم وصل بودن به کنگره بود که لطف خدا و محبت همسفران باعث شد تا در این جایگاه خدمت کنم.
همسفر رقیه:
میخواستم محبتهای کسانی را که برای درد من، درمان شدند و کولهبار غمهایم را از دوشم برداشتند تلافی کنم. مرزبانی واقعاً برایم حس و حال عالی داشت.
تاکنون چه جایگاههای خدمتی را تجربه کردهاید؟
همسفر زهره:
خدمت در سایت، لژیون سردار، مرزبانی.
همسفر زینب:
با افتخار عضو لژیون سردار و دنور هستم، در جایگاههای دبیری، نگهبانی و مرزبانی هم خدمت کردهام.
همسفر رقیه:
در لژیون سردار خدمت کردم، عکاس سایت بودم، در مرزبانی خدمت کردم و امسال هم در جایگاه دنوری افتخار خدمت دارم و امیدوارم به لطف خدا بتوانم از عهده عهدی که بستهام بربیایم.
آیا خدمت در جایگاه مرزبانی در مقابل چگونگی ارتباط با دیگران تأثیری داشته است؟
همسفر زهره:
اگر قبل از گرفتن خدمت طبق حرمت عمل کرده باشم و در این جایگاه هم سعی کرده باشم طبق شرح وظایف و قوانین انجاموظیفه کرده باشم؛ باعث هیچ فاصلهای نخواهد شد.
همسفر زینب:
قطعاً ارتباطم با همسفران خیلی بیشتر و باکیفیتتر از قبل شده است. اینکه عضو کدام لژیون بودند برایم معنی نداشت و فقط این مهم بود که همه اعضاء کنگره ۶۰ هستیم و یک هدف مشترک داریم که بهایش را قبل از آشنایی با کنگره پرداختهایم.
همسفر رقیه:
مرزبانی حد و مرزها را به من نشان داد و به من آموخت که چگونه با دیگران ارتباط درست داشته باشم.
آیا مرزبانی در شما حس قدرت و خود برتری را به وجود آورد؟
همسفر زهره:
درست است که مرزبانی جایگاه بسیار پرقدرت و با نفوذی است و مرزبان قدرت اجرایی دارد؛ اما اگر به قول استاد امین پیشنمازت محبت باشد؛ این اتفاق رخ نخواهد داد و اگر لحظهای قرار بود لغزشی صورت بگیرد به این فکر میکردم که بعد از چهارده ماه باید شال را تحویل بدهم و دوباره روی صندلی بنشینم و آموزش بگیرم.
همسفر زینب:
بههیچعنوان زیرا در طول دوره خدمتم، قبل از اینکه به شعبه بیایم متن پیمان مرزبانی را میخواندم تا برایم تلنگری باشد. اولین روزی را که به کنگره آمدم همیشه بهخاطر داشتم و با خودم تکرار میکردم؛ من فقط خدمتگزارم؛ خدمتگزار جایی که مرا با تمام دردها و خستگیهایم پناه داد و آرامم کرد و الان وظیفه من است که با تمام وجودم در جایی خدمت کنم که پناهی باشم؛ برای افرادی که از جنس خودم هستند.
همسفر رقیه:
چون سیدی منیت را از قبل آموزش گرفته بودم با بستن پیمان و گرفتن شال مرزبانی، این جایگاه را همیشه به چشم خدمت و وظیفه نگاه کردم؛ چون در قبال کسانی که مرا انتخاب کرده بودند مسئول بودم و هیچوقت به آن به چشم قدرت و برتری نگاه نکردم.
به نظرتان در جملۀ؛ مرزبانی با کفش آهنین روی گداختههای آتش راهرفتن است یعنی چه؟
همسفر زهره:
یعنی اینکه این خدمت پر از مسئله و چالش است و اینها برای ساختهشدن و صیقلدادن زهره است؛ پس بهتر است از آنها پلی برای ارتقا و رشد خودم بسازم.
همسفر زینب:
با تمام سختیهایی که در کار مرزبانی وجود دارد، زمانی که کارتان را درست انجام داده باشید چنان برایتان شیرین میشود که تحمل سختیها برایتان آسان میشود. مرزبانی جایگاهی است که حاشیه زیاد دارد. مرزبان حرفهایی میشنود و قضاوتهایی در موردش میشود که سزاوارش نیست که میتواند مصداق همین مثل باشد. واقعاً دردش کمتر از روی گداختهها راهرفتن نیست؛ مرزبان باید تحمل کند و نشنیده بگیرد و کاردرست را انجام دهد؛ چون مهمترین وظیفه یک مرزبان، حفظ حرمت و قوانین کنگره ۶۰ است.
همسفر رقیه:
من اوایل بهظاهر مرزبانانی که خدمت میکردند نگاه میکردم و فکر میکردم کار راحتی است؛ اما زمانی که خودم در این جایگاه قرار گرفتم و آن را لمس کردم، فهمیدم که اولاً مرزبان باید حواسجمع، تمیز و مرتب باشد و بداند چهطور با یک تازهوارد برخورد کند تا بتواند او را به کنگره جذب کند، ثانیاً باید دیپلماسی را کاملاً بلد باشد.
عمل سالم از دیدگاه خدمت مرزبانی چیست؟
همسفر زهره:
عملی که نتیجهاش به خیر ختم شود؛ شاید در مرزبانی اجرای قوانین باعث ناراحتی و سوءتفاهم شخصی شود؛ اما باید بدانیم که آخرش خیر و به صلاح خودمان است.
همسفر زینب:
وقتی هدف عمل سالم باشد، مهم نیست که در جایگاه مرزبانی باشی، پیام بخوانی یا کف زمین را طی بکشی. مهم کاردرست انجامدادن است که باید در آن لحظه انجام بدهی. نیت خدمت که درست باشد؛ باعث دیدهشدن کارت میشود و تمام اعضاء قدر کارت را میدانند؛ ولی اگر هدف دیدهشدن باشد، جز حسرت چیزی نصیبت نمیشود.
همسفر رقیه:
به نظر من عمل سالم همان گفتار سالم، رفتار سالم و کردار سالم است.
کلیدیترین آموزشی که از کنگره گرفتید چیست و آیا در فعالیت شما در حیطه مرزبانی تأثیری داشت؟
همسفر زهره:
عبورکردن و سکوتکردن، اینکه همیشه نوک پیکان قضاوت را طرف خودم قرار دهم باعث میشود که کمتر از موضوعی ناراحت شوم و تداعیگر روزهای اول کنگرهام است که همیشه مرزبانان با روی گشاده از من استقبال میکردند
همسفر زینب:
با تمام وجودم به این مطلب ایمان دارم که مسیر کنگره درست است و مانند گردباد عمل میکند؛ اگر فردی به قوانین و حرمت کنگره عمل نکند و قانون خودش را اجرا کند، مطمئناً از مسیر خارج میشود. این مطلب برایم تکانه بود. تمام تلاشم را کردم تا بهعنوان یک مرزبان، طبق عهدی که بستهام عمل کنم. انشاءالله که خداوند و آقای مهندس این خدمت مرا قبول کنند.
همسفر رقیه:
برایم صداقت داشتن اول با خودم و بعد با دیگران خیلی مهم بود و از کنگره آموزش گرفتم و در مرزبانی خیلی به دردم خورد.
آیا در طول خدمت مرزبانی، اتفاقی افتاد که شما را تحتتأثیر قرار دهد؟
همسفر زهره:
همسفرانی که همیشه با استقامت، صبر و ازخودگذشتگی فراوان در کنار مسافرشان با تمام وجود ایستادگی میکنند؛ حتی اگر مسافرشان در سفر دچار لغزش شود.
همسفر زینب:
بله مسافران خانم به شعبه میآمدند و ما جز اینکه شماره و آدرس تهران را برای درمان بدهیم، کاری نمیتوانستیم برای آنها انجام دهیم و این برای من دردناک بود.
همسفر رقیه:
بله اوایل که یک ماه از خدمتم در مرزبانی میگذشت با حسرت به لژیون و راهنمایم نگاه میکردم. وقتی لژیون تمام شد با اشک راهنمای خودم را بغل کردم که چرا از لژیون بیرون رفتهام؟ ایشان فرمودند؛ در خماری به سر میبری و روزی هدف از این کاری را که انجام دادی، میفهمی. امروز از راهنمای عزیزم ممنونم؛ چون در وجود من گرهای بود که نمیتوانستم ببینم و او گره من را دید و همیشه من را به سمت مرزبانی هل میداد و امروز این خدمت باعث شد من بتوانم رها کنم و فهمیدم هدفش از حرفهای شیرینش چه بود.
کلام آخر؛
همسفر زهره:
ممنونم از تمام کسانی که باعث شدند من در جایگاه مرزبانی خدمت کنم و آموزش بگیرم و با گرههای درونی خودم آشنا شوم. قطعاً به هر کسی که جایگاهی داده میشود، خداوند حکمتی در آن نهفته است. خداقوت به شما اعضای سایت و تمام همکاران خودم در مرزبانی همسفران و مسافران و تبریک و آرزوی موفقیت برای مرزبانان جدید و ایجنت محترم دارم.
همسفر زینب:
سپاسگزارم از اینکه به من فرصت خدمت دادید تا در این جایگاه خدمت کنم و با خود واقعیام آشنا شوم، با نقصها و تواناییهایی که در درونم وجود داشت آشنا شوم، تا بتوانم آدم بهتری برای ادامه زندگیام باشم. از مسافرم آقا هادی، خیلی تشکر میکنم که در دوره خدمتم تکیهگاه محکمی برای من بود و تجربیات شیرینی داشتیم. از راهنمای عزیزم خانم فرشته هم تشکر میکنم که آموزشهای ایشان در زمان لژیون تأثیر زیادی در عملکرد من داشت. از ایجنتهای عزیز خانم اکرم عزیز و خانم منصوره عزیز سپاسگزارم که در طول دوره خدمتم بسیار از این عزیزان آموختم. از همکاران عزیزم سپاسگزارم که بهخاطر بیماری سختی که داشتم و چند جلسه حضور نداشتم، جای من ایستادند؛ قدردان زحماتشان هستم. انشاءالله در ادامه با مسافرم به کنگره وصل باشیم و از آموزشهای آقای مهندس بهرهمند شویم.
همسفر رقیه:
از کسانی که اندیشیدن را به من آموختند نه اندیشهها را، سپاسگزارم.
تایپ: همسفر ناهید، راهنما همسفر معصومه (لژیون یازدهم)
عکس: همسفر ریحانه (مرزبان خبری)
تهیه گزارش، ویرایش و ارسال: همسفر فاطمه راهنما همسفر زینب (لژیون یکم)
همسفران نمایندگی نیمایوشیج بهشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
550