سیزدهمین جلسه از دور اول لژیون هماهنگی خدمتگزاران کنگره ۶۰؛ ویژه آقایان همسفر در نمایندگی آکادمی، با استادی راهنمای محترم همسفر مصطفی ، نگهبانی راهنمای محترم همسفرعلیاصغر و دبیری راهنمای محترم همسفر ماجد، با دستور جلسه «سیدی نجوای درون 1»، پنجشنبه 3 خرداد 1403 ساعت 11 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
خیلی خوشحالم که امروز در خدمتتان هستم و از مشارکتها آموزش میگیرم. خب دستور جلسه امروز سی دی نجوای درون 1 است. در این سی دی مطالب آموزشی واقعاً زیاد بود؛ ولی چیزی که برای خود من یک مقدار پررنگتر بود، داستانی بود که آقای مهندس میگویند: آقایی که در اصل هر شب در خانهاش سوروساتی برقرار بود.
شاهعباس میآید و میبیند که حالا کارش چه هست؛ کارش را ممنوع میکند، دوباره از نو کار دیگر را برقرار میکند و این قضیه مدام تکرار میشود تا اینکه درنهایت امر او را سرباز میکند و این داستان شمشیر که خودتان هم در سی دی گوش کردید.
چیزی که برای خود من جذاب بود در این داستان این هست که من باید انعطاف داشته باشم و بتوانم بهراحتی از مسائلی که برایم پیش میآید بگذرم و عبور کنم و حل کنم. در این سی دی مطرح میشود که ما همگی نجوای درون داریم و این نجوای درون خیلی اهمیت دارد که ما چگونه فکر میکنیم و به مسائلمان چگونه نگاه میکنیم.
آقای مهندس وقتیکه بحث جهانبینی را مطرح میکنند، میگویند: فرق یک آدمی که آمده در این دنیا چند صباحی زندگی کرده و بعد هم میمیرد و حالا با کار خوب یا کار بد تمام میشود و میرود یک بحث است؛ ولی کسی که اعتقاد به ادامهدار بودنِ زندگی دارد و اینکه زندگی تمام نمیشود خیلی داستان متفاوت است. رفتارهایی که انجام میدهد و حرکتهایی که انجام میدهد خیلی با آن فرد اولی متفاوت هست.
من فکر میکنم بحث خدمت در کنگره هم به این قضیه گرهخورده. من اگر فکر کنم که آمدم در کنگره آموزش گرفتم و راهم را کج کنم و از کنگره بروم، مسیرم را عوض کنم و خدمتی در کار نباشد؛ به قول گفتنی بخواهم آن گردونه یا آن چرخه خدمت را قطع بکنم یک بحث است و یکجور به این دنیا نگاه کردهام.
ولی اگر نگاهم به این باشد که خب یک چرخهای بوده و من ورود پیداکردهام به این داستان و آموزشهایی که در اینجا میگیرم در ادامه هم با من خواهد بود خیلی متفاوت است و این یکی از دلایلی که میتواند باعث بشود که من بتوانم خدمت بکنم.
یک مقوله دیگر که در ابتدای این سی دی آقای مهندس در موردش صحبت میکنند: همه ما خودمان هستیم که باعث میشویم بقیه با ما چگونه رفتار بکنند. من خاطرم میآید که فکر میکنم در لژیون آقا روزبه مطرح کردم که در یک برنامه تلویزیونی آقای مهندس میرود و با او صحبت میکنند که شما از این نگران نیستید که بقیه بدانند شما مصرفکننده هستید؟! میگویند: نه!
آقای مهندس میگویند: اینکه بقیه بدانند شما مصرفکننده بودید، باعث نمیشود که مثلاً به شما بیاحترامی بکنند یا به شما هجمهای وارد بشود. آقای مهندس میگویند: من تعیین میکنم که بقیه به من چگونه احترام بگذارند و چقدر احترام بگذارند.
میخواهم بگویم که وقتی آقای مهندس خودشان این حرف را میزنند، دقیقاً خودشان هم این کار را انجام میدهند و آن کاریزمایی که آقای مهندس دارند من بارها شده است که چه آقای استاد امین چه آقای مهندس یکچیزی در ذهنم بوده که بروم به آنها بگویم وقتیکه رفتم اصلاً نتوانستهام بگویم و چیز دیگری گفتهام.
واقعیتش این است که آن تفکر و آن چیزی که بوده عوضشده و آنها تعیین میکنند و آن بحث جرم آنقدر سنگین است و آنقدر انرژی به سمت آدم گسیل میکنند که واقعاً آنها تعیین میکنند چگونه با آنها برخورد کنند.
میخواهم بگویم که من با رفتار خودم و حرکات خودم شاید قبل از کنگره خیلی از اتفاقاتی که برایم رخ میداد به گردن بقیه میانداختم و میگفتم که فلانی به من بیاحترامی کرد و فلانی با من بد صحبت کرد و فلانی به من کممحلی کرد ولی الآن با این آموزشهای کنگره این قضیه را درک کردهام که واقعیت این است که من باید تعیین کنم که به من چقدر احترام بگذارند.
مطلب دیگری که میخواستم بگویم و برایم خیلی جذاب و مهم بود، این بود که آقای مهندس میفرمایند: حتی به یک فرشته با دیدگاه منفی نگاه کنیم صد در صد ایرادهای بزرگی میتوانیم از درون آن پیدا کنیم. این یکی از گرههایی بود که در من وجودم داشتم و شاید هنوز هم داشته باشد. در کنگره، همسرم، بین همکارانم، هممحلهام و خیلی از افراد دیگر که من اگر نگاه منفی داشته باشم، انرژی که از این موضوع دریافت میکنم خب انرژیهای منفی است و آن دیدگاههای منفی است.
آقای مهندس میگویند: اگر با نگاه مثبت به یک عجوزه نگاه کنیم صد درصد نقاط مثبت را میتوانیم از آنها دریافت کنیم و این نقطه نظرات من را میرساند که من چگونه نگاه میکنم. این نجواهایی که در درون من وجود دارد خیلی تعیینکننده است و این نجواهای درونی عوض نمیشود مگر با کسب آموزش و دانش که آقای مهندس در جمله آخر میگویند.
چون وقتیکه من سی دی گوش میکردم میگفتم که نجوای درون من ایراد دارد، حالا چه بکنم؟ دست خودم که نیست. آقای مهندس در آخر سی دی میفرمایند: تنها راه تغییر کردن و درست شدن نجواهای درون کسب دانش و بالا بردن آگاهی است. از اینکه به صحبتهای من توجه کردید متشکرم.
تایپ: همسفر بهنام (لژیون اول)
ویراستاری: همسفر محمد (لژیون تازهواردین)
تصویربردار: همسفر بهنام (لژیون اول)
تهیه و تنظیم: سایت همسفران آقا، نمایندگی آکادمی
- تعداد بازدید از این مطلب :
106