English Version
This Site Is Available In English

عشق یعنی بدون هیچ چشم داشتی ببخشی

عشق یعنی بدون هیچ چشم داشتی ببخشی

وادی چهاردهم؛ (وادی عشق، محبت) عشقی که وجود من را به تکاپو می‌اندازد. قبل از حضورم در کنگره فکر می‌کردم معنی عشق و محبت را می‌دانم؛ اما به دیگران کمک می‌کردم و در مقابلش انتظار کمک داشتم و اگر بی‌پاسخ می‌ماند، بسیار ناراحت می‌شدم. در کنگره با آموزش‌های ناب راهنمای عزیزم خانم مینا و سخنان دلنشین آقای مهندس، اندکی معنی عشق برای من باز شد. نمی‌دانم چه‌قدر توانسته‌ام درکش کنم؛ اما می‌دانم بذری در وجود من است که اگر فضای مناسبی برای آن ایجاد کنم، قطعاً در آینده می‌تواند به بذرهایی تبدیل گردد که مانند رعدوبرق پیام صلح و دوستی را به دیگران هدیه دهد. اوایل فکر می‌کردم که می‌توانم بامحبت و عشق به دیگران در طی چند روز، این عشق و محبت را در درون خود به وجود بیاورم؛ اما دریافتم زمانی که آموزش بگیرم و به آن درست عمل کنم، می‌توانم با گذر زمان به درجه تکاملی عقل، عشق و ایمان برسم که در انتها با دانایی و معرفت می‌توان به آن رسید.

چه‌قدر برایم لذت‌بخش بود که زندگی بعد از مرگ نیز ادامه دارد؛ زیرا بیشتر در تلاش هستم تا به درجه انسانیت نزدیک شوم و زمان را بیهوده نمی‌گذرانم و اکنون می‌دانم که مرگ نیستی نیست؛ بلکه ادامه حیات است. پله‌های رسیدن به عشق خالق، عشق بلاعوض به مخلوقین است که باید بدون انتظار، دیگران را دوست داشت و به دیگران کمک کرد. سال‌ها پیش از خدا می‌خواستم، توانایی به من بدهد تا بتوانم به دیگران کمک کنم و آنها را بدون هیچ وابستگی دوست داشته باشم و آن‌ها نیز مرا دوست داشته باشند. حکمت حضورم در کنگره را نمی‌دانم؛ اما می‌دانم دقیقاً به آرزویم رسیده‌ام. جایی که بدون توقع دوستت دارند و با نور وجودشان تو را از تاریکی به‌طرف روشنایی هدایت می‌کنند. این عشق به من یاد داد که چگونه عاشق باشم و چگونه هستی و تمام موجودات را دوست داشته باشم. این بذر عشق و محبت، بذری است که آقای مهندس در دل تک‌تک راهنمایان گذاشت و آنها نیز به دیگران انتقال دادند. با تمام وجود سعی می‌کنم بستری مناسب فراهم کنم و من نیز آن بذر را پرورش دهم.

من زمانی که بتوانم خودم را بشناسم و کینه، نفرت، حسادت و بسیاری از صفت‌های زشت را از درونم بیرون برانم و جای آنها را بامحبت، عشق، صلح، دوستی و مهربانی جایگزین کنم؛ آنگاه از دل محبت، عشقی به وجود می‌آید که حاضر می‌شوم از جانم به دیگران هدیه دهم. من حاضر می‌شوم؛ مانند راهنمایان با پای‌برهنه روی گداخته‌های آتش راه بروم، بدون آن‌که از دیگران انتظاری داشته باشم؛ زیرا عاشق را حساب با عشق است، با معشوق چه حساب دارد. کلمه عشق؛ یعنی با تمام مشکلات، از زندگی لذت ببری و بدانی در بُعدهای دیگر، زندگی ادامه دارد. عشق؛ یعنی با این‌که وضع مالی تو چندان خوب نیست؛ اما در آرامش باشی و بدانی هرچه خواست خدا باشد همان می‌شود. عشق؛ یعنی بدون هیچ چشم داشتی ببخشی. عشق؛ یعنی سپاسگزار خداوندی باشی که میلیاردها سلول در وجود تو قرار داده تا زندگی را زندگی کنی و از بودنت روی کره خاکی شکرگزار باشی. امیدوارم بتوانم به خودشناسی برسم تا خدا را در درون خود حس کنم؛ زیرا بودنش در کنارم بهترین حس دنیاست.  سپاسگزار آقای مهندس و خانواده با عشق و محبت ایشان هستم که این مکان را برای من فراهم کردند تا آموزش بگیرم و حس‌های نابی را تجربه کنم که وجودم را سرشار از حال خوب می‌کند.

نویسنده و رابط خبری: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر مینا (لژیون دوم)
عکس: مرزبان خبری همسفر طاهره
ارسال: راهنمای تازه‌واردین همسفر سمانه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی نائین

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .