English Version
This Site Is Available In English

همسفران نیروی فوق‌العاده‌ای در تغییر احساسات خود دارند

همسفران نیروی فوق‌العاده‌ای در تغییر احساسات خود دارند

نظر شما را به خواندن دل‌نوشته‌های همسفران کنگره۶۰ نمایندگی کاشمر جلب می‌کنیم.

همسفر آسیه: 
همیشه فکر می‌کردم که اعتیاد برای دیگران است. هیچ وقت فکر نمی‌کردم که همسرم مردی که به او اعتماد دارم بخواهد معتاد باشد چون فکر می‌کردم اعتیاد درمان ندارد و درد بی‌درمان است و  وقتی فهمیدم همسرم اعتیاد دارد از همه چیز نا‌امید شدم، گریه می‌کردم و همیشه فکر جدایی داشتم از اعتیاد می‌ترسیدم تا این‌که از طریق یکی از دوستان مسافرم با کنگره آشنا شدیم. اوایل باور نداشتم؛ اما وقتی به کنگره رفتیم دیدم خیلی از افراد هستند که مانند من از اعتیاد همسر یا فرزند‌شان رنج می‌برند. کنگره مکانی است که به من آرامش و امید داد، در کنگره افراد بسیار مهربان و صمیمی هستند که راه درست زندگی کردن را به من می‌آموزند. در کنگره نام همسفر به من داده شد تا در کنار مسافرم سفری را آغاز کنیم، سفری از ظلمت به نور از تاریکی به روشنایی از نفرت به عشق. حالا من با کوله باری از عشق و ایمان در کنار مسافرم هستم و او را بیش از پیش دوست دارم. خداوند را هزاران بار شکر، شکر، شکر همه‌ این‌ها را مدیون کنگره و آموزش‌هایی که در اختیارم قرار گرفته است هستم.

همسفر مریم: 

حمد بی‌پایان خداوندی را که در اوج  ناامیدی و حالی سرشار از احساس پوچی قلبم را همچون چشمه‌ای جوشان در دره ناهموار زندگی به تکاپو واداشت تا همسفر شوم با فردی که همیشه او را عامل تمام ناخوشی‌‌های خود می‌دانستم. سفری از سر شوق و سرشار از امید به آینده‌ای همراه با آرامش. همیشه منتظر دستانی بودم تا از غیب، یاری‌گر مسافرم شود و دست‌گیر او شود. برای رهایی مسافر عزیزم مدت‌ها بود ‌که همسفر تو بودم؛ اما در مسیر زندگی غبار گرفته از کدورت‌های بیماری در هیچ‌ وقت خنده و خوشحالی من از عمق وجودم نبود، همیشه به دنبال گمشده‌ای بودم به نام آرامش که با حضورت در کنگره این هدیه گران‌بها را به من هدیه دادی. می‌دانم که زندگی همیشه با ناامیدی و پوچی همراه نیست اکنون معنی جمله پایان شب سیاه سپید است را درک می‌کنم. در کنگره با پوشیدن لباس سفید خود را همچون فرشتگانی تصور می‌کنم که خداوند بال‌هایی دوباره به من هدیه داد تا خود را همسفر کبوتران سفید‌بال کنگره‌۶۰ بدانم که همگی خواهان رهایی و پاکی هستند. هفته همسفر مبارکِ تمام صبر و تلاش‌تان.

همسفر زهرا: 

من یک سفر اولی هستم، نمی‌دانم باید از کجا شروع کنم از چه بگوییم از گذشته‌ای که روزهای ناامیدی داشتم، با آرزوهایی که تبدیل به خاکستر شده بودند. فکر می‌کردم دنیا برای من به پایان رسیده است و قرار نیست که روی پای خودم بایستم و ادامه دهم. از ته قلبم از خداوند خواستم معجزه‌ای به من نشان بدهد و به من بگویید که کنارم است تا خود را پیدا کنم و امید به آینده داشته باشم. بعد که با کنگره آشنا شدم و به کلاس‌ها آمدم و در لژیون قرار گرفتم متوجه شدم هر انسانی به نقطه پایان می‌رسد و هر شخصی ممکن در زندگی به بن‌بست بخورد؛ اما از همه مهم‌تر متوجه شدم آن‌جا که راه نیست راه‌گشا خداست و خدا مسیر را نمایان می‌کند. من تصمیم گرفتم خودم را پیدا کنم و به آن حال خوب برسم. امیدوارم همه ما بتوانیم به خواسته درون و فرمان عقل برسیم و به  مکانی برسیم که از آن‌جا انشعاب یافته‌ایم.

همسفر فاطمه: 
در ابتدا این هفته قشنگ را به خانم آنی بزرگ، خانم آنی کماندار و خانم شانی محترم تبریک می‌گویم. هیچ وقت یادم نمی‌رود روزی که به کنگره آمدم هفته همسفر بود و استاد جلسه خانم شکوفه بود که با حرف‌های قشنگش مرا شیفته خودش کرد و از آن روز به بعد فقط حرف‌های خانم شکوفه را در ذهنم زمزمه می‌کنم. هیچ وقت یادم نمی‌رود وقتی وارد کنگره شدم مهربانی‌های راهنمایان تازه‌واردین را هیچ وقت از یادم نمی‌رود. وقتی وارد کنگره شدم مرزبان‌های مهربان با لبخند قشنگ‌شان مرا جذب خودشان کردند. هیچ وقت فکر نمی‌کردم که کنگره چنین جای قشنگ و پر از عشق و محبتی باشد. هیچ وقت فکر نمی‌کردم که این‌قدر وابسته به کنگره شوم و این‌قدر لذت ببرم از حضور همسفران عزیز و سپاس فراوان از همه مسافران و همسفران. خداوند بزرگ را  هزاران مرتبه  شکر، شکر، شکر و تا ابد سپاس‌گذار آقای مهندس و خانواده محترم‌شان هستم.

همسفر زینب: 

برای کشتی‌های بی‌حرکت، موج‌ها تصمیم می‌گیرند. من یاد گرفته‌ام کشتی زندگی خود را با فرمان خودم به حرکت در بیاورم و من خوب می‌دانم که مسافر مانند درختی است و همسفر ریشه آن است و آموزش‌ها، کتب و سی‌دی‌های جناب مهندس املاح این درخت هستند. همسفر باید قوی و مستحکم باشد تا مسافر بتواند سفر خوبی داشته‌ باشد تا هر بادی و طوفانی آن درخت را از جای خودش بیرون نیاورد و رفتار همسفر می‌تواند باعث تقویت رفتار مسافر باشد، همسفر باید کنار مسافر باشد نه در مقابل او. جناب مهندس جایگاه همسفر در کنگره را بسیار موثر و کلیدی می‌داند و ما با آموزش‌هایی که در کنار یکدیگر از یک منبع و سرچشمه می‌گیریم باعث می‌شود هم حس شویم و برای همدیگر باعث آرامش شویم به عبارتی بال پرواز باشیم نه وبال. من همسفر وقتی اعتیاد را در کنگره شناختم دست از قضاوت مسافرم برداشتم و فهمیدم غول اعتیاد با روح، روان و جسم مسافرم چه کرده‌ است، فهمیدم من نمی‌توانم با این مقدار از آگاهی و قدرت کم حریف این مشکل بشوم و شروع کردم به گوش دادن حرف‌هایی که راهنمایم با عشق برایم می‌گفت و مسئولیت مسافرم را به افرادی تواناتر از خودم سپردم. من در پی یافتن خودم شدم، سعی کردم بمانم، بسازم و همیشه ساختن سخت؛ اما خراب کردن آسان است. امروز از بودن کلمه همسفر در کنار اسمم خوشحالم و شاکر خداوندی هستم که پذیرش این موضوع را برایم آسان کرد. به گفته جناب مهندس باید برای رشد با ترس‌هایمان رو به رو شویم و من همسفر در دل سخت‌ترین و ترسناک‌ترین مسئله زندگی خود زیباترین روزنه نور و امید را دیدم که هر چه به طرف آن نزدیک‌تر می‌شوم آرامش و حال بهتری را تجربه می‌کنم. روزی مولانا از شمس پرسید: پس زخم‌هایمان چه؟ شمس: نور از محل آن‌ها وارد می‌شود. دوست دارم در عمل همسفر خوبی باشم چون سخن از یاد می‌رود و عمل ماندگار است. تبریک می‌گویم به خانم آنی بزرگ اولین و بهترین همسفر کنگره‌۶۰ که با ماندن‌شان باعث رسیدن به حال خوش همه ما شدند.

همسفر زهرا: 
واژه همسفر را شاید در معانی دیگری شنیده‌ باشید که می‌گویند ما با فلان شخص همسفر شدیم؛ اما در کنگره همسفر بودن معنایی فراتر از این‌ها دارد، در کنگره همسفر به شخصی گفته می‌شود که خودش سابقه اعتیاد نداشته و در کنار یک مصرف‌کننده بوده‌ است و تاریکی‌ اعتیاد و تخریب‌های آن را با جان‌ دل لمس کرده‌ است و در واقع می‌داند خانواده‌هایی که در کنار مصرف‌کنندگان مواد‌مخدر زندگی می‌کنند چه تخریب‌ها و صدماتی را متحمل می‌شوند. شخصی که به عنوان همسفر در ابتدا وارد کنگره می‌شود به خیال خام خود فکر می‌کند که تنها برای رهایی مسافر خود در این مکان قدم نهاده‌ است؛ اما بعد از ورود به کنگره و آموزش گرفتن به این درک و آگاهی می‌رسد که کنگره دریایی بی‌کران است که هر فردی در آن پا بنهد سیراب می‌شود چرا که کوچک‌ترین کار کنگره درمان مصرف‌کنندگان مواد‌مخدر است و معنای واقعی آن همان جمعیت احیای انسانی است. هر همسفری که در کنار یک مصرف‌کننده قرار گرفته باشد قطعاً از تخریب‌های اعتیاد بی‌نصیب نمانده‌ است، خواسته و یا ناخواسته از روی ناآگاهی صدماتی را به جسم و جان خود وارد کرده‌ است؛ اما با همسفر بودن در کنگره می‌آموزد که چگونه اول از همه خود را بیابد تا بتواند به معنای واقعی همسفر باشد. همسفر یعنی بال پرواز بودن نه برای پرواز مسافر به تنهایی برای اوج گرفتن و پریدن هر دو با هم. همسفر بودن در کنگره زنده کردن عشق و محبت بی‌انتهای درون انسان است تا یاد بگیریم ببخشیم تا بخشیده شویم تا یاد بگیریم بال پرواز شویم تا خود به پرواز درآیم و آنگاه بفهمیم به تنهایی اوج آسمان هم معنا ندارد؛ اما با در کنار هم بودن با عشق و محبت با دست‌ به‌ دست هم دادن می‌شود تا بی‌کران‌ها را درنوردید. همسفر بودن در کنگره عشق به تمام معنا را در بر دارد تا یاد بگیرم آنچه را که خداوند در درون من نهاده‌ است را نثار دردمندان کنم، آنگاه درونم آرامشی کسب کنم برای رسیدن به تمام آنچه معبودم خواستار رسیدن به آن را برایم دارد. ما همسفران مدیون مسافرانی هستیم که گرچه تاریکی اعتیاد را در کنار آن‌ها تجربه کردیم؛ اما با ورود به کنگره و همسفر شدن نه تنها تمام آن تاریکی‌ها تبدیل به روشنایی شده‌ است بلکه ادامه مسیر زندگی را روشن‌تر و زیباتر از همیشه می‌بینیم و این تصویر زیبایی از خلقت است که آقای مهندس به عنوان مبدأ روشن‌گری کنگره برای ما نمایان کرده است. در انتها هفته همسفر را به اولین همسفران کنگره۶۰ خانواده آقای مهندس خانم آنی بزرگ، خانم آنی کماندار، خانم شانی و استاد امین و تمام همسفران مسیر عشق تبریک و تهنیت عرض می‌کنم.

همسفر سمیه: 

اکنون در بهار زندگی‌ام سفر عشق را آغاز نموده‌ام و نهال عشق را در قلبم کاشته‌ام و با عشق آن را پرورش داده‌ام و آن را به درختی تنومند تبدیل کرده‌ام. از بهار و تابستانش لذت بردم؛ اما گویی صدایی به گوش می‌رسد، صدای زوزه‌ی باد که خبر از خزان، سرما و یخبندان می‌دهد. درخت من طاقت ندارد و از شدت سرما روز به روز ضعیف و نحیف می‌شود، آفت تمام وجودش را می‌گیرد و دیگر خبری از آن درخت شاداب و سرسبز نیست انگار به ته خط رسیده و دیگر جانی در بدن ندارد. من‌که طاقت دیدن این صحنه را ندارم نا‌امید نمی‌شوم و صبر را پیشه‌ راهم می‌سازم، ناگهان نیروی متخصص یعنی باغبانان از راه می‌رسند و دست به کار می‌شوند، یکی آب می‌دهد، یکی کود می‌دهد و دیگری شخم می‌زند و به درخت جانی دوباره می‌بخشند. درخت من شکوفه می‌دهد و خبر از بهار دلنشین و پایان سختی می‌دهد. من‌که سرمست از شنیدن این خبر، زیر سایه‌ درختم عاشقانه می‌رقصم و آواز رهایی سر‌ می‌دهم. اکنون درخت من به بار نشسته و میوه‌ مرغوب می‌دهد و من از میوه‌هایش می‌چشم به راستی که میوه‌ درخت صبر شیرین و بس گوارا است. من همسفر راه عشق شده‌ام پس با رسیدن خزان و سرما جا نمی‌زنم و از جاده‌های برفی و سرد زیر ۶۰‌درجه زندگی عبور خواهم کرد. آری من یک همسفر هستم...

همسفر مریم: 

در ابتدا هفته همسفر را به آقای مهندس و همسفرشان خانم آنی بزرگوار و همسفران شعبه کاشمر تبریک می‌گویم. همسفر باید از بدو ورود به کنگره با توکل به خداوند وارد کنگره شده و در برابر اراده خداوند رضا داشته و تسلیم شود. همسفر یعنی بال پرواز مسافر، پرواز از تاریکی‌ها به طرف روشنایی‌ها از ترس به شجاعت از نفرت به طرف عشق و از قهر به مهر. همسفر هم مانند مسافر سال‌ها در تاریکی بوده با افکار و اندیشه خراب این سال‌ها را گذرانده است. همسفر یعنی اسوه صبر و تحمل، یعنی گذشت و صبوری، یعنی عشق، محبت و ایمان، همسفر باید آموزش بگیرد تا در راه سخت درمان بتواند به نحواحسنت به مسافرش کمک کند تا این راه پر فراز و نشیب را به سلامتی به پایان برساند. کمک کردن نه این‌که در مقابل او قرار بگیرد و به دارو خوردن و سی‌دی نوشتن و رفت و آمد او به کنگره کار داشته باشد بلکه باید زندگی سرشار از آرامش و آسایش برای او مهیا کند تا بتواند به سلامتی به خط پایان درمان برسد، همسفر نقش یک پرستار را دارد و مسافر نقش یک بیمار و باید بداند که چطور با بیمار خود رفتار کند تا مرحم زخم او باشد و این امر میسر نمی‌شود مگر این‌که آموزش‌های کنگره را فرا بگیرد و در زندگی پیاده کند تا در زندگی به آرامش و آسایش که مدنظر همه ماست برسد. من همسفر در ابتدای ورود به کنگره فکر می‌کردم که به خاطر مسافرم به کنگره می‌آیم وقتی با آموزش‌ها و سی‌دی‌ها آشنا شدم دیدم که اگر مسافر با مصرف موادمخدر حال خراب است، من با افکار و اندیشه خراب، کینه، نفرت و غیبت حالم خراب است. همسفر باید بداند که در زندگی بزرگ‌ترین اسلحه او محبت است، همان‌طور که شاعر می‌گوید:
از محبت خارها گل می‌شود. خداوند را شاکرم که با کنگره آشنا شدم و آموزش می‌گیرم و انشاالله بتوانم به مرور زمان در خودم تغییراتی را به وجود آورم این تغییرات یک شب امکان‌پذیر نیست بلکه باید با تکرار و تمرین به دست آید. به امید موفقیت روز افزون برای تمامی همسفران عزیز.

راهنمای تازه‌واردین همسفر زهرا:

زمستان را بنگر چه بی‌صدا از درد خود می‌نالد نه گریه‌زاری می‌کند، نه های و هویی دارد؛ اما در دلش قلبی محزون دارد. مرا یاد اولین همسفر کنگره خانم آنی بزرگ می‌اندازد که چقدر با محبت و صبور هستند. آری من هم زمستان بودم؛ اما برعکس زمستان، زجه می‌زدم، داد می‌کشدم، پرخاشگری می‌کردم و هر دری را که می‌زدم پشتش دیوار بود و ناامیدی چشمانم را کور کرده بود. کینه قلبم را سنگ و منیت پیرم کرده بود. هیچ صدایی را نمی‌شنیدم تا این‌که روزی بهار شد، باران بارید، ابرهای تیره کنار رفتند، سبزه‌های امید جوانه زدند و فهمیدم این‌جا هنوز آفتاب می‌دمد، جوانه می‌روید، پنجره‌ دلگرمی هم باز می‌شود آری، این‌جا همه از جنس هم هستند، همه هم‌درد و هم حس بوده‌اند و اذن خداوند برای تک‌تک‌شان صادر شد و راه روشنایی، نور و امید برای‌شان نمایان شد. اینجا همه یک مسیر را می‌رویم، مسیر صراط‌مستقیم مسیری از جنس امید، بخشش و گذشت، مسیری از جنس صبر، دانایی و روشنایی است و همه کوله بارشان پر از صفات زیباست و خوشحال به راه خود ادامه می‌دهند. آری، همسفران زنان نیرومندی هستند و این زنان، نيروی قوی و خارق‌العاده‌ای در تغيير احساسات خود دارند. گاهی شبيه دختر بچه‌ای می‌شوند كه موهای‌شان را به دستان بافنده مادر می‌‌سپارند و بی‌دليل و با شور و هيجان خوشحالی می‌کنند، گاهی هم از پوسته‌ دخترانه بيرون آمده و همچون زنی ميان‌سال عاقل می‌شوند، گاهی با گریه احساس سبک بالی می‌كنند و اين بار موسيقی شادی را مهمان زنانگی‌شان می‌كنند. زنان هميشه توانا و قوی بوده‌اند و اگر این قدرت و توانایی در وجود یک زن‌ نبود در کنار یک بیمار سال‌ها زندگی نمی‌کرد، سال‌ها مسئولیت و بار زندگی را تنها به دوش نمی‌کشید در برابر بی‌توجهی‌ها و ناملایمت‌های مسافرشان صبوری نمی‌کردند، سختی‌ها و کمبود زندگی را با تلاش و کوشش برای فرزندانش مهیا نمی‌کرد و اکنون بال پرواز نمی‌شدند و در کنار مسافرشان سفری با دارویی تلخ؛ اما آینده‌ای شیرین را تجربه نمی‌کردند و ای کسانی که تازه به جمع ما پیوسته‌اید بدانید شب می‌گذرد، درد و رنج محو می‌شود؛ اما امید هیچ وقت آن‌قدر گم نمی‌شود که نشود دوباره پیدایش کرد. بذر جادویی امید را بکارید و معجزه را درو کنید و بدانید خداوند حساب و کتاب سرش می‌شود، می‌بیند که امید‌، شور و‌ شوق کاری می‌کند که همه‌ ناممکن‌های زندگی‌ ممکن می‌شود، اشک‌هایت را پاک کن، دستت را به زانو بگیر و بلد شو که همسفران راه عشق در این راه تو را همراهی خواهند نمود و از ادامه سفر زندگی لذت ببر.

عکاس خبری: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون چهارم)
ویراستاری و ارسال: همسفر گلناز رهجوی راهنما همسفر آمنه (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی کاشمر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .