English Version
English

تغییر جهان بینی ، لازمه یک همسفر خوب بودن

تغییر جهان بینی ، لازمه یک همسفر خوب بودن

با توجه به دستور جلسه این هفته که جهان‌بینی و فرق نگاه معتاد با مسافر است می‌توان نگاه‌های مختلفی به این موضوع داشت که نظر و دیدگاه استاد گرامی‌ام سرکار خانم فریده رشوند درباره این دستور جلسه در بخش خانم‌های همسفر بسیار قابل‌توجه و تعمق است که در ادامه باهم می‌خوانیم ...

جهان‌بینی یعنی نگرش ما به جهان اطرافمان. یعنی همان‌طور که خود را می‌بینیم خدا را هم می‌بینیم. بنابراین زمانی که می‌گوییم جهان‌بینی فرد باید تغییر کند یعنی نوع نگاهش نسبت به خود و جهان اطرافش باید تغییر کند. زمانی که ما خود را بدبخت و ناتوان می‌بینیم پس ناتوان و بدبخت هستیم.

اگر گویی که نتوانی                   برو بنشین که نتوانی

خداوند می‌گوید که زمین و آسمان را مسخر شده (یعنی رام و فرمان‌بردار) و مطیع تو کردم تا تو بنده کسی یا چیزی جز من نباشی. یعنی آن‌قدر باارزش هستی که همه‌چیز درگرو اختیار توست اما اگر ما قدر خود را ندانیم این بستگی به جهان‌بینی ما دارد. زمانی که به ناتوانی فکر کنیم آنگاه این جهان‌بینی به ما اجازه حرکت و رشد نمی‌دهد و باعث می‌شود که ما درجا بزنیم. اما اگر ما خودمان و توانایی‌های خود را بشناسیم، متوجه می‌شویم که این‌ها همه دروغ و شایعه است مثل‌اینکه دیوار زن کوتاه است یا عقل زن کم است و ... این باور ماست که مهم است. اگر خودمان را درست نگاه کنیم، می‌فهمیم که هزاران توانایی داریم. اگر خوب عمل کنیم ‌از ملائکه بالاتریم و اگر بد عمل کنیم ‌از حیوان کمتریم. اینکه کجای قضیه هستیم را خودمان تعیین می‌کنیم.

اینکه خودمان را به‌عنوان انسان قبول داریم و همان نعمت‌های اندک را شکرگزار هستیم مثل سلامتی، خوردن نان و شکم‌گرسنه نخوابیدن، دیدن، لذت بردن از دنیا و ... چراکه برخی هستند که چشمی ‌برای دیدن ندارند یا پایی برای راه رفتن و سفر کردن و لذت بردن از کوه‌ها ندارند؛ پس سپاسگزار باشیم به‌عنوان یک انسان. باید به خاطر اینکه پایمان به کنگره 60، این جمعیت احیای انسانی باز شده نیز سپاسگزار باشیم. با دیگران درست رفتار کنیم. ما از کجا می‌دانیم که تا چه زمانی فرصت داریم؟ مگر زمان مرگ را به کسی خبر می‌دهند؟ ما همیشه فرصت نداریم. پس قدر این لحظاتی که در کنگره هستیم یا زندگی می‌کنیم را بدانیم و از آموزش‌ها نهایت استفاده را بکنیم. ما همیشه فرصت نداریم که از تاریکی‌ها به سمت روشنایی‌ها حرکت کنیم. آن‌هایی که آمدند کنگره و یاد گرفتند که خداوند به ‌آن‌ها چه توانایی‌هایی داده به سمت نور رفتند اما بقیه درجا زدند.

ما در لژیون می‌نشینیم و درد و دل می‌کنیم و راهکار می‌گیریم اما در بیرون از کنگره باید به روانشناسان هر دقیقه هزاران تومان پول پرداخت می‌کردیم اما او فقط به حرف‌های ما گوش می‌داد ولی راهنما در لژیون خودش درد را حس کرده و خود را با ما هم حس می‌بیند. برای مشاور و روانشناس مهم نیست که ما شب چگونه می‌خوابیم و یا الآن در حال انجام چه‌کاری هستیم اما راهنما به ما، کارها و چگونه برخورد کردنمان فکر می‌کند، به زمانی که نیستیم فکر می‌کند. جایگاهش را با ما یکسان می‌کند. راهنما با دلسوزی راه درست را نشان می‌دهد .

پس به آموزش‌ها توجه کنیم و وقت خود را بیهوده به هدر ندهیم. چراکه هر چیزی که ارزش نیست قطعاً ضدارزش است پس به ضدارزش‌ها بها و زمان ندهیم. اینکه مرتب نق بزنیم که تو خودت را درست کن. تو سرپا ضدارزشی و .. او گوش نمی‌دهد ما باید ابتدا روی خودمان کار کنیم و از ضدارزش‌ها فاصله بگیریم. هیچ‌کس از یک معتاد که با مصرفش به خودش ضربه می‌زند، ناتوان‌تر نیست چرا مرتب ناتوانی‌اش را جلوی چشمش می‌آوریم؟ آیا دوست داریم که ناتوانی ما را مرتب به ما گوشزد کنند. ببینیم خودمان کجای کار هستیم. دیگران را از زیر ذره‌بین برداریم و خودمان را به زیر ذره‌بین بگذاریم. ببینیم جایگاه ما کجاست؟ زمانی عاشق همین افراد معتاد و مصرف‌کننده شدیم ولی حالا نمی‌توانیم به‌عنوان یک انسان به او احترام بگذاریم و با او رفتار انسانی داشته باشیم؟

عده‌ای هستند که می‌روند و در کهریزک یا مراکز نگهداری سالمندان و عقب‌افتاده‌ها آن‌ها را حمام می‌کنند و هیچ انتظاری ندارند چون معنای انسان بودن آن‌ها را درک می‌کنند. حالا ما نمی‌خواهیم با همسرمان که فلج هم نیست مثل یک انسان رفتار کنیم. از رفتارهای نادرست و نق زدن‌های بیهوده دست‌برداریم. شما فکر می‌کنید از آن‌ها بالاتر هستید؟ خیر؛ این‌گونه نیست. همسران آینه تمام نمای ما هستند. ما باید تلقی خود را از ازدواج تغییر دهیم. هم‌اکنون نگاه ما به ازدواج غلط است. همسر بودن یعنی توانایی و ناتوانی خود را به اشتراک بگذاریم. عیب‌های هم را بپوشانیم. آرزوهای محال نداشته باشیم.

ما هم‌اکنون خوشبخت هستیم چرا به دنبال خوشبختی می‌گردیم؟ چرا آن را گدائی می‌کنیم؟ لیاقت ما چیست؟ آن را در نظر بگیریم. همسران آیینه ما هستند تا خودمان را در آن‌ها ببینیم و درست کنیم. نه آنکه رنگش کنیم و از ضعف‌های خود فرار کنیم. مسافرهای ما به ما به‌شدت شبیه هستند. آهن‌ربا همان را جذب می‌کند که درون اوست پس ما آن‌ها را جذب کرده‌ایم و از‌ آن‌ها جدا نیستیم. این عیبی که درون او می‌بینیم درون خود ما هم هست. بدهی‌ها و بازپرداخت‌ها تنها مال همین برگ از زندگی نیست. عشق و محبت تنها مربوط به فامیل بودن نیست. از طرفی ما در زندگی همیشه می‌خواهیم دریافت کنیم و همیشه کاسب‌کارانه کارها را انجام می‌دهیم حتی در نمازخواندن، درحالی‌که نباید این‌گونه باشد.

در سخنان حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام از سه گونه عبادت یادشده است: عبادت تاجرانه و کاسب‌کارانه، عبادت از روی ترس و برده‌وار و عبادت آزادگان و احرار، که بر اساس شناخت خدا و شکر نعمت‌های اوست و این مهم‌ترین و برترین نوع عبادت فرزانگان و دلباختگان خداست، حضرت می‌فرمایند: گروهی خدا را برای شوق به نعمت و بهشت عبادت می‌کنند، این عبادت تاجران است گروهی هم از ترس دوزخ او را می‌پرستند که این عبادت بردگان است، گروهی هم او را از روی سپاس و شکر نعمت‌هایش می‌پرستند و این عبادت احرار و آزادمردان است.( نهج‌البلاغه حکمت237)

پس کاسب‌کارانه در زندگی رفتار نکنیم. اگر ما دعوی انسان بودن داریم ، مادر بودن، همسر بودن و ... را داریم باید به خاطر آن در بوته آزمایش قرار بگیریم. اگر ظرف خود را خالی نکنیم و یا بزرگ نکنیم، زود ناامید خواهیم شد. اگر واقعاً کسی از درون خودش را تغییر دهد می‌تواند به‌راحتی سفر کند. ما خالق هستیم، ما می‌توانیم به‌جایی برسیم که بگوییم شو و بشود. پس خود را دست‌کم نگیریم. مثل کیسه‌بوکس دیگران نباشیم؛ دیوار شویم تا هر چیزی در برخورد با ما بشکند نه اینکه آسیب ببینیم.

زمانی که هر فرد مشارکت می‌کند معلوم می‌شود که کجای کار قرارگرفته است. مشارکت کردن یعنی من تقاضا دارم. من در حال غرق شدن را نجات دهید و کمک کنید اما زمانی که ما هیچ فعالیتی نداریم یعنی به کمک نیاز نداریم. تا زمانی که درد را مخفی می‌کنیم چطور می‌توانیم به دنبال درمان باشیم؟ زمانی که به خود می‌گویم که فقط و فقط به خاطر خودم مشارکت می‌کنم یا کار می‌کنم، خدمت می‌کنم و حضور دارم، انرژی می‌گیرم و قطعاً اطرافیانم هم حال خوب مرا درک می‌کنند. آنگاه مقصد من مشخص می‌شود و هر بار به خودم می‌گویم مبدأ حرکت من اینجاست، پس باید به سمت جلو حرکت کنم تا به نور و تعادل برسم.

نویسنده : همسفر فاطمه رهجوی خانم رشوند

نگارنده در سایت : مسافر مجتبی

منبع کنگره 60 : وبلاگ نمایندگی صالحی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .