English Version
This Site Is Available In English

ای کنگره۶۰، ای پناهگاه امن من

ای کنگره۶۰، ای پناهگاه امن من

سلام دوستان احمد هستم یک مسافر
آخرین آنتی ایکس اپیوم ، متد درمان دی اس تی ، داروی درمان او تی ، مدت سفر ده ماه و چهارده روز با راهنمای محترم آقا جعفر ، رهایی ازبند اعتیاد یکسال و هشت ماه ، رهایی از نیکوتین یکسال و هفت ماه و پانزده روز.

ای کنگره۶۰، ای پناهگاه امن من ! 
بیست و پنج سال در تاریکی و درد، سال‌هایی که هر روزم با غم و تنهایی سپری می‌شدند، سال‌هایی که در سایه اعتیاد، زندگی‌ام را گم کرده بودم و به زنجیرهایش وابسته شده بودم هر صبح با حسرت بیدار می‌شدم و هر شب با دلی پر از اضطراب به خواب می‌رفتم در این سال‌های سرد تنها چیزی که می‌دیدم، دیوارهایی بلندی بود که به دورم کشیده شده بودند دیوارهایی از ناامیدی و یأس اما یک روز با کنگره ۶۰  آشنا شدم اینجا بود که نور امید به زندگی‌ام تابید با هر جلسه، با هر کلمه‌ای که از دل بر می‌خاست حس می‌کردم که کم‌کم زنجیرها باز می‌شوند آری دوستان، جناب آقای مهندس با سخنانش با درایت و عشقش یاد دادند که چگونه می‌توانم بر دردهایم غلبه بکنم و به زندگی جدیدی پا بگذارم از آقاجعفر عزیز راهنمای بسیار خوبم تشکر می کنم که مرا در این برهه یاری نمودند که دور از حواشی خوب و با آرامش سفر کنم .

با حضور  راهنمای خوبم آقا جعفر فهمیدم که اعتیاد تنها یک بیماری نیست بلکه یک فرآیند پیچیده روحی و اجتماعی است ده ماه سفر کردم و در این مدت هر روز را به عنوان فرصتی برای یادگیری و رشد پذیرفتم در کنار دوستان از مسافر و همسفرانی که داستان‌های مشابهی داشتند یاد گرفتم که تنها نیستم ما با هم درختی از امید را در دل خود می‌کاشتیم و به سوی آسمان پرواز می‌کردیم، امروز، با خودم در آشتی‌ هستم حال خوشی دارم که هیچ‌گاه در بیست و پنج سال گذشته تجربه نکرده بودم احساس می‌کنم که دوباره زاده شده‌ام کنگره ۶۰ و مهندس دژاکام آموختند که زندگی اجازه می‌دهد دوباره خودم را بسازم و به آینده‌ای روشن‌تر نگاه کنم ای کنگره ۶۰، ای پناهگاه امن! در روزهایی که غم و اندوه کلماتی نا آشنا بودند و زندگی برایم به تنگنایی تاریک تبدیل شده بود.

تو آمدی تا نور امید را به دلم بتابانی آری دوستان؛ ۱۰ ماه در شعبه حافظ شهریار به سفری شیرین و پر از یادگیری پرداختم سفری که نه تنها جسم که روح و جانم را نیز درمان کرد و روزنه ای پر از  نور و امید برزندگی بی روح و تاریکم باز کرد اکنون می‌توانم با سر بلندی بگویم که یک انسان هستم نه یک سایه از گذشته‌ام و این سفر تنها آغاز راهی است که به سوی نور و امید ادامه خواهد داشت، باتشکر واحترام مسافر احمد لژیون ۴ شعبه حافظ شهریار راهنمای محترم  آقا جعفر ترک زبان.

تهیه و تنظیم مرزبان خبری مسافر علی.
متن خبر مسافر حمید لژیون دوم.
ویرایش مسافر محمدصادق لژیون دوم.
عکس مسافر یونس لژیون پنجم.
بارگزاری مسافر مهدی لژیون ششم.

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .