«به نام قدرت مطلق الله»
اندیشهام از تو سبز و آباد شده
از جهل و غم این فکرتم آزاد شده
در مکتب پاک و شاد و استاد ببین
غم رفته ز جانم و دلم شاد شده
پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است. خانم فاطمه عزیزم بابت تمام زحماتی که برایم کشیدید واقعاً سپاسگزارم، شما آب حیات را جرعه جرعه در پیمانه زندگیام ریختید تا خزان زندگیام را به بهار تبديل کنید. آموزگار عاشق، الفبای زندگی را سرمشق دادید و با صدای پرمهرتان در گوشم عشق، گذشت، صبر، بخشش و چگونه زیستن را زمزمه کردید. سخنانتان آنچنان دلنشین بود که تمام ناخوشیها را از یادم برد.
خورشید نگاهتان چنان گرمایی به وجود یخزدهام تاباند که جان تازهای به من بخشید؛ حتی نگاهتان با من حرف میزد و مرا وادار به تغییر میکرد. ناامیدی و سکون را تبديل به دنیای از امید و حرکت نمودید، آمدید و من را دلگرم کردید تا جاده پر پیچ و خم زندگی را با امید طی کنم، وادی و دنیای تازهام را به من هدیه کردید و روح تازهای در من دمیدید. خانم فاطمه عزیزم بابت همه چیز سپاسگزارم و از خداوند میخواهم که بهترینها را نصیب دل مهربانتان کند. از خداوند میخواهم تنتان سالم، دلتان شاد و در کنار عزیزانتان بهترینها برایتان رقم بخورد.
نویسنده: همسفر نسرین رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون یازدهم)
تهیه و تنظیم: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون هفدهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی حر
- تعداد بازدید از این مطلب :
29