دستانی که کمک میکنند مقدستر است از لبهایی هست که دعا میکنند.
در ابتدا هفتهی راهنما را به راهنمای تمام راهنماها، جناب آقای مهندس این محقق و دانشمند بزرگ و در ادامه به تمامی راهنماها و خدمتگزاران کنگره ۶۰ در تمام نمایندگیها به ویژه نمایندگی وکیلی یزد تبریک میگویم و امیدوارم خداوند توفیق و برکت روز افزون به تمام عزیزان توفیق عنایت کند.
من در طول زندگی راهنمایان زیادی داشتم ک تعدادی درست راهنمایی کردن و تعدادی هم نادرست و اشتباه.
روزی که وارد کنگره شدم با تمام تاریکی و تباهی و ناامیدی و یک حسی که به هیچ کس دیگه نمیشه اعتماد کرد و آدم خوب وجود ندارد به این بهشت زمینی که همان کنگره بود وارد شدم... با اولین بغل و لبخند حس و امیدم به زندگی تغییر کرد و تا به امروز دلیل این عشق بی پایان بین یکدیگر را هنوز متوجه نشدم.
اوایل تفکرم این بود ک عزیزان با شال دستمزد دریافت میکنند و در باور شوم و نا امیدانه من نمیگنجید، بعد از گذشت ماهها متوجه شدم که عزیزان با علاقه و میل شخصی خود خدمت بدون چشم داشت، برای من مصرف کننده که از همه جا رونده و از همه جا مونده هستم خدمت میکنند و تا به امروز هرچه که پیشتر میروم بیشتر به عمق این دوست داشتن پی میبرم.
از راهنمای مهربان و دلسوز خودم کمال تشکر را دارم که زبان قاصر است از بیان و دستان ناتوان از سپاسگزاری این بزرگوار و تمام عزیزان خدمتگزار دیگر..
ما در کنگره هیچ نسبت خانوادگی نداریم لیکن از خانواده و از پدر و حتی از دوست و داداش بهم نزدیک تر هستیم و یکدیگر از موفقیت همدیگر احساس و حس خوبی داریم...
کمال تشکر را از راهنمای خودم آقای نعیم عروجی را دارم و از خدا میخوام همانطوری که از وقت، خانواده و مشکلاتش میگذرد چندین برابر خیر و برکت به زندگی و خانواده شان بازگرداند..
و در اخر...
زنجیره ی محبت زنجیره ای زیبایی است که با انتقال دانش از راهنما به رهجو اتفاق افتاده و چیزی جز عشق نیست و دفتری هست ک هیچوقت بسته نخواد شد...
دلنوشته فوق به قلم مسافر مرتضی به پاس قدردانی و تشکر از رهنمای لژیون هفتم، مسافر نعیم به نگارش درآمده است.
- تعداد بازدید از این مطلب :
146